X

یادداشت های دکتر حمید پورشریفی

یاداشت های اجتماعی - حرفه ای دکتر حمید پورشریفی
مدیر سایت
/ دسته بندی ها: یادداشت

زندان استانفورد: آزمایشی روانشناختی برای یافتن رابطه قدرت و فساد

 در سال 1971 دکتر زيمباردو در دانشگاه استنفورد آزمايشي انجام داد که بار ديگر جهان را لرزاند.

آزمايش فيليپ زيمباردو كه به (( زندان استنفورد)) مشهور شد آنقدر براي جهان تلخ و تكان دهنده بود كه مي توانيد صدها مقاله پيرامون آن در سايت هاي اينترنتي پيدا كنيد.

زيمباردو از طريق يک آگهي در يک روزنامه افراد داوطلب را جمع کرد. به داوطلبان گفته شد که آنها قرار است دو هفته نقش زنداني و زندانبان را بازي کنند و به ازاي هر روز 15 دلار خواهند گرفت. پنجره هاي آزمايشگاه دانشگاه استنفورد را پوشاندند و آنجا را تبديل به زندان کردند. داوطلبان هر کدام در نقش خود (زندانبان و يا زنداني) وارد آزمايشگاه زندان شدند. دوربين هاي مدار بسته، مستقيما رفتار آن ها را براي گروه آزمايش کننده پخش مي کرد. بعد گذشت چند روز خشونت آنچنان بالا گرفت که کنترل داوطلبان از دست خارج شد و دکتر زيمباردو ازمايش را نيمه کاره پايان داد.

واقعا عجيب بود. زيمباردو و گروه او از ميان هفتاد نفر داوطلبي که به دانشگاه آمده بودند، 24 نفري را انتخاب کرده بود که از نظر رواني سالم تر به نظر مي رسيدند. اما همه آن ها در روزهاي پاياني رفتاري کاملا آزارگرانه از خود نشان مي دادند. زندانبان ها حتي رفتن به دستشويي را هم موکول به اجازه کرده بودند و به هيچ کس اجازه نمي دادند که به دستشويي برود. بعد زنداني ها را به دستشويي بردند و آن ها را مجبور کردند که با دست هاي خالي توالت ها را تميز کنند! بعضي را مجبور کردند بدون لباس روي زمين سفت بخوابند!!  در پايان ، کار به شکنجه هاي جسمي و جنسي هم کشيده شد.

زيمباردو کاملا اتفاقي (با انداختن سکه) افراد را به دو گروه زندانيان و نگهبانان تقسيم کرده بود، اما بعد از آزمايش زنداني ها آنقدر ترسيده بودند که فکر مي کردند زندانبان ها به خاطر جثه بزرگ ترشان انتخاب شده اند. . حقيقت اين بود که هيکل زندانيان و نگهبانان ها با يکديگر زياد تفاوت نداشت. آنچه باعث شده بود زندانيان اينقدر احساس حقارت کنند، لباس آن ها بود. زندانبان ها يونيفرم هاي تميز و اتو کشيده به تن داشتند، در صورتي که لباس زندانيان کرباس بود، آن ها حتي لباس زير هم نداشتند. نگهبان ها باتوم هاي چوبي نيز داشتند و مهم تر اين که عينک هاي آفتابي که با زنداني ها چشم در چشم نشوند.

روز قبل از آزمايش، زندانبان ها را در يک سالن جمع کردند. به آن ها هيچ دستورالعمل خاصي داده نشد. جز اين که حق ندارند از خشونت جسماني استفاده کنند. "شما مسئول کنترل و اداره زندان هستيد، به هر شيوه که مي خواهيد."

اما تنها بعد از گذشت چند روز زندانبان ها چنان خشن شده بودند که زيمباردو هم از آن ها مي ترسيد. زندانبان ها بر عکس زنداني ها مي توانستند در ساعات خاصي به مرخصي و خانه بروند. آن ها انقدر از اين قدرت ساديستي خوششان آمده بود که در ساعت هاي اضافه کاري هم آنجا مي ماندند، بدون اين که توقع افزايش حقوق داشته باشند.

زنداني ها دمپايي پلاستيکي به پا داشتند و به جاي اسم با شماره آن ها را صدا مي زدند. يک زنجير هم به دور پاي آن ها بسته بودند، تا مدام به آن ها ياد آوري کنند که زنداني هستند، نه موجودات آزمايشي.

رفتار زندانبان ها آنقدر بد بود که روز دوم شورشي در زندان آغاز شد. نگهبانان با مهارت "و البته با خشونت" شورش را مهار کردند. بعد زندانيان را به دو گروه تقسيم کردند. بعضي ها را سلول خوب اسکان دادند و بقيه را در سلول هاي بد. به اين ترتيب آن ها در بين زندانيان اين تصور را به وجود آوردند که بين آن ها خبر چين وجود دارد. . اين شيوه به قدري موثر بود که ديگر شورش کلاني در زندان صورت نگرفت.

شب ها وقتي گمان مي شد دوربين ها خاموش است و گروه آزمايش کننده دانشگاه را ترک مي کردند، رفتار هاي آزارگرانه زندانبان ها به اوج مي رسيد. گروه آزمايش با ديدن صحنه هاي خشونت در نيمه شب به راستي شوکه شدند. بسياري از شرکت کننده ها تا مدت ها از فشار رواني رنج مي بردند. آزمايش در روز ششم تمام شده اعلام شد. تقريبا تمام زندانبان ها از پايان زود هنگام آزمايش ناراحت بودند.

 

🔸 به راستی، دیکتاتوری و دیکتاتورها چگونه پدید می آیند؟

🔸 آیا ممکن است دیکتاتوری حتی در سازمان های حرفه ای هم پدید آید؟

🔸 در این خصوص منتظر نوشته بعدی باشید.

@DrPoursharifi  

مطلب قبلی آگهی دعوت به مجمع عمومی فوق العاده سازمان نظام روانشناسی و مشاوره توسط هیات بازرسان
مطلب بعدی جناب آقای دکتر اللهیاری، لطفا هم به خاطر حرفه و هم به خاطر وجاهت خودتان، انصراف دهید
چاپ
1857 به این مطلب امتیاز دهید:
هیچ امتیازی موجود نیست

دیدگاه خود را درج فرمایید

افزودن دیدگاه

x