متخصصان آموزش دهنده به عموم

خانم حمیرا ورمقانی
0 18806

شقایق جلالی

کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی

RSS
متخصصان آموزش دهنده به عموم
مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت دوم)
Anonym
/ دسته بندی ها: موج سوم رفتار درمانی

مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت دوم)


دکتر راس هریس
مترجم: علی فیضی
این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاور زندگی ترجمه‌شده است.

RFT: نظریه چهارچوب ارتباطی

مادرخوانده من اهل جنوب ایتالیا است و می‌تواند میوه‌ها و سبزی‌های فوق‌العاده‌ای پرورش بدهد. اولین باری را که او به من یک لیمو داد یادم می‌آید؛ آن لیمو بزرگ، درخشان، زرد طلایی و مثل خورشید بود و هرچقدر که خوشمزه بود خوش عطر هم بود. وقتی انگشتان خودم را روی سطح آن می‌کشیدم می‌توانستم برجستگی‌های آن را حس کنم. من آن لیمو را گرفتم، نصفش کردم، دهانم را باز کردم و مزه تازه لیمو را روی زبانم حس کردم.
همچنان که پاراگراف قبل را می‌خواندید، به لحاظ روان‌شناختی چه اتفاقی برای شما افتاد؟ آیا لیمو را دیدید، آیا آن را بو، لمس یا مزه کردید؟ آیا دهانتان کمی آب افتاد؟ کلمه لیمو را بگویید و توجه کنید که چه تصاویر؛ بو، مزه، هیجانات و کلماتی در ذهن شما پدید می‌آید؟ لطفاً قبل از ادامه دادن به مطالعه این کار را انجام بدهید. چه چیزی به ذهنتان آمد؟ بوی لیمو؟ مزه آن؟ رنگ لیمو؟ لیموناد؟ کیک لیمو؟ درخت لیمو؟ خاطرات، احساسات یا افکاری درباره لیمو به یادتان آمد؟ در RFT ما به همه این تجربیات درونی، رویداد می‌گوییم؛ پس وقتی ما درباره یک رویداد صحبت می‌کنیم به آن دسته از تجربیات درونی اشاره می‌کنیم که انسان‌ها می‌توانند داشته باشند. وقتی شما بوی لیمو را حس می‌کنید یا مزه آن را می‌چشید این‌ها هم رویداد هستند. در تمرین بالایی متوجه شدید که کلمه لیمو با رویدادهای متفاوتی نظیر مزه، بو، حسیات، خاطرات، افکار و تصاویر مرتبط است.

لیمو، لیمو، لیمو

حالا بیایید چیز دیگری را امتحان بکنیم. کلمه لیمو را بارها و بارها با صدای بلند و به سریع‌ترین شکل ممکن به مدت سی ثانیه تکرار کنید. توجه داشته باشید که اگر با صدای بلند این کلمه را تکرار نکنید هدف تمرین حاصل نخواهد شد. پس اگر در یک هواپیما این متن را می‌خوانید به دستشویی بروید و این کار را انجام بدهید. وقتی این کار را انجام می‌دهید توجه کنید که چه اتفاقی می‌افتد.
با سی ثانیه تکرار کلمه لیمو معنای آن تقریباً برای هرکسی از بین می‌رود و تبدیل به صدای عجیب لیی-موو می‌شود. در همان حال همه تصاویر، مزه‌ها، بوها، افکار و خاطراتی که قبلاً به این صدا مربوط بود ناپدید می‌شود. این تمرین به نام تکرار تیچنر شناخته می‌شود. روانشناسی که این تکنیک را ابداع کرد.
وقتی یک نوزاد یا یک کودک بودید وقتی صدای لیی موو را شنیدید شبیه به همان تجربه تمرین قبلی را داشتید. در این نقطه از زندگی، لیی موو معنایی برای شما نداشت؛ صرفاً صدایی بود که می‌توانستید بشنوید و نمی‌توانستید آن را به دیگر رویدادها نظیر مزه‌، بو، شکل یا رنگ میوه ارتباط بدهید.
بین آن موقع و حالا به اتفاقی برای شما افتاده است؟ سال‌ها پیش لیی موو صرفاً یک صدا بود اما حالا شما این صدا را به رویدادهای زیادی ارتباط می‌دهید و این صدا بخشی از یک شبکه ارتباطی گسترده است که نه‌تنها شامل مزه‌ها، بوها و رنگ‌های لیمو است بلکه افکار، احساسات و خاطرات درباره لیموناد، کیک لیمو، درخت لیمو، لیموی قاچ شده، لیموی پلاستیک و بسیاری چیزهای دیگر جزئی از آن است. چطور این‌ها را یاد گرفتید؟ RFT جواب‌هایی برای این سؤال دارد.

یادگیری زبان

از لحظه‌ای که متولد می‌شوید، مردم اطراف شما شروع به آموزش شما برای استفاده از زبان آن‌‌ها می‌کنید. در آغاز این کار را با صحبت با شما شروع می‌کنند که شما را با صداهای این زبان آشنا می‌کند؛ بعداً همچنان که بزرگ‌تر می‌شوید شما را تشویق می‌کنند تا خودتان این صداها را تولید کنید. در ابتدا این صداها مربوط به دنیای بیرون از شما است مثلاً مامان یا بابا و بطری. شما بعداً به‌زودی یاد می‌گیرید که این صداها را به دنیای درون خودتان ربط بدهید: به مزه‌ها، بوها، حس‌ها و تمایلات (مثلاً گرسنه، تشنه، خوشمزه، بدمزه، خواستن، نخواستن، بله یا نه).
این‌ها تنها صداهایی نیستند که شما تشویق می‌شوید تا تقلید کنید، بلکه تشویق می‌شوید تا حالت‌های بدنی و چهره‌ را هم تقلید کنید – مثلاً وقتی غذا بدمزه است صورتتان را درهم بکشید یا وقتی با چیزی موافقید دست‌هایتان را به هم بزنید. در همان زمان از طریق استفاده از کتاب‌ها، نقاشی‌ها و عکس‌ها شما یاد می‌گیرید که عکس‌ها را با تجربه خودتان مرتبط کنید مثلاً یاد می‌گیرید که عکس یک سگ را خود سگ واقعی ارتباط بدهید یا عکس یک کودک در حال گریه را با احساس غصه خودتان مرتبط کنید.
البته بسیاری از حیوانات قادرند که رویدادها را به این شیوه به هم ارتباط بدهند؛ مثلاً بعضی از انواع میمون‌ها به‌طور طبیعی بیست‌وسه نوع فریاد خطر مختلف دارند که به اشکال خاص خطر از عقاب گرفته تا پلنگ تا آتش را در برمی‌گیرد. شما هم به شکل مشابهی می‌توانید به سگ خودتان یاد بدهید که صدای راه برو را به راه رفتن و دین دین را به شام خوردن ربط بدهد اما در حدود 14 الی 16 ماهگی زبان انسان شروع می‌کند تا کاملاً از زبان دیگر حیوانات متفاوت بشود. چرا؟ چون انسان‌ها چیزی به نام روابط استنتاجی یاد می‌گیرند. من متوجهم که واژه چندان زیبایی نیست اما لطفاً به مطالعه ادامه بدهید. در آخر فصل خواهید دید که چطور این مفهوم به کار بالینی مربوط است.

روابط استنتاجی: معنی این عبارت چیست؟

می‌خواهم دو واقعیت بسیار جالب را به شما یاد بدهم.
واقعیت اول: فرانسوی به لیمو می‌گویند سیترون.
واقعیت دوم: فنلاندی‌ها به سیترون می‌گویند سیتروونا.
حالا من به شما به‌طور مستقیم دو رابطه ساده یاد دادم: 1) لیمو همان سیترون است؛ 2) سیترون همان سیتروونا است. از این دو رابطه آموخته‌شده می‌توانید بدون آموزش بیشتری از طرف من رابطه‌های بیشتری را استنتاج کنید. حرف مرا باور نکنید، خودتان این ادعا را بررسی کنید و به این چهار سؤال جواب بدهید:

فنلاندی‌ها به لیمو چه می‌گویند؟
فرانسوی‌ها به سیتروونا چه می‌گویند؟
ایرانی‌ها به سیتروونا چه می‌گویند؟
ایرانی‌ها به سیترون چه می‌گویند؟

دیدید؟ من تنها دو رابطه را به شما یاد دادم، اما شما چهار رابطه دیگر را استنتاج کردید. حالا ممکن است با خود فکر کنید: خوب که چی؟ حالا این موضوع خیلی مهم است؟ این واکنش چندان تعجب‌برانگیز نیست. به خاطر اینکه توانایی ما برای استنتاج این روابط خیلی خیلی آسان است ما آن را بدیهی فرض می‌کنیم؛ مثلاً اگر به شما بگویم که کانگورو بزرگ‌تر از بز است شما فوراً استنتاج می‌کنید که بز کوچک‌تر از کانگورو است. اگر به شما بگویم که مکس پسر من است شما استنتاج می‌کنید که من پدر مکس هستم. استنتاج این روابط آن‌قدر طبیعی و خودانگیز به نظر می‌رسد که تصور وضعیتی دیگر به‌سختی ممکن است اما شما این توانایی را دارید چون وقتی‌که کودکی خردسال بودید انسان‌های حاضر در گروه اجتماعی شما آموزش بسیار زیادی برای انجام آن به شما داده‌اند (به همین خاطر است که اگر مثل تارزان در جنگل و در میان میمون‌ها بزرگ می‌شدید هیچ‌وقت نمی‌توانستید این کار را انجام بدهید و طبق معیارهای انسانی یک کم‌توان ذهنی به شمار می‌‌آمدید).

برای بهتر فهمیدن کیفیت این آموزش تصور کنید که دانیال دوازده‌ماهه است و هنوز رابطه‌های استنتاجی را یاد نگرفته است. یکی روز مادرش به او تصویر سه موجود جادویی را به او نشان می‌دهد: اژدها، سیمرغ و پری دریایی. دانیال این حیوانات را تا آن‌وقت ندیده بوده است. مادر به سیمرغ اشاره می‌کند و می‌گوید این سیمرغ است. می‌توانی بگویی سیمرغ؟
دانیال می‌گوید: سیمرغ.
مادر می‌گوید پسر باهوش. حالا او به‌طور مستقیم یک رابطه را یاد داده است: تصویر سیمرغ با صدای "سیمرغ" رابطه دارد. او بعد می‌گوید: سیمرغ را به من نشان بده.
در این نقطه از زندگی دانیال، شانس اینکه او به سیمرغ اشاره کند یک‌به‌سه است؛ چون می‌تواند به اژدها و پری دریایی را هم نشان بدهد. اگر او شانسی درست اشاره کند مادر می‌گوید: پسر باهوش، این‌یک سیمرغ است. اگر اشتباه کند مادر می‌گوید: نه این‌یکی سیمرغ است. در هر دو مورد او مستقیماً رابطه دوم را یاد می‌دهد صدای "سیمرغ" همان تصویر سیمرغ است.
مادر همین کار را برای اژدها هم انجام می‌دهد. اول می‌گوید این اژدها است. می‌توانی بگویی اژدها؟ پسر باهوش. بعد می‌گوید: حالا اژدها را به من نشان بده. درنهایت مادر خواهد گفت: درسته پسر باهوش یا اینکه نه این‌یکی اژدها است.
باز مادر به‌طور مستقیم دو رابطه را یاد داد:

1. تصویر اژدها همان صدای اژدها است.
2. صدای اژدها همان تصویر اژدها است.

تا اینجا که خیلی ساده بود اما به‌زودی شرایط به نحو جالبی تغییر می‌کند. در طی دو الی چهار ماه آینده مادر نیازی ندارد که به دانیال همه این رابطه‌ها را به‌صورت مستقیم آموزش بدهد. همین‌که کودک انسان به سن چهارده تا بیست‌ماهگی می‌رسد (با فرض اینکه رشد بهنجاری به همراه مقدار زیادی از تمرین ارتباط دادن رویدادها به این صورت داشته باشند) خودبه‌خود استنتاج روابط را شروع می‌کند. به‌عنوان‌مثال فرض کنید که مادر به دانیال تصویر سه حیوان عجیب را نشان می‌دهد که دانیال تابه‌حال ندیده است: یک مار، یک جوجه‌تیغی و یک زرافه. مادر به زرافه اشاره می‌کند و می‌گوید این‌یک زرافه است. می‌توانی بگویی زرافه؟
دانیال می‌گوید: زرافه.
مادر می‌گوید: پسر باهوش. حالا زرافه را به من نشان بده. دانیال صد درصد زرافه و نه دو حیوان دیگر را نشان می‌دهد. مادر به‌طور مستقیم به او یاد داد تصویر زرافه با صدای زرافه رابطه دارد و دانیال بعداً خودبه‌خود استنتاج کرد که این صدا با تصویر ارتباط دارد.

این توانایی استنتاج خودبه‌خود روابط انسان‌ها را از دیگر حیوانات جدا می‌کند. غیر انسان‌ها حتی وقتی‌که تحت آموزش زیادی قرار می‌گیرند نمی‌توانند استنتاج خودبه‌خود روابط را به این شیوه یاد بگیرند. بله حتی شامپانزه‌های باهوش زبان آموخته هم نمی‌توانند این کار را انجام بدهند.
همچنان که دارید مؤدبانه خمیازه می‌کشید می‌شنوم که می‌گویید بله بله بله؛ پس انسان‌ها می‌توانند روابط را استنتاج کنند و حیوانات دیگر نمی‌توانند. خوب که چی؟ چه اهمیتی دارد؟ سؤال خوبی است.

خوب که چه؟

توانایی شما برای استنتاج این روابط دانش شما را به‌سرعت و به‌طور چشمگیری زیاد می‌کند. در چهارده الی شانزده‌ماهگی روابط استنتاج شده محدود به روابط متقابل ساده همچون مثال‌های بالایی است اما در بیست‌ودو الی بیست‌وهفت ماهگی، کودک یاد می‌گیرد که این روابط استنتاج شده را ترکیب کند و پیامدهای این کار چشمگیر است. برای نشان دادن این وضعیت جدید یک واقعیت درخشان دیگر را بررسی می‌کنیم:
واقعیت سوم: ایتالیایی‌ها به لیمو می‌گویند لیمون، حالا شما می‌توانید به هر نوع سؤالی در این مورد جواب بدهید. مثلاً :

ایتالیایی‌ها به سیتروونا چه می‌گویند؟
ایتالیایی‌ها به سیترون چه می‌گویند؟
فنلاندی‌ها به لیمون چه می‌گویند؟
فرانسوی‌ها به لیمون چه می‌گویند؟

به یاد داشته باشید که من تنها به شما یاد دادم که لیمون همان سیترون است؛ سیترون همان سیتروونا است و لیمو همان لیمون است. شما از این سه رابطه مستقیماً آموخته‌شده از طریق ترکیب رابطه‌های استنتاج شده، نه رابطه جدید را بدون آموزش اضافی تولید کردید. این توانایی به شما این قدرت را می‌دهد که به‌سرعت شبکه ارتباطی وسیعی ایجاد کنید.
احتمالاً متوجه یک فرمول شده‌اید. از سه رابطه مستقیماً آموخته‌شده می‌توان نه رابطه جدید استنتاج کرد و از چهار رابطه، شانزده رابطه جدید تولید می‌شود. اگر تعداد رابطه‌های مستقیماً آموخته X باشد، تعداد رابطه‌هایی که می‌توانید استنتاج کنید X به توان دو خواهد بود. با این حساب اگر صد رابطه جدید یاد بگیرید می‌توانید ده هزار رابطه جدید از آن‌ها استنتاج کنید!

توانایی استنتاج روابط و گسترش آن‌ها به شبکه ارتباطی وسیع اهمیت زیادی برای شناخت و زبان انسان دارد. این توانایی به ما قدرت تولید تعداد نامحدودی از افکار و یادگیری هر چیزی بدون تجربه مستقیم آن‌ها را به ما می‌دهد اما یک قسمت دیگر از جورچین هنوز مانده است که به آن تحول کارکردهای محرک می‌گویند. بله می‌دانم که چیز عجیب غریبی به نظر می‌رسد اما به آن سختی که به نظر می‌آید نیست. محرک خیلی ساده به معنای هر چیزی است که جاندار به آن واکنش نشان می‌دهد و هنگامی‌که از کارکرد‌های صحبت می‌کنیم منظورمان اثراتی است که محرک روی جانداری که به آن واکنش نشان می‌دهد می‌گذارد.
پس بیایید فرض کنیم که شما یک گاز به یک لیمو می‌زنید (از دست لیمو خسته شدید، درست است؟) کارکردهای محرک لیمو (اثراتی مه لیمو روی شما می‌گذارد) شامل طعم و بوی آن و آبی که در دهان ترشح می‌شود، حرکات زبان و دندان‌هایتان و افکار و احساساتی است که نشان می‌دهید و ما معمولاً از کلمه کارکردها به‌جای کارکردهای محرک استفاده می‌کنیم. حالا معنی تحول چیست؟

انتقال و تحول کارکردها

کلمه زوبوما را برای خودتان تکرار کنید و توجه کنید که چه اثری روی شما می‌گذارد. گمان نمی‌کنم تأثیر چندانی روی شما بگذارد. چیزی که احتمالاً نمی‌دانید این است که زوبوما یک میوه نادر گرمسیری است. زوبوما به لحاظ قیافه و طعم شباهت زیادی به لیمو دارد فقط سه برابر آن است. حالا تصور کنید یک زوبوما برمی‌دارید، نصفش می‌کنید، دهانتان را باز می‌کنید و آن را مزه می‌کنید. طعم ترش زوبوما را در دهانتان حس می‌کنید و دهانتان پر آب می‌شود.
وقتی خطوط بالا را خواندید چه اتفاقی افتاد؟ به‌احتمال‌قوی دهانتان پر آب شد، پس واژه زوبوما همان اثراتی را روی شما گذاشت که لیموی واقعی به جا می‌گذارد.
این فرایند با عنوان انتقال کارکردها شناخته می‌شود. چرا؟ چون فرایندهای واژه زوبوما (اثراتی که روی شما گذاشت) تحول پیدا کرد (تغییر کرد). واژه زوبوما الآن دارای برخی از کارکردهای لیموی واقعی است (زوبوما تا حدی همان اثر لیموی واقعی را روی شما گذاشت).
به‌هرحال چیزی به نام زوبوما وجود ندارد، من این کلمه را برای تمرینی که انجام دادید ابداع کردم و درنتیجه مطالعه این متن شما رویدادهای بسیار زیادی را به شبکه ارتباطی وسیع متصل به واژه لیمو اضافه کردید؛ شما سیترون، سیتروونا، لیمون و زوبوما را به آن اضافه کردید و همه این کلمات جدید حالا بعضی از کارکردهای لیموی واقعی را دارند.

همه این حرف‌ها چه ارتباطی باهم دارند؟

این رفتار منحصربه‌فرد بشر یعنی
الف) استنتاج روابط بین رویدادها
ب) ملحق کردن آن‌ها به شبکه ارتباطی وسیع
پ) انتقال و تحول کارکرد بین رویدادهای مرتبط در RFT با نام ‌چهارچوب‌‌دهی ارتباطی (RELATIONAL FRAMING) شناخته می‌شود. از دیدگاه RFT چهارچوب‌دهی ارتباطی بنیاد زبان و شناخت انسان را می‌سازد.

ارتباط همه این حرف‌ها با کار بالینی چیست؟ خوب همان‌طوری که می‌توانم واژه لیمو را به یک نوع میوه ارتباط بدهم، می‌توانم که واژه‌های نفرت‌انگیز و بی‌ارزش را به خودم ارتباط بدهم و لحظه‌ای که این کار را کردم برخی از کارکردهای نفرت‌انگیز و بی‌ارزش به من انتقال پیدا می‌کند. یک مثال دیگر بزنم. عبارت زندگی من بخشی از یک شبکه ارتباطی بسیار عظیم است. این عبارت به تعداد نامحدودی از رویدادها شامل انواع بسیاری فکر، احساسات و خاطرات درباره همه‌چیز از شغل من گرفته تا زندگی اجتماعی من و سلامتی و خانواده‌ام است. حالا تصور کنید که من کلمات افتضاح و بی‌معنی را به عبارت "زندگی من" مرتبط کنم. همین‌که این کار را انجام دادم بعضی از کارکردهای افتضاح و بی‌معنی نه‌تنها به عبارت زندگی من بلکه به هر رویداد درون شبکه ارتباطی زندگی من منتقل می‌شود و درنتیجه هر چیزی در زندگی من به نظر افتضاح و بی‌معنی می‌آید. شما مطمئناً این نوع از چهارچوب‌‌دهی ارتباطی را در مراجعین افسرده خود دیده‌اید.
در گفتگوی روزمره ما از چهارچوب‌دهی ارتباطی با عنوان تفکر، شناخت، زبان یا ذهن انسان نام می‌بریم. چهارچوب‌دهی ارتباطی برای ما به‌عنوان یک‌گونه پیشرفت‌های بزرگی به ارمغان آورده است. این خصوصیت به توانایی تحلیل، صحبت، تصور، ابداع، مشکل‌گشایی را داده است؛ اما ذهن یک شمشیر دو لبه است. از وقتی‌که صاحب توانایی چهارچوب‌دهی ارتباطی می‌شویم این خصلت زندگی ما را تحت نفوذ خود می‌گیرد و همچنان که بزرگ‌تر می‌شویم هرروز بیشتر از دیروز در دنیای زبان زندگی کرده و از دنیای تجربه مستقیم دورتر می‌شویم و در میان همین شرایط است که ACT به داد ما می‌رسد.

پایان گردش

حالا به طبقه آخر عمارت ACT برمی‌گردیم. امیدوارم این گردش شما را خسته نکرده باشد. اگر این‌طور است لطفاً استراحت کنید؛ استحقاقش را دارید. بالاخره با مقدار زیادی اطلاعات فنی بمباران‌شده‌اید که احتمالاً بسیاری از آن‌ها برای شما تازه بود.

حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بلامانع است:
هریس، راس. (1393). مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت دوم). علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR 
 
 

مطلب قبلی مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت اول)
مطلب بعدی آشنایی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
چاپ
2694 به این مطلب امتیاز دهید:
4/0

لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید

x
پیوستن به دریافت کنندگان پیامک های مرکز

  

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های تخصصی 

جهت دریافت اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی

 

 

 

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های ویژه عموم

جهت دریافت اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی