تمرین عامدانه
چرا نپرسیم چرا؟
چرا نپرسیم چرا؟
Anonym
/ دسته بندی ها: موج سوم رفتار درمانی

چرا نپرسیم چرا؟

دکتر میتو ویلیت

مترجم: علی فیضی

این متن به سفارش مرکز خدمات روان‌شناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است.

اگر در درمان‌های مبتنی بر پذیرش و توجه‌آگاهی یا موج سوم رفتار درمانی نظیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) آموزش دیده باشید شاید بعضی اوقات شنیده باشید که پرسیدن ”چرا“ از درمانجویان اقدام درمانی خوبی نیست. آیا تا به حال شده زبانتان را موقع گفتن این کلمه گاز بگیرید یا از ناظر بالینی‌تان موقع نمایش فیلم جلسه درمانی‌تان پوزش بخواهید که ”می‌دانم، نباید می‌پرسیدم چرا!“ ؟ اگر این موقعیت‌ها برای شما آشنا هستند می‌خواهم چشم‌اندازی را به شما نشان بدهم که احتمالا نگریستن از آن وضعیت را برای شما منعطف‌تر خواهد ساخت.

اول اجازه بدهید نکته مهمی را روشن کنم. در یک رویکرد بافتارگرای کارکردی نظیر ACT آنچه در گفتگوی بالینی باید بگویید یا نگویید وابسته به هدف (کارکرد) در مجموعه‌ای مفروض از شرایط (بافتار) است. به همین دلیل در چنین درمان‌هایی به سختی می‌توان قواعدی را یافت که حرکت‌های کلامی خاصی را بی‌توجه به بافتار توصیه یا نهی می‌کنند. به عبارت دیگر این که آیا پرسیدن ”چرا“ خوب است یا نه وابسته به هدف درمانی شما است پس چرا نباید پرسید چرا؟

شاید اشتیاق پرسیدن ”چرا“ یادگاری از شیوه کنجکاوی ما در کودکی باشد. اگر فرزند کوچکی داشته باشید متوجه منظورم می‌شوید. کودکان درباره آنقدری درباره دنیا کنجکاو هستند که می‌خواهند راز و رمز همه‌چیز را بدانند (چرا خورشید زرد است؟ چرا نمی‌توانیم مثل پرندگان پرواز کنیم؟). بالاخره کنجکاوی و گشودگی دو مورد از ستون‌های موضع درمانی در رویکردهای موج سومی است پس شاید منطقی باشد در فرایند درمان بپرسیم که ”چرا؟“

کودکان همچنین می‌پرسند ”چرا“ تا قواعدی که به نظرشان محدودکننده یا دلبخواهی است را به چالش بکشند. (”چرا دندان‌هایم را مسواک کنم؟“ ”چرا وقتی که می‌خواهم بازی کنم به مدرسه بروم؟“) یکی از اهداف اصلی درمان‌های موج سومی مثل ACT که در انسان‌گرایی پایه دارند این است که درمانجویان را از قواعد دلبخواهی آزاد کنند.؛ پس آیا وقتی که به نظر می‌رسد درمانجویان با قواعد دلبخواهی محدود شده‌اند نمی‌توانیم از آن‌ها بپرسیم که ”چرا“؟

آیا دقت کردید که این شیوه استفاده از ”چرا“ بازتاب‌دهنده دو نوع هدف است؟ یک هدف فهمیدن شیوه کار دنیا و دیگری روشن کردن هدف یک اقدام است. در درمان‌های موج سومی هر دو مهم‌اند اما به روشنی با یکدیگر تفاوت دارند.

دانستن شیوه کارکرد چیزها در بافتار بالینی عموما  هدف ارزنده‌سازی و بهنجارسازی تجارب و شفقت‌ورزی به خود را دنبال می‌کند. درمانگران درمانجویان خود را ترغیب می‌کنند تا در نظر بگیرند که شرایط گذشته و آینده چطور آن‌ها را به سوی احساس و اقدام دردناک اما کاملا قابل فهم هدایت کرده است.

مقصود از روشن‌ ساختن هدف اقدامات درمانجویان شکل دادن به مهارت‌های ردگیری ایشان یا توانایی توجه کردن به پیامدهای آنچه انجام می‌دهند و نیز ارزیابی تطابق این پیامدها با اهداف ایشان است. درمانگران به درمانجویان کمک می‌کنند تا از منظر عملگرایانه‌تری به زندگی خود نگاه کنند تا به ایشان برای درآمیختن با اقدامات رضایت‌بخش به جای تکرار الگوهای رفتاری مشابه کمک شود.

این دو هدف در قلب درمان‌های موج سومی قرار دارد. از یک سو می‌خواهیم درمانجویان به تجربه‌های روان‌شناختی خود به عنوان بخشی از زندگی انسانی (حتی اگر دردناک و عجیب باشد) روی بیاورند و از دیگر سو می‌خواهیم که ایشان بتوانند تشخیص بدهند که چه اقداماتی آن‌ها را به سوی زندگی مطلوبشان می‌برد و همان کارها را انجام بدهند؛ پس حداقل در سطح نظریه شما می‌توانید همیشه بپرسید که ”چرا“!

اما نکته این است که استفاده از واژه‌ای که معناهای متفاوتی همراه خود دارد ممکن است گیج‌کننده باشد و برخی اوقات درمان را به مسیرهای بی‌فایده‌ای بکشاند. مخصوصا پرسیدن ”چرا“ ممکن است درمانجو را بیشتر از قبل در داستان‌هایی گیر بیندازد که ممکن است واقعی باشند اما توجه او را از راه‌حل‌های بالقوه مفید منحرف کند. به همین دلیل است که مدرسان درمان موج سومی ممکن است برخی اوقات هشدار بدهد که پرسیدن چرا مفید نیست. پرسیدن این سوال خطر تحلیل بیش از حد و نشخوار فکری درباره چیزهایی که نمی‌توان تغییرشان داد را در بردارد؛ یا ممکن است تحلیل کردن را در برخی بافتارهای خاص نیازی به تحلیل کردن نداریم تشویق کند (شاید شنیده‌اید که اگر به دنبال فرصتی برای تامل هستید به غروب آفتاب مثل یک مساله ریاضی نگاه نکنید البته مگر این که خوره دانش باشید).

پس چطور می‌توانیم از تله‌های پرسیدن ”چرا“ اجتناب کنید و همچنان به درمانجویان خود کمک کنید که تفکر عملگرایانه و واقع‌گرایانه را دنبال کنند؟ اینجا چند راهنمایی برای شما دارم که می‌توانید بلافاصله در گفتگوی بالینی خودتان به کار ببرید.

  1. به روشنی بدانید که در این لحظه می‌خواهید با درمانجویتان به چه هدفی برسید. آیا بهنجارسازی است؟ آیا شکل دادن به مهارت‌های ردگیری است؟ صرفا به خاطر این که می‌خواهید بدانید چرا این سوال را نپرسید؛ بدانید که چرا می‌پرسید چرا.

  2. به جای واژه ”چرا“ از دیگر واژه‌های واضح‌تری استفاده کنید که منظور دقیق شما از آنچه می‌خواهید بدانید را برساند. مثلا اگر می‌خواهید هدف یک اقدام را بدانید بپرسید که ”هدف از این کار چه بود؟“ ”می‌خواستید به چه برسید؟“ ”امیدوار بودید که با انجام این کار اوضاع چه فرقی بکند؟“ یا ”با چه نیتی این کار را انجام دادید؟“ اگر به دنبال دانستن و بهنجارسازی هستید بپرسید ”فکر می‌کنید چه چیزی روی شما اثر می‌گذارد تا ... را انجام بدهید“ ”اگر از چشم انداز مشفقانه‌ای نگاه کنید احساسی که الان دارید را چطور می‌فهمید؟“ یا ”آیا چیزهایی در زندگی الان شما یا در گذشته شما وجود دارد که انجام آنچه می‌خواهید انجام بدهید را برای شما سخت بکند؟“

  3. در هر موردی کلماتی را انتخاب بکنید که با هدف و سبک گفتگوی شما جور در بیاید و به منظور ارزیابی موثر بودن حرکات کلامی خود پاسخ‌های درمانجو را مدنظر قرار بدهید. مثلا سوالی که روی هدف تمرکز دارد باید توجه درمانجو را به سمت اهداف و پیامدهای اقدام او سوق بدهد. این نکته ممکن است به نظر بدیهی بیاید اما محتوی گفتگوی بالینی اغلب مواقع آن‌قدری غنی است که ممکن است هدف اولیه خود را از یاد ببریم!

حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب‌شناسی زیر بلامانع است:

ویلیت، متیو. (1395). چرا نپرسیم چرا؟ علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی http://mrmz.ir/

چاپ
5508 به این مطلب امتیاز دهید:
5/0

دیدگاه خود را درج فرمایید

افزودن دیدگاه

x
پیوستن به دریافت کنندگان پیامک های مرکز

  

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های تخصصی 

جهت دریافت اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی

 

 

 

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های ویژه عموم

جهت دریافت اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی