بیمه ی روان درمانی و چالش هایی چند از حرفه ی روان شناسی
روان شناسی در ایران با توانمندیهایی در درون و فرصت هایی پیش رو، همچنان پویا و فعال به پیش می رود. در عین حال رشته و حرفه ی روان شناسی با ضعف هایی از درون و چالش هایی از بیرون مواجه است که نیازمند تامل به موقع و اقدامات لازم و ضروری است. در نوشته ی حاضر سعی می شود به برخی از ضعف ها و به ویژه چالش های اخیر به گونه ای پرداخته شود که امکان تبدیل آنها به نکات قوت و فرصت ها در حد امکان فراهم آید. به همین منظور سعی بر این است در این خصوص پرسش هایی چند مطرح و در حد بضاعت به آنها پاسخ های اولیه ای ارایه شود؛ بی شک پاسخ های پخته تر دیگر اعضای دغدغه دار حرفه به این پرسش ها، گامی بیشتر در جهت تحقق هدف نهایی یعنی ارتقای هرچه بیشتر روان شناسی خواهد بود.
داستان بیمه ی روان درمانی و کتاب ارزش نسبی خدمات سلامت چیست و چه تلویحاتی برای زندگی حرفه ای روان شناسان دارد؟ در رابطه با اصلاح این کتاب، چه اقدامات اولیه و بنیادی صورت گرفته و یا لازم است صورت پذیرد؟ بایدها و نبایدها در برخورد با این مساله کدامند؟ چه کسانی صلاحیت انجام روان درمانی دارند؟ آیا روان شناسی ِحرفه ای، معادل روان درمانی است؟ در مورد مرزهای صلاحیت، امر مورد تاکید اخلاق حرفه ای روان شناسان و به تعبیری پاشنه ی آشیل حرفه ی روان شناسی در ایران، چه اقداماتی انجام گرفته و یا بایستی انجام شود؟ آیا تعرفههای مصوب سازمان نظام پاسخگوی مسایل معیشتی روان شناسان و متناسب با تلاش آنهاست؟ نقش هر کدام از ما در ارتقای حرفه ی روان شناسی چیست؟
بیمه ی روان درمانی و کتاب ارزش نسبی خدمات سلامت: چیستی و تلویحات آن
بر اساس ابلاغیه مورخ ۲۳/۱/۱۳۹۴ معاون محترم اول رییس جمهور، ویرایش دوم کتاب ارزش نسبی خدمات سلامت در جلسه ۵/۱/۱۳۹۴ به تصویب هیات محترم وزیران قرار گرفته است. این مصوبه که بر اساس پیشنهاد مشترک وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و با تایید شورای عالی بیمه و سلامت کشور انجام شده است؛ اگرچه موجب برخورداری ده ها خدمت مختلف جدید درمانی از بیمه می شود و منشاء آثار سودمندی برای حوزه ی سلامت کشور می باشد، اما برای حرفه هایی نظیر روان شناسی و مشاوره، مصداق بارز عدم تدبیر و امید است و مغایر با همسویی ملت و دولت. گویا هیات محترم وزیران و به عبارتی دولت از وجود هزاران روانشناس دارای پروانهی تخصصی از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران و توانمندی های تخصصی آنها اطلاعی ندارد و یا اینکه چنین ظرفیت در خور توجه را فراموش کرده است؛ چرا که در کد ۹۰۰۰۵۰ این کتاب، روان درمانی به روان پزشک و البته صرفا به روان پزشک اختصاص یافته است. همچنین در کدهای ۹۰۰۰۹۱ و ۹۰۰۰۹۳ در مورد خانواده درمانی، زوج درمانی و در کد ۹۰۰۰۹۶ در مورد گروه درمانی، همین اتفاق رخ داده است. معنای مثبت این کدها این است که برای اولین بار در ایران روان درمانی، خانواده درمانی، زوج درمانی و گروه درمانی مورد حمایت بیمه قرار میگیرد؛ امری که مدتها برای تحقق آن بخشهای مختلفی از حرفه، از جمله سازمان نظام روان شناسی و مشاوره، تلاش های جدی به عمل آورده اند. اما متاسفانه معنای منفی آن بسیار عمیق تر و تلخ تر است و آن اینکه، جدا از اینکه آیا روان پزشکان و یا اکثریت روان پزشکان صلاحیت چنین مداخلات روان شناختی را دارند یا نه، مساله ی مهم این است که چه در این کدها و چه در کدهای دیگر، روانشناسان به عنوان یکی از تعیین کننده های سلامت نادیده گرفته شده اند. انچه بر تلخی امر می افزاید این است که روان شناسان با آموزش هایی که در دانشگاه های مورد تایید کسب کرده اند و صلاحیت هایی که توسط سازمان نظام روان شناسی و مشاوره احراز کرده اند نادیده گرفته می شوند در حالی که در برخی از کدهای دیگر، نظیر مورد طب سنتی و کدهای ۱۰۱۷۷۰، ۱۰۱۷۷۵ و ۹۰۱۷۸۰ علاوه بر پزشکان متخصص طب سنتی، اقدامات افرادی دیگر، که بی شک میتواند غیرپزشک باشد، به صرف اینکه دوره های مورد تاییدی را در زمینه ی طب سنتی گذرانیدهاند مورد حمایت قرار می گیرند.یکی دیگر از کدهای این کتاب که لبخند تلخی را بر لبان روان شناسان، به ویژه روان شناسان سلامت می نشاند کد ۹۰۱۶۷۳ است که طی آن و در موضوع اقدامات طب توانبخشی برای بیماران مزمن، نوشته شده است: «... خدمات روان شناسی توسط (یا تحت نظارت پزشک) ...»، یعنی اینکه پزشک آموزش ندیده در روان شناسی می تواند خدمات روان شناختی ارایه دهد! و در عین حال از بیمه برخوردار باشد! ولی اگر یک دکتری تخصصی روان شناسی سلامت، که سطح تحصیلات و تخصص وی بسیار بالاتر از یک پزشک است، قصد ارایه ی خدمات روان شناختی برای بیماران مزمن داشته باشد، بیمه در صورتی از این خدمات حمایت خواهد کرد که پزشک که فارغ از بحث انگیز بودن جدی صلاحیت وی در ارایه خدمات روان شناختی، به مراتب از درجه ی علمی و تحصیلات پایین تری برخوردار است، لازم است این خدمات را تایید کند، یعنی یک انحراف جدی از تدبیر و عقلانیت.
شکی نیست که ویرایش دوم کتاب ارزش نسبی خدمات، در زمینه ی خدمات روانشناختی کاملا نامغایر با تدبیر و امید بوده و مصداق بارز بی عدالتی در ارایه خدمات سلامت میباشد، اما عظمت و ماندگاریآسیب در چه حدی است؟ متاسفانه گاهی سوءتفاهمهایی در خصوص معنای کتاب ارزش نسبی خدمات دیده می شود. برخی از اعضای جامعه ی روان شناسی به اشتباه فکر می کنند که بر اساس این مصوبه، روانشناسان دیگر نمیتوانند روان درمانی کنند. اگرچه این مصوبه در عمل حمایت بیمه از خدمات روان شناختی را به روانپزشکان و یا حتی پزشکان اعطا نموده است که جای بحث جدی دارد، ولی در جایگاهی نیست که در مورد صلاحیت روان شناسان در ارایه خدمات روان شناختی قضاوتی داشته باشد؛ چرا که صلاحیت روان شناسان برای ارایه ی خدمات روان شناختی توسط سازمان نظام روان شناسی و مشاوره تعیین میشود؛ سازمانی که مصوب مجلس محترم شورای اسلامی است و اختیاراتی دارد که توسط یک وزارت و حتی هیات دولت نمی تواند سلب شود. در واقع، کتاب ارزش نسبی خدمات، صرفا حمایت هایی را برای ارایه دهندگان خدمات سلامت فراهم نموده است که شامل روان شناسان نشده است ولی هر روان شناس دارای پروانه همچنان می تواند خدمات روان شناختی در حوزه ی صلاحیت خود را ارایه نماید و اگر قرار باشد بودن نام روان شناسان در این کتاب، استقلال عمل آنها را سلب نماید شاید بتوان حتی از خیر این حمایتها گذشت. البته معنای این سخن، این نیست که روان شناسان به دنبال برخورداری از حق طبیعی خود برای تحت پوشش قرار گرفتن بیمه نباشند و سخن دیگر اینکه، کتاب ارزش نسبی خدمات، وحی منزل نیست و با توجه به واقعیت های موجود می تواند ویرایش شود و برای تحقق عدالت، بایستی ویرایش شود.
اقدامات اولیه و بنیادی انجام گرفته و یا مورد نیاز برای اصلاح کتاب ارزش نسبی خدمات سلامت
اگرچه آگاهی دیرهنگام حرفه و سازمان نظام از مصوبه هیات وزیران جای نقد دارد، ولی خوشبختانه به محض اطلاع از این مصوبه، اقدامات و پیگیری هایی رخ داده است که برخی از آنها توسط روان شناسانی که در بخشهایی از وزارت بهداشت مستقر هستند صورت گرفته و برخی دیگر توسط گروه های روان شناسی دانشگاه های تهران به ابتکار دانشکده روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی در حال رخ دادن است. همچنین اقدامات سازمان نظام روان شناسی و مشاوره از جمله نامه ی رییس محترم سازماننظام روان شناسی و مشاوره به معاون اول رییس جمهوری و پیگیری انجمن روان شناسی ایران در نامه ی رییس محترم این انجمن به رییس محترم جمهوری از دیگر اقدامات ارزنده و مهم است. مایه ی مسرت است به اطلاع رسانده شود که بر اساس شنیده های موثقی، گویا خوشبخانه پیگیری ها منشاء آثار مثبتی بوده است؛ امری که امید می رود نهایی شود. همچنین اطلاع موثق حاصل شده است که نامه ی رییس محترم انجمن روان شناسی ایران به رییس محترم جمهوری اسلامی ایران، بستر مناسب و اثربخشی را برای اقدامات و پیگیری ها فراهم ساخته است.
لازم است سازمان نظام روان شناسی و مشاوره، انجمن های علمی روان شناسی و مشاوره کشور، گروه های آموزشی روان شناسی و مشاوره در دانشگاه ها و همهی اعضای حرفه، یکدل و یک صدا از همه ظرفیت های قانونی، تعاملی و اطلاع رسانی استفاده کرده و مسولان مرتبط را چه در قوه مجریه و چه در قوه مقننه، نسبت به حقانیت روان شناسان دارای صلاحیت آگاه نمایند.
بایدها و نبایدها در برخورد با مساله بیمه ی روان درمانی و مسایل مشابه آن
اصلی ترین بایدی که لازم است لحاظ شود، حفظ اتحاد در حرفه و برخورداری از اکثریت قریب به اتفاق ظرفیت های تخصصی حرفه، بدور از سیاسی کاری است. متاسفانه مواردی ناقض این امر است که لازم است آسیب شناسی شده و به زودی مرتفع شود. یکی از این موارد، برگزاری بحث انگیز انتخابات برخی از انجمن های علمی است که بدون اطلاع رسانی کافی به همه ی مخاطبان واقعی و به نوعی چراغ خاموش انجام می شود. اقداماتی که ممکن است ناقض وحدت باشد. در هر صورت حرفه ی روان شناسی در حال حاضر نیازمند حفظ اتحاد، در عین حال ایجاد فضایی شفاف و سالم است.
اصلیترین نباید، اقدام های هیجانی، شتابزده و بدون خردورزی است. یعنی لازم است در هر اقدامی به این سوال ها پاسخ داده شود که اقدام مدنظر، در کوتاه مدت و نیز بلند مدت، چه جنبه هایی برای حرفه دارد. همچنین یکی دیگر از نبایدها مساله ی موضع گیری در مقابل روان پزشکان است. به عبارتی اگرچه شواهدی که در نوشتههای مختلف از جمله نوشته ی حاضر گویای این است که اکثریت روان پزشکان صلاحیت روان درمانی را ندارند، ضرورتی برای طرح این مساله نیست. لازم است به جای اینکه در گفته ها، بر این مساله تاکید شود که روان پزشکان صلاحیت روان درمانی ندارند، امری که متاسفانه قبلا نیز برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی حرفه انجام داده اند و منشاء آثار منفی و بر عکسی شده است، صرفا به توانایی روان شناسان واجد صلاحیت و دارای پروانه از سازمان تاکید شود.
چه کسانی صلاحیت انجام روان درمانی دارند؟
شاید بهتر است به جای اینکه گفته شود روان شناسان صلاحیت روان درمانی دارند یا روان پزشکان؟ به ویژگی های فردی اشاره کرد که می تواند صلاحیت روان درمانی را داشته باشد. در الزاماتی که انجمن روان شناسی امریکا از یک فرد متخصص در هر گرایش روان شناسی ارایه می دهد دو مورد مهم دیده می شود: اینکه فرد در حوزه ی مورد نظر آموزش های لازم و قابل قبول را دریافت کرده (education) و در بکار بستن دانش و مهارت ها، کارورزی لازم را کسب کرده باشد (training). آیا منظور از آموزش ها، آموزش های کوتاه مدت و صرفا کسب مهارت بدون پایه ی نظری است؟ شاید مثال ارتوپد و شکسته بند راهگشا باشد. یک فرد شکسته بند اگرچه ممکن است مهارت خوبی در حوزه ی مورد نظر داشته باشد ولی از آنجا که آموزش های لازم در خصوص موارد مهم زیاد از جمله آناتومی ندارد گاهی ممکن است علیرغم مهارت هایی که دارد مبنای آسیب هایی شود. برای اینکه در روان درمانی همانند یک ارتوپد تربیت شویم نه همانند یک شکسته بند، لازم است قبل از یادگرفتن تکنیک های مداخلات درمانی، مقدمات زیادی را فرا گرفت، یعنی آموزشی جامع.
یکی از رویکردهایی که در کدهای ارزش نسبی خدمات هم مطرح شده است رفتار درمانی است، رویکردی که شاید ساده تر ادارک شود و برخی فکر کنند که آن را بلدند. اجازه بدهید ببینیم که هر کدام از روان شناسان و یا روان پزشکان برای همین رویکرد ساده! چقدر آمادگی دارند.استاد ارجمند، جناب آقای دکتر حبیب الله قاسم زاده در کتاب «رفتاردرمانی: زمینه، دورنما، مسایل»، سرفصل های مورد نیاز درس رفتاردرمانی را در سطح کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی توضیح داده است؛ سرفصل هایی که البته برای دهه پنجاه نوشته شده و با توجه به بالندگی رشته، در حال حاضر تعدیل هایی را داشته است (پینوشت۱). آنچه در این پی نوشت می خوانیم صرفا سرفصل های یک درس برای کسب صلاحیت حداقلی در یکی از رویکردهای روان درمانی استو این در حالی است که لازم است همان دانشجو علاوه بر آن سرفصل های مهم، پیش نیازهایی را نیز بگذراند که برخی از آنها عبارتند از احساس و ادراک، انگیزش و هیجان، رشد و تحول روانی، شخصیت، نظریه های گوناگون روان شناختی، قوانین یادگیری، روان سنجی، آزمون ها، کاربرد آزمون ها در فرایند تشخیص و درمان، نظریه های یادگیری، و نقش یادگیری در روند شکل گیری آسیب و مشکلات روان شناختی.
حال راحت تر می توان به این سوال جواب داد که روان پزشک می تواند روان درمانی کند یا روان شناس؟ شکی نیست که یک روان پزشک در روال عادی و در سرفصل های مرسوم خود، آموزش های ذکر شده را نمی گذراند مگر اینکه روان پزشک خاصی دوره های آموزشی تکمیلی و البته بلند مدت را گذرانیده باشد. به قول یکی از اعضای محترم هیات مدیره ی انجمن، چنانچه پزشکی بتواند بدون داشتن بنیان های علمی روان شناختی مبادرت به روان درمانی نماید مانند این است که روان شناسی بتواند با گذراندن یک دوره ی یکساله تیغ جراحی بدست بگیرد. البته همین جا لازم است خاطر نشان شود که اگر اکثریت قریب به اتفاق روان پزشکان صلاحیت روان درمانی را ندارند بایستی این واقعیت را هم پذیرفت که الزاما تمامی روان شناسان و همه ی گرایش های آن صلاحیت روان درمانی را ندارند. اما اگر مساله از روان درمانی به همه مداخلات روان شناسی که الزاما روان درمانی نیست توسعه یابد، می توان گفت که روان شناسان آموزش دیده در گرایش های کاربردی و نیز روان شناسان گرایش های محض، بعد از دریافت آموزش های تکمیلی و کاربردی، در صورت تایید صلاحیت توسط سازمان نظام روان شناسی، قادر به ارایه ی مداخلاتی هستند که نیازمند حمایت بیمه است و لازم است از این حق مسلم برخوردار باشند.
پروانه اشتغال و مرزهای صلاحیت: چالش ها، اقدامات و آنچه باید
بر اساس ماده ۴ قانون تشکیل سازمان نظام روان شناسی و مشاوره، «براي اشتغال در حرفه هاي روانشناسي و مشاوره اخذ پروانه از سازمان و عضويت در آن الزامي است». بر این اساس، هر فردی که از روان شناسی در هر گرایش اعم از محض و کاربردی فارغ التحصیل میشود برای دریافت پروانه اقدام میکند و سازمان نظام از بدو تشکیل، بی آنکه تفکیکی بین گرایش های محض و کاربردی ایجاد کند نسبت به صدور پروانه اقدام کرده است؛ البته ابتدا بر اساس مدارک و در ادامه بر اساس مصاحبه توسط کمیسیون های تخصصی.
اتفاق تلخ به وجود آمدن این سوء تفاهم است که هر فرد دریافت کننده ی پروانه می تواند به اصطلاح روان درمانی کند. همین سوء تفاهم ها و عدم تصریح مرزها، پاشنه ی آشیل حرفه ی روان شناسی شده و توسط برخی از نقادان از جمله بعضی از روان پزشکان مورد نقد قرار گرفته است که برخی از این نقدها، در صورتی که به دور از یک سونگری و تمامیت خواهی بوده است باشد جای تامل دارد. گویا فرق مداخله و درمان تصریح نشده است. مداخلات روان شناختی چتر وسیعی است که درمان یکی از زیر مجموعه های آن است. یک روان شناس عمومی می تواند مداخلاتی نظیر آموزش های روانی بسیار مفید و موثری ارایه نماید که در نوع خود ارزشمند است. البته اگر آموزش های تکمیلی بلند یا حداقل میان مدت را گذارنیده باشد، در صورت تایید کمیسیون تخصصی می تواند صلاحیت هایی دیگر را احراز نماید. یک روان شناس تربیتی، به عنوان مثال، در صورتی که توانایی احراز صلاحیت روان شناس مدرسه شدن را کسب کرده باشد، می تواند مداخلات ارزشمندی را در محیط مدرسه ارایه نماید که الزاما درمان نیست. یک روانشناس شناختی، در صورت گذراندن دوره های کاربردی بلند یا حداقل میان مدت، میتواند در توانبخشی شناختی بیماران مختلفی نقش داشته باشد، که بسیار ضروری و سودمند است. اما در حال حاضر متاسفانه مرزهای صلاحیت به هم ریخته است و سازمان نظام روان شناسی تاکنون در تصریح و جداسازی مرزها، به گونه ی کارآمدی عمل نکرده است. حال که شورای مرکزی در دوره سوم، بارها و بارها این مهم را یادآوری کرده است، از مسولین اجرایی سازمان انتظار می رود به صورت مسولانهای در خصوص تصریح مرزهای صلاحیت اقدام نمایند. البته کار سختی نیست؛ تنها کافی است که از کمیسیون های تخصصی خواسته شود حوزه ی عمل مخاطبان را مشخص نمایند، تا بعد از تایید شورای مرکزی به اطلاع دریافت کننده ی پروانه و مراجعانی برسد که به وی مراجعه می کنند. بدین ترتیب هر مراجع می داند که حوزه ی صلاحیت روان شناس مربوط چیست و هر روان شناس می داند که الزاما روان درمانگر نیست و اینکه مداخلات روان شناسی وسیع تر از آن است که صرفا به روان درمانی محدود شود. در واقع محدود کردن مداخلات روان شناسی به روان درمانی به نوعی جفا بر روان شناسی و توانمندی های آن است.
فارغ از تفاوت های حوزه ی عمل روان شناسان، به نظر می رسد پرداختن به چالش های فرایند صدور پروانه ی اشتغال حرفه ای، راهکارهای برون رفت از این چالش ها و میزان آگاهی اعضای سازمان از این فرایند حائز اهمیت است. در روال عادی و برای افرادی که کارشناسی مرتبط دارند، دانشآموختگان کارشناسی ارشد بعد از دفاع از پایاننامه و شاغلان به تحصیل در دورهی دکتری تخصصی بعد از گذراندن امتحان جامع، می توانند کارورزی خود را آغاز کنند و بعد از تکمیل مدارک و رسیدن نوبت، در مصاحبه ی کمیسیون تخصصی شرکت می کنند و بعد از موفقیت در این مصاحبه، موفق به اخذ پروانه ی اشتغال حرفه ای می شوند.
در خصوص کارورزی، شورای مرکزی سازمان در دوره سوم تمرکز ویژه ای داشته است ولی سرعت پیشبرد امور، کم بوده و در حال حاضر و در کوتاه مدت بیشتر از آنکه سودمندی احتمالی تمرکز سازمان بر کارورزی خودش را نشان داده باشد، متاسفانه چالش ها و مشکلات خود را عیان کرده است که نیازمند تامل هرچه بیشتر می باشد. تا مدتی قبل کارورزی در مراکز مورد تایید سازمان انجام می گرفت بی آنکه تحت یک استاد ناظر صورت گرفته باشد. در این دوره فکر خوبی مطرح شد و اینکه کارورزی سوپروایزر محور باشد.در حالی که عملی شدن این فکر با سرعتی خسته کننده در سازمان پیش می رفت و هنوز مسایلی از آن، به ویژه جنبه ی مالی آن مشخص نشده بود متاسفانه افرادی در حرفه، بر اساس نسخه های پیش نویس آیین نامه ای که غیرقابل استناد بود، شروع به جذب کارورز کردند و هزینه هایی غیرمنطقی از کارورزان اخذ نمودند. اینچنین بود که لزوم تعیین هزینه به گونه ای که همهی کارورزان در سراسر کشور امکان پرداخت داشته باشند مطرح شد. هزینه هایی تعیین و اعلام شد که البته ممکن است افرادی در مبالغ و یا در شیوه اجرایی نمودن آن نقدها و یا نظراتی داشته باشند. واقعیت این است که بخشی از مشکلات نیز به اعضای سازمان و عدم مطالعه ی دقیق آیین نامه ها و مصوبه ها توسط آنها بر می گردد. به عنوان مثال، با وجود اعلام در سایت سازمان، به نظر می رسد هنوز خیلی از افراد اطلاع ندارند که آیین نامه ی جدید کارورزی صرفا شامل افرادی هست که بعد از بهمن ۹۳ فارغ التحصیل شده اند. در هر صورت چالش جدی پیش روی سازمان این امر است که چگونه کارورزی پیش برود که هم فرایند و محتوای قابل قبولی داشته باشد، هم training به معنای واقعی انجام شود، هم هزینه ها در توان پرداخت کارورزان باشد و هم اینکه امکان برخوردهای غیراخلاقی برخی از اعضای حرفه در دریافت هزینه های غیرقانونی به حداقل برسد؛ امری که امید می رود با تامل های شورای مرکزی و جدیت های مسولان اجرایی سازمان به خوبی مدیریت شود.
برخی از افراد مطرح می کنند که چرا در سازمان نظام روان شناسی مثل سازمان نظام پزشکی عمل نمی شود و چرا به صرف مدرک کفایت نمی شود و ضرورت مصاحبه توسط کمیسیون های تخصصی چیست؟ اگر آموزش روان شناسی در دانشگاه ها همان گونه انجام می شد که آموزش پزشکی در دانشگاه های علوم پزشکی انجام می گیرد، شاید ضرورتی برای مصاحبه توسط کمیسیونهای تخصصی وجود نداشت. اما متاسفانه تقریبا همه ی ما وقوف داریم که به جز در برخی از گرایش های برخی از دانشگاه ها، آموزش آکادمیک دانشگاه ها در سطحی نیست که به صلاحیت حرفه ای منجر شود. اگرچه سازمان نظام می تواند به صورت غیرمستقیم در روند آموزش دانشگاه ها نقشی ایفا کند؛ امری که همیشه مطرح بوده و تاکنون عملا شروع نشده است، ولی واقعیت این است که تاثیر مستقیم و تعیین کننده ی سازمان نظام بر آموزش روان شناسی در دانشگاه ها عملا مقدور نیست. اما سئوالی که مطرح می شود و قبلا نیز در بحث ویژه ی خبرنامه زمستان ۹۳ انجمن تحت عنوان «سازمان نظام روان شناسی و مشاوره در دوره سوم: از انتظار ها تا واقعیت» به همراه دیگر نقدها مطرح شده بود این است که آیا در حال حاضر فرایند مصاحبه در کمیسیون های تخصصی سازمان از روایی و پایایی لازم برخوردار است؟ متاسفانه جواب تقریبا منفی است و گاهی نحوه ی مصاحبه از کمیسیونی به کمیسیون دیگر و حتی در یک کمیسیون از جلسه ای به جلسه ی دیگر تفاوت هایی را نشان می دهد. برای برون رفت از این مشکل و افزایش روایی و پایایی فرایند ارزیابی متقاضی پروانه ی اشتغال حرفه ای دو راه حل متصور است: راه حل اول انجام مصاحبه ساختار یافته در کمیسیون های تخصصی است و با توجه به مدت زمان کم حضور فرد در جلسه مصاحبه و عدم روایی محتوایی کافی مصاحبه، بهتر است کمیسیون بر جنبه های محدودی تمرکز کند (راه حل اول)، و برای ارزیابی کافی دانش و مهارت متقاضیان پروانه، انجام یک آزمون جامع و به عبارتی دیگر برگزاری آزمون بورد تخصصی کاملا ضروری به نظر می رسد(راه حل دوم)؛ آزمونی که خوشبختانه در دستور کار شورای مرکزی قرار گرفته است و اگرچه ممکن است چالش جدیدی را برای متقاضیان پروانه ایجاد نماید ولی در صورت اجرای بهینه، بر صحت کار و نیز اعتبار پروانه های حرفه ای صادر شده خواهد افزود.
حق الزحمه مشاوره، رعایت اخلاق حرفه ای و چالش تامین نیازهای مالی روان شناسان
به فردی که در مرحلهی انتخاب رشته است و وضعیت درآمد حرفهی روان شناسی را می پرسد چه پاسخ می دهید؟ آیا حرفه ی روان شناسی با روال مرسوم آن، یعنی دایر کردن یک دفتر یا مرکز و ارایه ی خدمات روان شناسی و مشاوره به مراجعان، حرفه ای مناسب برای تامین مالی است؟ متاسفانه شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه مراکزی که اخلاق حرفه ای را در مسایل مالی رعایت میکنند، از تعرفه های مصوب سازمان نظام تبعیت می کنند و در عین حال در پرداخت به همکاران منصفانه عمل کنند، وضعیت مالی خوبی ندارند و ای بسا مجبور به تعطیل کردن دفتر یا مرکز خودشان می شوند. آرزویی دلکش است که به اعضای جوان حرفه نشان داده شود که با روان شناسی هم می توان به صورتی سالم و با افتخار درآمدی مناسب داشت؛ آرزویی که هرچه بیشتر می جوییم متاسفانه کمتر قادر به نشان دادن آن هستیم. اگرچه عوامل زیادی در این خصوص موثر است، شاید بخشی از مساله به تعرفه های مصوب شورای مرکزی سازمان برمی گردد. به نظر می رسد شورای مرکزی در تعیین تعرفه و ایجاد موازنه بین حقوق مراجعان و حقوق روان شناسان، سنگینی تصمیم اش به نفع حقوق مراجعان بوده است. شاید تحقق بیمه خدمات روان شناسی راهی برای ایجاد موازنه بین حقوق مراجعان و حقوق روان شناسان باشد.
نقش هر کدام از ما در ارتقای حرفه ی روان شناسی چیست؟
رعایت اصول اخلاق حرفه ای به ویژه رعایت مرزهای صلاحیت، حرفه را بخشی از خود دیدن و دفاع از حریم آن، دوری از یک سونگری، خودخواهی، تمامیت خواهی و اقدامات سیاسی کارانه و در عین حال حفظ تفکر نقادانه از جمله سودمندی های ما برای حرفه خواهد بود. حرفه ی روان شناسی، حرفهای بسیار سودمند برای انسان هاست و حفظ سلامت و کارآمدی آن وظیفه ی همه ی ماست.
جمع بندی
تاکید نوشته ی حاضر بر «ویرایش دوم کتاب ارزشی نسبی خدمات» بود که جامعه ی روان شناسی کشور آن را به مثابه یک محرک مبهوت کننده تجربه کرده است. در یک جمع بندی، ارزیابی اولیه ی جامعه ی روان شناسی کشور در مورد عدم حمایت بیمه از خدمات روان شناسان، این است که چنین اتفاقی بسیار تلخ است ولی فاجعه نیست؛ یعنی اینکه حقی از روان شناسان نادیده گرفته شده است ولی صلاحیت و کفایت روان شناسان با چنین مصوبه هایی سلب نمی شود. در رابطه با ارزیابی ثانویه، از منظر نگارنده، روان شناسان کشور با توجه به ظرفیت های انسانی، سازمانی، قانونی و رسانه ای که دارند و نیز به واسطه ی اینکه همچنان به تدبیر دولت یازدهم امید دارند، اوضاع را قابل مدیریت می دانند و بر این باورند که البته در سایه ی تلاش ها، می توان حمایت بیمه از خدمات روان شناسی را به عنوان حق مسلم روان شناسان و مراجعان آنها محقق نمود. همچنین در این نوشته، موضوع حساس مرزهای صلاحیت که به صورت اجتناب ناپذیری با مساله ی بیمه ی خدمات روان شناسی و مشاوره گره خورده، مطرح و مسایلی نظیر کارورزی، آزمون بورد تخصصی و روایی کمیسیون های تخصصی، به عنوان مسایل مرتبط با فرایند اعتبار بخشی روان شناسان خاطر نشان شده است.
***
پی نوشت ۱: سرفصل های اولیه درس رفتار درمانی در سطح کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی
استاد ارجمند، جناب آقای دکتر حبیب الله قاسم زاده در کتاب «رفتاردرمانی: زمینه، دورنما، مسایل»، در خصوص سرفصل های مورد نیاز درس رفتاردرمانی در سطح کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، که در دهه پنجاه مورد توجه بود موارد زیر را نوشته اند که در واقع یک سند تاریخی هم به شمار می رود (البته الان با توجه به بالندگی رشته این سرفصل ها تعدیل هایی را داشته است):
الف- رفتار درمانی: مقدمات و کلیات (۱- تاریخچه، ۲- تعاریف و اصطلاحات، ۳- نظریه ها، ۴- تحقیقات و ۵- محدوده).
ب- شرطی سازی کلاسیک (۱- انعکاس شرطی، ۲-حساسیت زدایی منظم، ۳- درمان از طریق بازتاب شرطی، ۴- درمان اجتنابی).
ج- شرطی سازی کنشگر(۱- مفاهیم اساسی و اصول آن، ۲- کاربرد تکنیک های مختلف به شکل انفرادی و گروهی در کودکان و بزرگسالان).
د- یادگیری اجتماعی (I)(۱- تحقیقات بندورا و همکاران، ۲- کاربرد نتایج تحقیقات در روان درمانی).
ه- یادگیری اجتماعی (II)(۱- نظریه راتر، ۲- مفهوم locus of control، ۳- تحقیقات گروه سلیگمن و همکاران، ۴- تغییر رفتار در محیط طبیعی، دیدگاه Tharp و همکاران.
و- مشاوره رفتاری.
ز- رفتار درمانی و مسایل اجتماعی.
ح- بیوفیدبک و self-control.
ط- مسایل مورد بحث در رفتاردرمانی (در این قسمت سعی می شد دانشجویان موضوع هایی را انتخاب کنند و در باره آن مقاله بنویسند و در کلاس ارایه دهند) (۱- تفاوت های نظری و روش شناختی بین شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی کنشگر، ۲- ارزیابی رفتاری بیمار روانی بر طبق یک مدل عینی، قابل سنجش و قابل توصیف)، ۳- آسیب شناسی روانی و یادگیری، ۴- افسردگی و یادگیری، ۵- رفتار درمانی وسواس، ۶- رفتار درمانی افسردگی، ۷- رفتار درمانی فوبیا، ۸- رفتار درمانی اختلالات جنسی، ۹- مبانی تجربی (آزمایشگاهی) رفتار درمانی، ۱۰- تبیین پدیدآیی و تکامل زبان، ۱۱- بررسی چگونگی رشد و تکامل مفهوم «تقویت» در تاریخ روان شناسی یادگیری، ۱۲- تفاوت رفتار درمانی با سایر روش های روان درمانی، ۱۳- مدل سازی (سرمشق گیری یا الگوگیری)، ۱۴- روش بی اثر کردن منظم، ۱۵- self-control در کودکان، ۱۶- بررسی عوامل اجتماعی که در پیدایش رفتار درمانی سهم داشته اند، ۱۷- بررسی اصطلاحات و مفاهیم در رفتار درمانی، ۱۸- آینده رفتار درمانی.
ضمنا در این برنامه هر دانشجو موظف بود بیماری را انتخاب نماید و تکنیک یا تکنیک های مناسبی را برای تغییر رفتار وی به کار گیرد. این کار با نظارت پیوسته استاد صورت می گیرد و طی جلسات اختصاصی، مشکلات بررسی می شود.
هفت پیام از نوشته «بیمه روان درمانی و چالش هایی چند از حرفه»
در نوشته «بیمه روان درمانی و چالش هایی چند از حرفه»که در خبرنامه تابستان ۹۴ انجمن روانشناسی ایران، به عنوان بحث ویژه و با نگارش دکتر حمید پورشریفی منتشر شده ، سعی شده است هفت پیام زیر مطرح شود:
۱ – روان شناسی یکی از سودمندترین حوزه های سلامت و روان شناسان از جملهی موثرترین متخصصان این حوزه بوده و نادیده گرفتن آنها، انحراف از تدبیر و امید است؛ غفلتی که متاسفانه در کتاب ارزش های نسبی خدمات سلامت صورت گرفته است.
۲- روان شناسان و مشاوران، توانایی ارایه مداخلات ارزنده ای دارند که روان درمانی یکی از آنهاست و برای دفاع از حقوق روان شناسان و حقوق مراجعانشان، لازم است این مداخلات از حمایت بیمه برخوردار شوند.
۳- تنها مرجعی که به لحاظ قانونی و تخصصی می تواند در مورد صلاحیت افراد ارایه دهنده خدمات روانشناسی و مشاوره نظر دهد سازمان نظام روان شناسی و مشاوره است.
۴- آموزش دانشگاهی در حوزه روانشناسی کاستی هایی دارد که لازم است اصلاح شود ولی از آنجا که کمیسیون های تخصصی سازمان نظام، صرفا این آموزش ها را ملاک احراز صلاحیت روان شناسان در نظر نمی گیرند لذا دارندگان پروانه اشتغال حرفه ای، از صلاحیت لازم در حوزه ی مدنظر کمیسیون ها برخوردار هستند.
۵- در حال حاضر کمیسیون های تخصصی از تمام توان خود برای احراز صلاحیت روان شناسان استفاده می کنند ولی به نظر می رسد پیمودن گام هایی بر سرعت و دقت کار کمیسیون های تخصصی بیفزاید.
۶- اگرچه برای کمیسیون های تخصصی، مشخص است که دارندگان پروانه از آن کمیسیون، چه صلاحیتهایی دارند ولی لازم است برای تصریح هر چه بیشتر مرزهای صلاحیت، حوزه صلاحیت مدنظر کمیسیون تخصصی به دارندگان پروانه و مراجعان آنها ابلاغ شود.
۷- روانشناسان و مشاوران کشور یکدل و یکصدا، از حقوق صنف روانشناسی و مشاوره، برای تحت حمایت بیمه قرار گرفتن خدمات روانشناسی قاطعانه حمایت می کنند و سپاسگزار تمامی افراد حقیقی و حقوقی هستند که با خردورزی و بدون حمله به دیگر صنوف، از حقوق صنف روانشناسی و مشاوره دفاع میکنند.