لجبازی در کودکان
کودک
لجبازی، کل کل کردن، حرف شنوی، مطیع و فرمانبردار، کنترل کردن، ایجاد ترس و وحشت و ده ها کلمه دیگر که هر روزه بارها در حال شنیدن آن ها هستیم. آیا تا به حال به طور عمیق جدا از مثبت یا منفی بودن این کلمات، به معنای آن ها فکر کرده اید؟ از نظر والدین لجبازی نقطه مقابل حرف شنوی است و والدین در پی این هستند که فرزندانی حرف شنو پرورش دهند و دایم در تربیت به آن ها می گویند مثل کودکی من باش. با فرض این که شما در کودکی حرف شنو بوده اید، آیا تا به حال به سوالات زیر فکر کرده اید؟
1- من چه کارهایی انجام می دادم که فرد حرف شنویی قلمداد می شدم و به عبارتی جزوکودکان لجباز نبوده ام؟
2- چه عوامل و شرایطی در حرف شنو شدن من موثر بوده اند؟
3- آیا این عوامل و شرایط اکنون در ارتباط با فرزندم نیز وجود دارد؟
4- اگر این عوامل و شرایط وجود دارد، پس چرا کودکم حرف شنو نیست و لجباز است؟
لجبازی یک رفتار و واکنش نامطلوب است که در آن فرد منظور، هدف و نیازش را به شیوه کل کل، خشم، قهر و به طور کلی به شیوه ناسالم، غیرطبیعی و غلط بیان می کند. در کودکانی که لجباز به شمار می آیند این لجبازی خود را به شکل بروز خشونت، کل کل کردن، ساز مخالف زدن، تکروی و حرف اول و آخر را زدن، آسیب به خود و دیگران و ناسزا گفتن، نشان می دهد.
علل زیادی در ارتباط با لجبازی کودکان وجود دارد که اهم آن ها عبارتند از:
· رفتار و بازخوردهای منفی و مخرب والدین از جمله، بی توجهی، توهین، مسخره کردن و استفاده مکرر از تنبیه در برابر خطاهای کودکان
· تقویت لجبازی توسط اطرافیان: گاهی اطرافیان لجبازی را به غلط نوعی استقلال می دانند و با تقویت آن باعث شکل گیری جدی و اساسی آن می شوند.
· روابط بین فردی نامساعد میان کودک و والدین
گاهی کودک هدفش ارسال پیامی است که حاوی نیازهای او می باشد. مثلا در نوجوانی فرد خواستار هویت است. تبعیض های خانواده ، سر به سر گذاشتن ها و کنترل کردن های افراطی موجب به هم ریختن آن ها می شود. قدیمی ها همیشه در تربیت فرزند به مادران جوان توصیه می کردند که اگر سر به سر بچه نگذارید او درست خواهد شد. این ظاهرا یک جمله است اما با معانی و پیام های متعدد. آن ها با زبان رسا و روشن به موضوعی اشاره می کردند که امروزه به آن سبک فرزندپروری مقتدرانه می گویند. والدین با سبک مستبدانه معمولا به قول مادربزرگ ها سر به سر کودک می گذارند و حاصل سربه سر گذاشتن هیچ چیزی نیست جز لجباز شدن کودک.
برای جلوگیری از به وجود آمدن وکاهش لجبازی در فرزندان بهتر است نسبت به مواردی آگاه و نسبت به موارد دیگری عمل کرده تا آرامش را هم به خود، هم به فرزندان و هم به جامعه هدیه دهید.
· لازم است والدین بدانند در هر زندگی و هر رابطه ای از جمله رابطه خانوادگی و زناشویی، مشکلات و مسایلی علی الخصوص مسایل پیش بینی نشده وجود دارد. بحث های بی مورد و طولانی درباره اموری که از کنترل خارج است و یا اموری که با کمی آرامش و درنگ حل می شود می تواند زمینه ساز تشکیل یک شخصیت لجباز در کودک شود.
· انتقاد: ابتدا باید اصول انتقاد کردن را دانست و سپس به انجام آن پرداخت. فراموش نشود که انتقاد باید از رفتار کودک باشد نه از ویژگی های شخصیتی او (به جای گفتن تو بی نظم هستی، بهتر است بگویید من با این رفتارت که اتاقت را کثیف می کنی ناراحت می شوم).
· بهتر است نکات مثبت کودک را حتی اگر بسیار کوچک است تقویت کنید. تمرکز صرف بر نکات منفی نتایجه نامطلوبی در پی دارد.
· تا حد امکان سعی شود که از احساسی تصمیم گرفتن پرهیز کنید. (کودک اصرار بر انجام کاری دارد که خوشایند نیست و شما مخالف آن هستید اما با گریه و التماس کودک مواجه می شوید و صرفا از روی دلسوزی رضایت می دهید).
· لطفا بر روی مشکلات کودک یکی یکی کار کنید و انتظارات نامعقولی از خود و کودکتان نداشته باشید. توان و ظرفیت کودک را برای حل مشکلات در نظر بگیرید.
· دنیای کودکان سرشار از صداقت و صمیمیت است و کودکان محبت و خوش قولی را به خوبی درک می کنند. سعی کنید به قولتان عمل کنید و برای انجام ندادن قول هایتان بهانه های فضایی نسازید.
· در کنار همه این موارد صداقت را اصل قرار دهید زیرا کودکان به خوبی متوجه صداقت می شوند.
· برای والدینی که خودشان لجباز هستند و الگوی کودکشان هستند هیچ راه حلی جز کار بر روی خود وجود ندارد.
· والدینی هم وجود دارند که هنگامی که هیجانی می شوند، کودک را تهدید به تنبیهی بزرگ می کنند و باورشان این است که اگر تنبیهش نکنم فکر می کند جدی نیستم. با این که می دانند این تنبیه به اندازه توان و درک کودک نیست و صرفا بر اساس یک باور کاملا غلط است باز هم تنبیه را انجام می دهند. تهدید به خودی خود غلط است و پیامد منفی بی شماری دارد.
در یک رابطه سالم افراد همدیگر را بدون هیچ گونه قید و شرطی می پذیرند. این یک اصل اساسی در روابط بین فردی است. این اصل در رابطه والدین و کودکان هزاران برابر مهم است. بهتر است کودک را به شرط انجام دادن و یا ندادن کاری مورد پذیرش قرار ندهید.
بهتر است در انجام کارها با کودکان مشورت کرد و با دادن این فرصت به آن ها یاد دهید که در کارهایشان با شما مشورت کنند. به این کودکان حتی اگر نظر مخالفی بدهید با شما لجبازی نمی کنند و در تصمیماتشان حتما نظرات شما را لحاظ خواهند کرد. برخی از والدین فکر می کنند اگر به اکثر خواسته های کودک بله بگویند موجب بدعادت شدن کودک می شوند. بنابراین حتی زمان هایی که می توانند به او کمک کنند ممکن است این کار را انجام ندهند. بهتر است در خاطرتان بماند که هرگاه تصمیم داشتید به خواسته کودک نه بگویید قبل از آن مزایا و معایب این کار را در نظر بگیرید.
کودکانی که ویژگی های مثبت و مهمی چون، اعتماد به نفس، عزت نفس، قدرت حل مسئله، آرامش درونی، ارزشمندی، خودکارآمدی و مدیریت هیجان را دارند با تکیه بر این ویژگی ها به حل اصولی مسایل می پردازند و از کل کل کردن و آسیب به دیگران استفاده نمی کنند پس بهتر است این ویژگی ها را در کودکان پرورش داد.
در افراد مبتلا به دیابت تا زمانی که قندخونشان بالاست نمی توان آن ها را عمل کرد و این کار خطرناک است. در تربیت کودکان لجباز نیز مسئله مشابه است. پس بهتر است والدین ابتدا شرایطی را فراهم کنند که هیجان منفی کودک کاهش پیدا کند و بعد در زمان هایی که کودک آرام هست با او با مهربانی صحبت کنند و تمام علایق خود را به بهترین نحو ممکن به او ابراز کنند.
در آخر می توان به این موضوع اشاره کرد که ایجاد فشار و محدودیت کودکان را بر هم می ریزد و نمی توانند به درستی تصمیم بگیرند. تکنیک خرید زمان یکی از بهترین تکنیک هایی است که با هدف کاهش هیجان و مساعد شدن اوضاع به کار می رود. در این تکنیک برای کودک توضیح می دهید که اکنون هر دو هیجانی هستیم و اگر ادامه بدهیم هم اوضاع از کنترل خارج می شود و هم هیچ کدام به هدف نمی رسیم و بهتر است کمی بعد که هیجاناتمان فروکش کرد مجددا صحبت کنیم.
حمیرا ورمقانی
دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی بالینی و روانشناس مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی
منتشر شده در سایت ایسکانیوز