متن سخنرانی دکتر پورشریفی، در خصوص انتقال روانشناسی بالینی و سلامت به وزارت بهداشت
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست
عرض سلام و ادب و احترام دارم در درجه اول خدمت همه استادان گرامی ام، اعم از موافقان و مخالفان جابجایی و نیز خدمت همه دانشجویان و دانش آموختگان ارجمند روانشناسی.
تشکر می کنم از ادمین های ارجمند سوپرگروه گپ روانشناسان که مرا دعوت کرده اند و فرصتی ایجاد کرده اند تا نظراتم را به استحضار جامعه روانشناسی کشور برسانم.
البته ادمین های محترم این گروه شاهدند که رغبت خاصی به این سخنرانی نداشتم، نه از این بابت که قدر چنین فرصت تعامل را نمی دانستم بلکه از این بابت که فضای مجازی را به خصوص در این شرایط، فضای مناسبی برای تعامل اندیشه ها نمی دانم؛ حجم مطالب بالاست و افراد فرصت و گاهی حوصله خواندن همه مطالب را ندارند و بر این اساس است که بدون خواندن یا شنیدن کامل مطلب، قضاوت ها در خصوص آن انجام می شود.
اینچنین بود که نوشته طنز اینجانب را که اخیرا در کانال شخصی ام منتشر کردم، بعضی ها تا آخر نخواندند و استنباط های متفاوتی از نظر اینجانب داشتند.
با این وجود و بخاطر آنهایی که شنونده خوبی هستند اینجایم.
اگرچه محور بحث در خصوص جنبه های مختلف جابجایی یا انتقال است، من اینجا نیامده ام که بگویم انتقال خوب است و بهترین گزینه است و یا اینکه برعکس بگویم بشتابید و بپاخیزید که روانشناسی را بردند و با مخالفان جابجایی همراهی کنم.
اینجا هستم مواردی را مطرح کنم که شاید کمتر مطرح شده است و از منظر اینجانب بسیار مهم هستند..
سعی می کنم هم با موافقان و هم با مخالفان جابجایی همدلی کرده و به موضوع از منظر آنها نگاه کنم.
با موافقان جابجایی همدلی می کنم بابت همه نگرانی ها و ناراحتی هایی که از بابت توسعه نامناسب روانشناسی به ویژه در بعضی از گرایش ها تجربه کرده اند. شاید این روزها فراموش شده باشد ولی چه بسیار بودند خود همین مخالفان جابجایی که داد می زدند که چرا در دانشگاهی که حتی یک روانشناس بالینی یا سلامت نیست، چنین گرایشی در مقطع کارشناسی ارشد تعداد کثیری دانشجو می پذیرد.
در اینکه آموزش در روانشناسی بالینی و سلامت از وضعیت بهینه ای برخوردار نیست نه تنها در میان روانشناسان بالینی و سلامت، بلکه در کل رشته و حرفه، اتفاق نظر وجود دارد، اما اینکه آیا جابجایی بهترین گزینه برای برون رفتن از این وضعیت است یا نه، و یا اینکه مطابق آنچه در دیدگاه ارزشمند انجمن روانشناسی ایران آمده است، این امر یک راه حل تسکینی است، موضوعی هست که می توان در خصوص آن صحبت کرد.
من همچنین با مخالفان انتقال، به ویژه دانشجویان گرایش های غیربالینی و سلامت بابت نگرانی هایشان از تاثیر احتمالی جابجایی بر سرنوشت حرفه ای آنها همدلی می کنم. اما اعتراف می کنم که با فاجعه سازی هایی که برخی از مخالفان عزیز انجام می دهند موافق نیستم.
بحث جابجایی یا انتقال روانشناسی بالینی و سلامت به وزارت بهداشت، مخالفان و در عین حال موافقانی را به دنبال داشته است. شخصا هیچ موافق یا مخالفی نمی شناسم که خواسته شان عزت روانشناسان نباشد. در واقع موافقان از طریق اصلاح رویه های آموزش در روانشناسی بالینی و سلامت به عزت روانشناسان فکر می کنند و مخالفان، بر این باورند که با جابجایی، ضمن اینکه نگاه صرفا زیستی و صرفا بیماری نگر بر روانشناسان دانش آموخته حاکم خواهد شد همچنین و بیشتر از آن روانشناسی در زیرمجموعه پزشکان و روانپزشکان قرار خواهد گرفت و آن را نافی عزت روانشناسان می دانند. این باورها که مثل گلوله برفی، رشد می یابد، نگرانی های فزاینده ای ایجاد می کند تا جایی که دانشجویان ارجمند را بر آن می دارد که بپاخیزند و از حیثیت! و هویت! روانشناسی دفاع کنند.
تا چه حد این نگرانی ها واقعی است؟
نگرانی ها زمانی قابل درک تر خواهد بود که تنها جابجایی رشته مطرح نشود و موضوع به حرفه سرایت کرده و در عین حال دیگر گرایش های روانشناسی از این وضعیت متضرر شوند. اجازه بدهید تاملی در این خصوص داشته باشیم.
آیا جابجایی آموزش صورت می گیرد یا جابجایی حرفه ای این گرایش ها؟
یعنی آیا آموزش روانشناسی بالینی و سلامت به وزارت بهداشت جابجا می شود یا امور حرفه ای نظیر تعیین صلاحیت آنها نیز در این فرایند جابجا می شود؟
در این شکی نیست که صرفا بحث جابجایی آموزش مطرح است، البته برنامه عملیاتی این انتقال هنوز حداقل برای اینجانب کاملا مشخص نیست. یعنی معلوم نیست که در این انتقال، وزارت بهداشت صرفا به عنوان متولی، بر فرایند آموزش و توسعه این گرایش ها در دانشگاه های مختلف نظارت خواهد داشت و یا اینکه همه عوامل آموزش اعم از استادان و دانشجویان به وزارت بهداشت منتقل خواهند شد، امری که به نظر می رسد حداقل در کوتاه مدت بعید باشد.
بهرحال تنها امر مشخص این است که صحبت از جابجایی آموزش است نه جابجایی حرفه. یعنی اینکه، در صورت جابجایی، همچنان روانشناسان بالینی و سلامت، همانند دیگر گرایش های روانشناسی، برای اخذ مجوز فعالیت حرفه ای در زیرمجموعه سازمان نظام خواهند بود؛ چرا که سازمان نظام مصوب مجلس محترم شورای اسلامی است و اختیارات آن فراتر از آن است که توسط یک وزارت و یا حتی چند وزارت محدود شود.
با توجه به تاثیر احتمالی رویکرد وزارت بهداشت در بهداشت روان بر موضوع جابجایی رشته ها، رویکرد وزارت بهداشت در بهداشت روان چیست؟
واقعیت امر این است که رویکرد غالب وزارت بهداشت به امر بهداشت روان، به ویژه در دهه های قبلی، زیستی تر و بیماری نگرتر بوده است و این امر انتقادهایی را از طرف اعضای حرفه در زمانهای مختلف ایجاد کرده است. طی سالیان گذشته، بودجه اختصاص یافته به بهداشت روانی جای بحث جدی داشته و بودجه اندک اختصاص یافته بیشتر صرف نگاه بیماری نگر شده است.
اما منصفانه نیست که به تغییر تدریجی این رویکرد در وزارت بهداشت واقف نباشیم و به عنوان مثال، جذب اخیر حدود 800 نفر روانشناس عمدتا بالینی در مراکز بهداشت با هدف عمدتا پیشگیرانه را نادیده بگیریم.
این تغییر هرچند تدریجی رویکرد وزارت بهداشت، خبر از ظرفیت در حال رشد توجه به جنبه های روانی- اجتماعی و نیز نگاه سلامت نگر به بهداشت روانی بوده است اما واقعیت امر این است که تا رسیدن به وضعیت مطلوب در این خصوص فاصله جدی در پیش داریم.
اینکه چقدر امکان پذیر است رویکرد وزارت بهداشت به سمت توجه به جنبه های روانی – اجتماعی و توجه بیشتر به جنبه های سلامت نگر باشد نمی دانم ولی نیک می دانم که هر تغییر رویکردی نیازمند یک عزم است و در عین حال و بیشتر از آن، نیازمند یک تعامل است.
آیا آموزش در وزارت بهداشت ممکن است افراد را تک بعدی و با رویکرد زیستی و بیماری نگر بار بیآورد؟
حال که موضوع صرفا جابجایی آموزش است، برای اینکه بدانیم در صورت انتقال، آموزش روانشناسی بالینی و سلامت چگونه پیش خواهد رفت و آیا ممکن است نگاه تک بعدی زیستی بر آموزش آنها حاکم شود، بهتر است از آنچه در خود وزارت بهداشت تحقق پیدا می کرد به عنوان یک نمونه صحبت کنیم. اگرچه خواستگاه روانشناسی بالینی، در سطح کارشناسی ارشد، بیمارستان روزبه است اما اولین دوره دکتری تخصصی روانشناسی بالینی در ایران توسط انستیتو روانپزشکی و دانشگاه علوم بهزستی و توانبخشی راه اندازی شده است و افرادی همچون دکتر بخشانی، دکتر فتی، دکتر دولتشاهی، دکتر طارمیان و ... از اولین دانش آموختگان این دوره محسوب می شوند. دانشجویان ارجمند بهتر است در تعامل با این استادان، جویای وضعیت آموزش به ویژه در آن زمان باشند که روانشناسی هنوز قدرت نگرفته بود و نگاه وزارت بهداشت، زیستی تر و بیماری نگرتر از الان بود. چیزی که من در تعامل با این عزیزان دریافته ام اینکه دانش آموختگان ارجمند وزارت بهداشت، فارغ از اینکه موافق یا مخالف جابجایی باشند همگی نگاهی زیستی، روانی و اجتماعی دارند نه صرفا نگاه زیستی و در عین حال سردمداری آموزش مهارت های زندگی توسط این عزیزان و افراد دوره های بعدی وزارت بهداشت، خبر از این می دهد که حتی در صورت وجود نگاه زیستی در وزارت بهداشت، خروجی ها نگاه متفاوت تری پیدا کرده اند.
آیا ممکن است آموزش در وزارت بهداشت، موجب تسلط روانپزشکان بر روانشناسان شود؟
اطلاعات حاصله از اکثریت دانش آموختگان روانشناسی بالینی وزارت بهداشت، گویای تعامل خوب آنها با روانپزشکان ارجمند است. آنها نه فراتر از روانپزشکان بوده اند، نه فروتر از آنها و نه در نقطه مقابل شان. آنها همسو با نوشته ارزشمند دکتر صاحبی عزیز در خبرنامه انجمن روانشناسی ایران بوده اند و هستند که از دو بعد تعامل و تقابل روانشناسان با روانپزشکان، تعامل را برمی گزینند.
البته همیشه در درون هم روانشناسان و هم روانپزشکان معدود افرادی بوده اند که جرقه تقابل را برافروخته اند ولی هشیاری قاطبه روانشناسان و روانپزشکان اجازه نداده اند و نخواهند داد که این جرقه ها به شعله تبدیل شود.
اگر موضوع به تدریج از جنبه جابجایی آموزش به جابجایی حرفه ای، حداقل در خصوص روانشناسان بالینی و سلامت منجر شود، آیا روانشناسان در زیرمجموعه روانپزشکان فعالیت خواهند کرد؟
اولا با توجه به اتفاق نظر موافقان و مخالفان جابجایی در خصوص ضرورت وجودی سازمان نظام احتمال اینکه این جابجایی از سطح آموزش به سطح حرفه تعمیم بیابد اگر نگوییم خیلی کم، حداقل کم است.
اما اگر فرض کنیم که این جابجایی صورت بگیرد، اوضاع به چه نحو خواهد بود. اخیرا استنادهای مخالفان جابجایی یا به صحبت های دکتر فدایی است یا صحبت های دکتر حاجبی. صحبت های دکتر فدایی که هم تاریخ گذشته است و هم اینکه نظرات ایشان به هیچ وجه بیانگر نظرات جامعه روانپزشکان نیست. برخی از مخالفان به صحبت های آقای دکتر حاجبی اشاره کرده اند. گویا آقای دکتر حاجبی گفته اند که ما معتقدیم در درمان فقط دکتراهای بالینی و سلامت می توانند حضور داشته باشند. هر چند ایشان یک مدیرکل وزارت بهداشت است، با این وجود، بهتر است نظر ایشان را یک نظر شخصی بدانیم چرا که همان وزارت بهداشت، دستورالعملی برای اعطای مجوز فعالیت خصوصی به روانشناسان بالینی دارد و در آن افراد دارای کارشناسی ارشد مجاز هستند به صورت مستقل دفتر کار داشته و به فعالیت های روانشناختی بپردازند. دستورالعملی که خوشبختانه به دلیل پیگیری های سازمان نظام روانشناسی در حال حاضر اجرا نمی شود. لذا اگر روزی قرار باشد وزارت بهداشت مجوزی صادر کند که امیدوارم هرگز چنین امری اتفاق نیفتد، حتی در آن صورت برخلاف اظهارنظرهای آقای دکتر حاجبی و بر اساس آن دستورالعمل، افراد کارشناسی ارشد گرایش مورد نظر به صورت مستقل امکان ارایه خدمات روانشناختی را خواهند داشت و باز هم تاکید می کنم که امیدوارم اعطای مجوز توسط وزارت بهداشت هرگز اتفاق نیفتد و تنها سازمان نظام در خصوص اعطای مجوز فعالیت به روانشناسان فعالیت داشته باشد؛ سازمانی که افراد حقیقی و حقوقی بسیاری از جمله انجمن روانشناسی ایران و زنده یاد دکتر شاملو برای پدیدآمدن آن زحمت بسیاری کشیده اند و خون دل ها خورده اند.
در چه صورتی احتمال پیشروی وزارت بهداشت، از جابجایی رشته به جابجایی حرفه خواهد بود؟
به نظر می رسد تحصن ها و اعتراض ها نیستند که این پیشروی را متوقف خواهند کرد بلکه درست عمل کردن خود ما در خصوص رعایت مرزهای حرفه ای تضمین کننده این امر خواهد بود. اگر همچنان این نگاه در برخی از اعضای حرفه باشد که «مرزها بین گرایش ها معنا ندارد» و بدیهی ترین اصول اخلاقی و کدهای اخلاقی روانشناسان مورد بی مهری قرار گیرد شرایط خوبی حاصل نخواهد شد و صمیمانه امیدوارم سازمان نظام روانشناسی در خصوص تصریح مرزهای صلاحیت دقیق و با رعایت حقوق مراجعان پیش برود و اطمینان کافی دارم که در چنین شرایطی امکان هر گونه دست اندازی به انسجام روانشناسان مقدور نخواهد بود.
جابجایی آموزشی گرایش های بالینی و سلامت، چه تاثیر احتمالی بر دیگر گرایش های روانشناسی خواهد داشت؟
به نظر می رسد اساس نگرانی های مخالفان، به ویژه در گرایش های غیربالینی و سلامت، در خصوص حرفه است و اینکه نکند در اثر این جابجایی، در درازمدت، حرفه و دیگر گرایش های روانشناسی با مشکلاتی مواجه شود. خود من هم در این خصوص نگرانی هایی دارم هرچند به اندازه عزیزانی نیست که موضوع را فاجعه بار می دانند.
منشاء نگرانی ها در گرایش های غیربالینی و سلامت چیست؟
اگر این فکر را داشته باشیم که «روانشناسی در هر گرایشی از آن، مساوی رواندرمانی است و رواندرمانی حق مسلم همه روانشناسان و مشاوران است فارغ از اینکه در این خصوص آموزشی دریافت کرده و نکرده باشند»؛ بی شک در صورت داشتن چنین فکری، صاحبان این افکار حق دارند از جابجایی روانشناسی بالینی و سلامت به وزارت بهداشت نگران شوند.
متاسفانه یکی از معناهای چنین فکری این است که اگر رواندرمانی را از روانشناسی بگیریم، روانشناسی چیز دیگری برای عرضه ندارد و این یعنی عدم اگاهی به ظرفیت های علم روانشناسی و نیز بی احترامی به توان بالای گرایش های ارزنده روانشناسی نظیر روانشناسی تربیتی، روانشناسی کودکان استثنایی، روانشناسی مشاوره، روانشناسی صنعتی – سازمانی و دیگر گرایشها.
شکی نیست که تنها روانشناسان بالینی و سلامت نیستند که در کاهش رنج انسان ها و حل مشکلات جامعه از ظرفیت برخوردارند. جدا از رواندرمانی، در واقع همه گرایش های کاربردی روانشناسی از طریق مداخلاتی هرچند با نامی غیر از رواندرمانی نقش بسیار موثری در کاهش رنج انسانها داشته و دارند و در صورت فقدان آنها، جامعه با مشکلاتی جدی مواجه می شود. مداخلاتی که همانند رواندرمانی لازم است زیر پوشش بیمه قرار گیرند.
آیا مرزهای صلاحیت صرفا با مدرک مشخص می شود؟
شکی نیست که آموزش یکی از ملاک های جدی مرزهای صلاحیت است، اما ملاک های مختلفی برای احراز صلاحیت وجود دارد و به نظر می رسد در مواردی ممکن است فردی در گرایش خاصی آموزش رسمی دانشگاهی نگذرانیده باشد ولی آموزش های نظاممند دیگری (نه صرفا کارگاه آموزشی) گذرانده و در عین حال سایر ملاک های احراز صلاحیت را دارا باشد. تشخیص اینکه فرد به چه صلاحیت حرفه ای رسیده است می تواند توسط کمیسیون تخصصی گرایش مورد نظر در سازمان نظام روانشناسی باشد به شرطی که کمیسیون مربوطه ملاکهای عینی مشخص و قابل قبولی داشته باشد.
فکر « رواندرمانی حق مسلم همه روانشناسان و مشاوران است» چه تلویحاتی برای مراجعان دارد؟
به نظر می رسد همه نگرانی های اخیر به ویژه مخالفان جابجایی بر تاثیر احتمالی این جابجایی بر حقوق روانشناسان متمرکز است.
اما شاید بتوان گفت که « هر چه گفتیم جز سخن دوست، در همه عمر از آن پشیمانیم» و آن اینکه نمی توانیم به حقوق روانشناسان بپردازیم بی آنکه حقوق مراجعان را نادیده بگیریم و این فکر که « رواندرمانی حق مسلم همه روانشناسان و مشاوران است» متضمن آسیب به مراجعان است.
در پایان عرایضم خواندن مجدد دیدگاه انجمن روانشناسی ایران را به اعضای جامعه روانشناسی پیشنهاد می کنم و پاسخ دادن به این سئوال ها که:
ذینفعان این راه حل تازه چه کسانی هستند و چرا از آن دفاع میکنند؟
ذینفعان حفظ وضع موجود چه کسانی هستند و چرا از آن دفاع میکنند؟
از دوستان و همکارانی که با حوصله به کل عرایض بنده توجه داشتند سپاسگزاری می کنم و برای رشته و حرفه عزیزمان بهترین ها را آرزو می کنم.
الهی رشته و حرفه روانشناسی را آن ده که آن به.
لینک کانال شخصی دکتر پورشریفی
@DrPoursharifi
https://telegram.me/DrPoursharifi