استانها جان میگیرند، 1390
بخش دوم داستانهای «من و سازمانِ نظام»
داستانهای «من و سازمانِ نظام»
بخش دوم؛ استانها جان میگیرند، 1390
دکتر حمید پورشریفی
23 فروردین 1402
سخنِ آغازین
انسانها تاریخ را پشتِ سر میگذارند و معمولا در لحظاتِ حساسِ تصمیمگیری، یا بر اساسِ هیجانِ آخرین رخداد یا بر اساسِ سوگیریِ حافظهای و فقط توجه به بخشِ خاصی از تاریخِ تجربه شده، عمل میکنند.
مرورِ تاریخِ معتبر، کمک میکند تصمیمهای منطقیتری بگیریم؛ برای پیشبینیِ رفتارِ انسانها در آینده، بجای تک رفتار، به رفتارهای تکرار شدۀ آنها توجه کنیم؛ و از نگاهِ همه یا هیچ به انسانها دور شویم، چرا که انسانی وجود ندارد که همۀ رفتارهایش «خوب» یا «بد» باشد.
این شماره: استانها جان میگیرند.
آذرماه 1389 بود که در اتاقِ زیرپلۀ ورودیِ میانیِ دانشکدۀ روانشناسی دانشگاه تهران نشسته بودم و غرق بحثِ علمی با همکاری دقیق و سختگیر در خصوصِ مقیاسِ ایرانی سلامتِ روانی دانشجویان بودم که آقای دکتر افروز وارد اتاق شدند و پیشنهادِ حضور در سازمانِ نظام و فعال کردنِ شوراهای استانی را مطرح کردند. هرچند نسبت به دکتر افروز نقدهایی در خصوص حرفه و دلخوریهایی شخصی داشتم، اما با فرصتی مواجه شده بودم که میتوانست گامی برای کاهشِ غفلت از استانها و انزوای آنها باشد. در کشورهای جهانِ سوم یا در حالِ توسعه، همۀ امکانات در پایتخت جمع میشود و افرادِ مستقر در مرکز از بیشترین امکانات و فرصتهای رشدی برخوردارند و متاسفانه این امر در خصوص حرفۀ روانشناسی نیز صادق است و روانشناسانِ توانمندِ زیادی در استانها هستند که کمتر دیده شده و مورد توجه قرار میگیرند. بدینترتیب بود که با کسب اجازه از استاد ارجمند، آقای دکتر امیرهوشنگ مهریار که سمتِ معاون استانها را داشتند، مسئولیت را قبول کردم و به تاریخ 23 آذر 1389، با دریافت حکم، در اولین مسئولیتم در سازمان نظام، یعنی قائم مقامی معاونت استانهای سازمان نظام شروع بهکار کردم.
تا آذرماه 1389، شورای استانها که در آن زمان مناطق گفته میشد در ده استان، که هر کدام مرکز مناطقِ دهگانه بودند، ایجاد شده بود و تنها در 6 استان (آذربایجان شرقی، اصفهان، خراسان رضوی، خوزستان، فارس و کرمانشاه) انتخابات اخیر برگزار شده بود. بهمحض شروع بهکار، زمینهسازی برای شکلگیریِ شوراهای استانی، از طریقِ تدوین و بهتصویب رساندنِ آيیننامۀ شوراهای استانی سازمان انجام و به پشتوانۀ تجربۀ مدیریت در «دفتر مرکزی مشاورۀ وزارت علوم» و ارتباطهای استانی که وجود داشت، انتخاباتِ شوراهای استانی در دو مرحله و 24 استان با موفقیت برگزار شد:
- به تاریخ 23 اردیبهشت 1390، انتخابات شوراهای استانی در 18 استان (آذربایجان غربی، اردبیل، ایلام، البرز، بوشهر، چهار محال و بختیاری، خراسان جنوبی، خراسان شمالی، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، کردستان، کرمان، گلستان، گیلان، مازندران، مرکزی و یزد) برگزار شد.
- و به تاریخ 30 دیماه 1390، انتخابات در 6 استان (قزوین، قم، کهکیلویه و بویراحمد، لرستان، هرمزگان و همدان) برگزار شد.
- بدینترتیب، در سال 1390، همۀ استانها، بهجز تهران، دارای شورای استانی شدند.
غفلت در هر صورت آسیبزاست؛ چه از استانهای دور از مرکز، چه از استانی که سازمانِ مرکزی در آن مستقر شده است. اگرچه محلِ اداری سازمانِ نظام در تهران است ولی مثلِ ساختارِ کشوری که در پایتخت با وجودِ وزارتِ کشور، فرمانداریِ همان استان هم وجود دارد، لازم بود که اعضای استان تهران، شورای استانیِ خودشان را داشته باشند. بر این اساس، در تداومِ فعالیت در استانها، ضمنِ پشتیبانی از شوراهای استانیِ سراسرِ کشور، تلاشهایی برای تدوین آییننامۀ انتخابات شوراهای استانی تهران و به تصویب رساندن آن در شورای مرکزی انجام شد و انتخابات شوراهای مناطق پنجگانه استانِ تهران برای 20 دی ماه 1392 تعیین شد که البته به دلایلی نظیر عدم مشارکتِ کافی نهایی نشد.
در سِمتِ قائم مقامیِ معاونت استانها، امور در انتهای دورۀ دوم سازمان، در جَو حمایتیِ خوبی از طرفِ رئیس (دکتر افروز) و معاونِ پشتیبانی (دکتر ساجدینیا) پیش میرفت ولی در ابتدای دورۀ سوم، آزادی عمل به اندازۀ قبل ادراک نمیشد و از طرفی دیگر، حضور در مسئولیت اجرایی و عضویت در شورای مرکزی، تداخلهایی را ایجاد میکرد، این بود که در انتهای سال 1392، این مسئولیت با استعفا به پایان رسید.
برخی از بخشهای آتیِ «داستانهای من و سازمانِ نظام»
- شورای مرکزی دورۀ سوم: از انتظار تا واقعیت
- طرح استیضاح؛ اولین نقطۀ عطف در مقابله با آسیبهای اداری
- کارورزی، مرحم و زحمی با بلاتکلیفی
- صف طولانیِ پروانۀ اشتغال: راهکارها و مقاومتها
- آخرین باری که استانها جان میگیرند، 1394
- مصوبۀ 14 تیر 1395؛ دومین نقطۀ عطف در مقابله با آسیبهای اداری
- کمپینهای احیای سازمان؛ نقطۀ عطف در مقابله با آسیبهای مالی
- تجربۀ اولین دادگاه در مسیرِ احیای سازمان
- پیشگیری از آسیبهای بعدی، نامۀ سرگشاده و تجربۀ دومین دادگاه
- تلاش برای استقرار ارکان سازمان و تجربۀ سومین دادگاه
- «فرزند علیه پدرش شکایت میکند»؛ حکایتی از شکایتِ سازمان نظام از انجمن روانشناسی ایران
- مجمع عمومی سازمان؛ از مقاومتها تا ابهامها
- دورۀ چهارم سازمان نظام؛ از چالشها تا بیکفایتیها
- سازمان نظام روانشناسی و مشاوره به کجا ره میسپارد؟
- قانونِ سازمان نظام؛ از ضرورت اصلاح تا نگرانیها
- انتخاباتِ سازمان نظام؛ چه کسانی در تاخیر آن مقصرند؟
- سرانجامِ پروانۀ اشتغال چیست؟
موارد منتشر شدۀ مرتبط با «داستانهای من و سازمانِ نظام»
- «سازمان نظام روانشناسی و مشاوره؛ از چالهها تا چاهها»، «برای حالِ خوبِ حرفه چه باید کرد؟».
- دیباچه
- استانها جان میگیرند، 1390
توجه، توجه:
اگرچه «داستانهای من و سازمان نظام» با هدف کامل کردن گشتالت «چالهها» به نگارش در میآید، اما لازم است از تمرکزِ صرف به چالهها خودداری کنیم و با حساسیتِ بیشتری به «چاهها» بپردازیم.
اگر «چالهها و چاهها» برایتان مفهوم نیست پیشنهاد میشود، نوشتۀ «سازمان نظام روانشناسی و مشاوره؛ از چالهها تا چاهها» را مطالعه نمایید که بهتاریخ 7 فروردین 1402 بهنگارش درآمده و در رسانههای نویسنده درج شده است.