متخصصان آموزش دهنده به عموم

شقایق جلالی
0 18880

شقایق جلالی

کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی

RSS
متخصصان آموزش دهنده به عموم
سوءتفاهم‌هایی درباره یافته‌های روانشناسی مثبت نگر
Anonym
/ دسته بندی ها: روانشناسی مثبت

سوءتفاهم‌هایی درباره یافته‌های روانشناسی مثبت نگر

سوءتفاهم‌هایی درباره یافته‌های روانشناسی مثبت نگر

رابرت بیسواس دینر
مترجم: علی فیضی
این متن به سفارش مرکز مشاوره و خدمات روانشناسی زندگی ترجمه‌شده است.

روانشناسی در کل و روانشناسی مثبت نگر تفاوت های ویژه ای با دیگر علوم دارد. . به خاطر آنکه هر انسانی به‌طور اختصاصی و ویژه‌ای با مفاهیم روانشناختی از قبیل هیجان‌ها، انگیزش و تصمیم‌گیری سروکار دارد، پس هرکسی نظری دراین‌باره برای خودش دارد. شما به‌ندرت می‌توانید فردی غیرمتخصص را پیدا کنید که درباره ضریب جینی (مفهومی اقتصادی) نظر شخصی داشته باشد یا درباره انکسار نور (مفهومی مربوط به علم فیزیک) نظریه‌ای بپروراند یا بر این باور باشد نتایج پژوهش‌ها درباره تلومرها (زیست‌شناسی) اغراق‌آمیز است؛ اما در مقابل شما می‌توانید افراد زیادی را پیدا کنید که نظر شخصی سفت و سختی درباره علت شادمانی داشته باشد یا روابط آماری درباره پول و شادمانی را زیر سؤال ببرد. یک دلیل رفتارهایی ازاین‌دست می‌تواند این باشد که شادمانی مفهومی جالب‌تر از انکسار نور است (عذر می‌خواهم فیزیکدان‌ها). دلیل دیگرش هم اطلاعات غلط و سوءتفاهم‌ها درباره علم روانشناسی مثبت نگر است. در این مقاله پنج فرضیه درباره موضوعات روانشناسی مثبت نگر موردبررسی قرار می‌گیرد که –خوب- درست نیستند.

1. افرادی که آسیب شدید جسمانی دیده و فلج شده اند می‌توانند با وضعیت خود کنار آمده و به سطح قبلی شادمانی خود برگردند.

در سال 1978 میلادی پژوهشگرانی به نام بریکمن، کوتس و جانوف بولمن مقاله‌ای درباره برندگان لاتاری و قربانیان تصادف منتشر کردند. این روزها یافته‌های پژوهش آن‌ها از طرف افراد غیرمتخصص مدرک امیدوارکننده‌ای برای این ادعا است: انسان‌ها می‌توانند با هر چیزی کنار بیایند! بدبختانه مقاله اصلی نشان داد که 29 قربانی تصادف گزارش دادند حادثه تصادف بدترین اتفاق ممکن در زندگی آن‌ها بود. آن‌ها به‌طور معنی‌داری لذت کمتری را گزارش کردند و به یاد آوردند که در گذشته شادتر بودند. شادمانی آن‌ها وقتی فلج بودند بالاتر از آن چیزی بود که انتظار داریم و شادمانی مورد انتظار آن‌ها در آینده فرقی با افراد عادی نداشت. نویسندگان این‌طور نتیجه‌گیری کردند که افراد مفلوج گرایش دارند گذشته خود را آرمانی‌سازی کنند و چنین رفتاری به شادی کنونی آن‌ها نمی‌افزاید. این یافته –فلج شدن یک رویداد روان‌شناختی دشوار است- با نمونه بزرگ‌تر و طرح پژوهشی پیچیده‌تری تکرار شده است. یک یافته جالب مرتبط با این موضع این است که درآمد عامل مهمی در کیفیت انطباق افراد مفلوج با شرایط بعد از فلج شدن است؛ یعنی چنان فردی هرچه ثروتمندتر باشد بهتر با شرایط ناگوار پیش‌آمده کنار می‌آید.

2. 40 درصد شادمانی شما حاصل انتخاب‌های شما است.

چنین ادعایی نتیجه بدفهمی یک نمودار دایره‌ای شادمانی است که پژوهشگری به نام سونیا لیوبومیرسکی است. جالب اینجاست او خود این افسانه را باور ندارد. لیوبومیرسکی در این نمودار فقط نتایج پژوهش‌هایی را خلاصه کرده است که نشان می‌دهند میراث ژنتیکی، شرایط زندگی و انتخاب‌های فردی همگی در تفاوت سطوح شادمانی افراد نقش دارند. بدبختانه عموم مردم پا را از حقیقت موجود در این نمودار فراتر گذاشته و آن را جوری شرح می‌دهند که انگار از آتش آن می‌توان آبی برای شادمانی فردی گرم کرد؛ اما چنین ادعایی نادرست است. اگر این موضوع فکرتان را به خود مشغول کرده بدانید که بی‌معنی است اگر بگوییم چهل درصد شادمانی فرد نتیجه انتخاب‌های اوست. هر سه مؤلفه یادشده در نمودار (میراث ژنتیکی، شرایط زندگی و انتخاب‌های فردی) به‌طور متقابل روی‌هم تأثیر می‌گذارند. درنهایت بایستی گفت در نمودار باوری نهفته است که می‌توانیم به آن امیدوار باشیم: ما روی میزان شادمانی خود مقداری کنترل داریم. مطمئن باشید که چنین تعبیری درست است.

3. پول بیشتر درآوردن شما را خوشحال‌تر نمی‌کند:

این محبوب‌ترین افسانه‌ای است که در این مقاله به آن می‌پردازیم و شما لابد آن را در انواع مختلفی شنیده‌اید. بعضی وقت‌ها این افسانه این‌طور بیان می‌شود: پول تنها تا ده هزار دلار در سال برای افزایش شادمانی مفید است و بیشتر از آن فایده‌ای ندارد و بعضی وقت‌ها این‌طور: ثروتمندتر شدن کشورها با شادتر شدن آن‌ها همراه نیست. در هردو صورت اطلاعات پژوهشی از چنین ادعاهایی حمایت نمی‌کند. مردم به خاطر پیام ضد مادی گرایانه این ادعاها با آن دلگرم می‌شوند. متأسفانه درآمد بیشتر با شادمانی بیشتری همراه است و در سطح ملی میزان درآمد خانواده به‌طور معتبری شادمانی را پیش‌بینی می‌کند. دلیل چنین پدیده‌ای آن است که پول را می‌توان به امنیت روان‌شناختی، فرصت بیشتر برای انجام کارهای موردعلاقه، هدف جویی بهتر، حمل‌ونقل ملی بهتر و انواع و اقسام فایده‌های فردی و جمعی دیگر ترجمه کرد. سوءتعبیر کنندگان ممکن است بار دیگر پیام اصلی نتایج پژوهشی را نگرفته باشند اما می‌توانند این نکته را به یاد بسپارند: تشویق مردم به کسب درامد بیشتر از شادمانی آن‌ها می‌کاهد و در سطح ملی مصرف زیاد می‌تواند منجر به مصیبت‌های محیطی شود. پیام دقیق‌تر پژوهش‌ها این است: شرایط مالی می‌تواند شادمانی را تحت تأثیر قرار بدهد اما مهم‌ترین عامل تأثیرگذار نیست.

4. حال خوب منجر به تغییر می‌شود.
در ذهن بسیاری از افراد غیرمتخصص فرضیه‌ای وجود دارد که بر طبق هیجان‌ها رفتار را برمی‌انگیزد. شما معمولاً می‌بینید که فردی می‌گوید: من داد زدم چون عصبانی بودم. دانشمندان بین ابراز هیجان (مثلاً داد زدن) و احساس واقعی هیجان تفاوت قائل‌اند. هیجان‌ها اطلاعاتی هستند که به توان ارزیابی سریع کیفیت زندگی‌مان را می‌دهند. هیجان‌ها منجر به بینش می‌شوند. آن‌ها می‌توانند راه تغییر را هموار کنند اما لزوماً این کار را نمی‌کنند. افراد معمولاً از هیجان‌های منفی اجتناب می‌کنند چون می‌ترسند باعث اقدامات منفی شود و به دنبال افزایش هیجان‌های مثبت خود هستند چون بر این باورند که این کار منجر به اقدامات مثبت می‌شود. شما می‌توانید تغییر فکر خود درباره هیجان‌ها از این تله اجتناب کنید؛ یعنی آن‌ها را سیستم راداری بسیار پیچیده‌ای ببینید که افق پیش روی شما را می‌کاود.

5. شادمانی وضعیت مطلوب ما است.

برای آنکه شادمانی را مطلوب بدانیم دلایل زیادی وجود دارد. در یک مطالعه جهانی مکردم شادمانی را بالاتر از دیگر اهداف زندگی نظیر عاشق یا پولدار شدن رده‌بندی کردند. البته این‌ همه ماجرا نیست، شواهدی پژوهشی وجود دارد که نشان می‌دهد شادمانی باعث افزایش ارتباط اجتماعی، خلاقیت و قدرت سیستم ایمنی بدن می‌شود. شادمانی شاید سرطان را درمان نکند اما می‌تواند به مقاومت بدن در برابر سرماخوردگی کمک کند. پس می‌بینید که می‌توانیم به‌آسانی بفهمیم چرا شادمانی این‌قدر در نظر مردم مطلوب است. این نکته را باید به خاطر سپرد که اگرچه شادمانی مفید است اما لزوماً چیزی نیست که ما باید آن را به‌شدت تجربه کنیم. به‌عنوان‌مثال یک مطالعه نشان داد که هیجان‌های به‌شدت مثبت می‌توانند دیگر رویدادها را کمتر خوشایند بکند. به‌طور مشابه رضایت کامل از زندگی می‌تواند منجر به عدم تمایل به موفقیت شود. دانش‌آموزانی که رضایتمندی زیادی از زندگی خود داشتند در مقایسه با آن‌هایی که رضایت متوسطی از زندگی داشتند صاحب کارنامه تحصیلی ضعیف‌تری بودند. زندگی لابد چیزی بیشتر از گرفتن نمره‌های خوب و پول بیشتر درآوردن است اما این را هم باید به خاطر داشت که اگر شادمانی برای سلامتی و بعضی وضعیت‌ها خوب است اما بیش‌ازاندازه شاد بودن ممکن است منجر عدم موفقیت و تنبلی بشود.

در پایان این نوشته بایستی بگویم قصد من انکار اعتبار علم روانشناسی مثبت نگر نیست. شمار یافته‌های علمی که از مطالعات این حوزه به‌دست‌آمده بسیار زیاد است: خلق مثبت باعث افزایش عملکرد سیستم ایمنی بدن می‌شود، مهربانی مداوم باعث افزایش شادمانی می‌شود، افراد امیدوار در بسیاری از تکلیف‌ها بهتر عمل می‌کنند، جشن گرفتن برای موفقیت شریک عاطفی پیش‌بین خوبی برای تداوم رابطه است و نظیر این‌ها. یافته‌ها بسیار زیاد و متنوع‌اند، بنابراین عاقلانه نیست که وقت خود را صرف چسبیدن به افسانه‌هایی بکنیم که حاصل بدفهمی نتایج پژوهشی است.

منبع:
HTTP://WWW.PSYCHOLOGYTODAY.COM/BLOG/SIGNIFICANT-RESULTS/201304/5-MYTHS-POSITIVE-PSYCHOLOGY

حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بلامانع است:
رابرت بیسواس دینر. (1393). سوءتفاهم‌هایی درباره یافته‌های روانشناسی مثبت نگر. علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR 
 

مطلب قبلی پنج کلید عشق‌ورزی هشیارانه: آیا می‌توانید تفاوت رابطه خوب با بد را بگویید؟
مطلب بعدی تمرین‌هایی ساده برای مقابله با اضطراب
چاپ
7047 به این مطلب امتیاز دهید:
3/5

لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید

x
پیوستن به دریافت کنندگان پیامک های مرکز

  

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های تخصصی 

جهت دریافت اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی

 

 

 

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های ویژه عموم

جهت دریافت اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی