دکتر حمید پورشریفی / شنبه, 14 بهمن,1396 / دسته بندی ها: مطالعه برای عموم, موج سوم رفتار درمانی 5 باور نادرست دربارۀ اختلال وسواسی-جبری ترجمه و بازنویسی: علی فیضی این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاورۀ زندگی تهیه شده است. در این مطلب به 5 باور نادرست دربارۀ اختلال وسواسی-جبری (OCD) میپردازیم. در فرهنگ امروزی وقتی به کسی به شوخی برچسب « وسواسی» میزنیم که مثلاً به دقت مراقب تمیزی و نظم آشپزخانهاش است و همۀ وسائل درست و مرتب سرجای خودشان قرار گرفتهاند؛ اما اختلال وسواسی-جبری یک ترجیح نیست و به معنای دوست داشتن آشپرخانۀ بیلکه یا دوست نداشتن میکروبها نیست. اختلال وسواسی-جبری تمایلی به شدت قوی به انجام کارهایی خاص مثل: بررسی کردن، شمردن، اعتراف کردن، تمیز کردن، نظم دادن به اشیاء یا تلاش برای فهمیدن این قضیه است که آیا به کسی آسیب زدهایم یا نه؟ این اختلال در واقع یکی از دردناکترین تجاربی است که انسان میتواند از سر بگذارند و اگر فرد مبتلا دست مایۀ شوخی قرار بگیرد برایش به شدت ناراحتکننده خواهد بود. در مرکز خدمات روانشناسی و مشاورۀ زندگی، ما میدانیم که ابتلا به OCD چقدر میتواند دردناک باشد و راهبردهای موثری داریم که میتوانیم با استفاده از آنها به افراد مبتلا به این اختلال کمک کنیم تا زندگی غنی و ارزشمندی داشته باشند. پژوهشها نشان میدهد که OCD به ندرت خود به خود بهتر میشود و صرف خواندن مطالب اینترنتی هم نمیتواند آن را درمان کند. البته معنای این موضوع این نیست که فرد مبتلا به این اختلال نقص و ایرادی دارد؛ معنایش صرفاً این است که اگر مبتلا به OCD هستید به شما پیشنهاد میکنیم به دنبال کمک گرفتن از متخصصین باشید. قبل از آن که ادامه بدهیم اجازه بدهید این نکته را روشن کنیم که وسواسها و اجبارها با همدیگر فرق دارند. وسواسها افکاری هستند که اغلب به صورت نامنتظرهای به ذهن میآیند. این افکار اغلب اضطراب شدیدی به همراه دارند و میتوانند به شکل فرمانهایی برای انجام کارهایی نظیر تمیز کردن، شمردن، بررسی کردن یا اعتراف کردن باشند. وسواسها اغلب آنقدر دردناک و ترسناک هستندکه افراد مبتلا به OCD اغلب از دیگران مخصوصاً افراد نزدیک و صمیمی در مورد این افکار طلب اطمینان میکنند و برخی اوقات این کار را به صورتی انجام میدهند که انگار برایشان اجباری است؛ پس وسواسها افکاری هستند که به ذهن میآیند و اجبارها اقداماتی هستند که برای خلاص شدن از دست آنها انجام میشود. پنج باور نادرست دربارۀ OCD 1. اختلال وسواسی-جبری یک انتخاب است انسانها انتخاب نمیکنند که وسواس داشته باشند و دست به کارهای جبری بزنند. OCD ممکن است آن قدری میتواند ناراحتکننده بشود که افراد مبتلا به آن اغلب احساس انزوا و تنهایی میکنند. گفتن این حرف به آنها که «این وسواس را از سرت بنداز» صرفاً میتواند باعث دوری بیشتر آنها از ما بشود. 2. برای این که به زندگی مطلوب میخواهید برسید باید از دست وسواسها و اضطراب همراه آنها خلاص بشوید. این باور که وسواسها بد هستند و اضطراب باید نابود شود خودش افسانهای است که باعث ادامه یافتن OCD میشود. هدف از انجام اجبارها هم این است که فرد مبتلا را از دست اضطراب همراه با وسواسها خلاص کند و البته در کوتاهمدت همین اتفاق هم میافتد. شاید باورش برای شما سخت باشد اما میتوان همراه با همۀ افکار و احساسات از جمله وسواسها و اضطراب هم به خوبی زندگی کرد و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به شما کمک میکند تا چنین کاری انجام بدهید. 3. شما هیچ کنترلی روی وسواسها و اجبارها ندارید. این باور به طور نصفه و نیمه درست است. کنترل کردن افکار و هیجانات اصلا راحت نیست. سعی کنید که در 30 ثانیۀ آینده به یک فیل صورتی فکر نکنید: چقدر راحت است؟ یا تصور کنید به دستگاهی بسته شدهاید که اگر آرام نباشید و مضطرب بشوید صد هزار ولت برق را از بدن شما عبور میدهد. چند دقیقه میتوانید زنده بمانید؟ با این حال در صورت رواندرمانی شدن با یک درمانگر خوب و انجام تمرینهای رواندرمانی، میتوانیم کنترل کردن اجبارها را یاد بگیریم و غلام حلقه به گوش ذهنمان نباشیم. 4. بهترین راه خلاص شدن از OCD این است که دیگر اجبارها را انجام ندهید. یکی از درمانهای موثر OCD این است که با کمک یک رواندرمانگر خوب، خودتان را در موقعیتهایی قرار بدهید که وسواسها و اضطراب شما را به راه میاندازد (مثلاً اگر از آلوده شدن میترسید دستهای خودتان را کثیف کنید) و سپس تا زمانی که اضطرابتان کاهش پیدا میکند از انجام اقدام اجباری شستن دستتان خودداری کنید. هرچند چنین راهبردی میتواند موثر باشد اما انجام آن برای بسیاری از افرادی که مبتلا به OCD هستند میتواند بسیار سخت باشد. مشکل دیگر این است که تلاش نکردن برای انجام یک رفتار، اغلب منجر به تمایل قویتری برای انجام آن رفتار میشود. یک راهحل متفاوت این است که وقتی وسواسها ظاهر شدند به جای انجام اقدامات اجباری، یاد بگیریم که به طور موثری به سوی افراد و اهدافی حرکت کنیم که برای ما مهم هستند. هدف از انجام چنین کاری، شکست دادن اجبارها یا خلاص شدن از دست وسواسها و اضطراب نیست (هرچند تا حدودی منجر به این نتیجه هم میشود) بلکه حرکت به سوی زندگی مطلوب و ارزشمند است. 5. شما وسواسی هستید. شما وسواسی نیستید. شما وسواسهایی و به همراه آنها اضطراب دارید. بخشی از رفتارهای شما هم اقدامات اجباری است. اینها بخشهایی از تجارب شما و آنچه انجام میدهید هستند اما تمامی شما نیستند. انسان انگشت دارد اما انگشتش نیست. شما خیلی فراتر از وسواسها و اضطراب هستید. شما ارزشهایی در زندگی دارید. افراد، رابطهها و چیزهایی در زندگیتان وجود دارند که برایتان مهم هستند. شناسایی آنها میتواند به شما کمک کند مسیرهایی را در زندگی انتخاب کنید که میخواهید در آنها به پیش بروید. در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، افراد و چیزهایی که برای شما مهم هستند در قلب و اساس بازتوانی شما از OCD قرار داده میشود و به شما کمک میکنیم یاد بگیرید که چگونه با مهربانی هرچه فکر و احساس میکنید را در وجود خودتان تجربه کنید و در عین حال انجام کارهایی را انتخاب کنید که باعث حرکت شما به سوی ارزشمندترین افراد و اهداف زندگیتان میشود. حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بلامانع است: فیضی، علی. 5 باور نادرست دربارۀ اختلال وسواسی-جبری (1396). برگرفته در روز/ماه/ سال از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی http://mrmz.ir/ چاپ 9605 به این مطلب امتیاز دهید: 4/5 دیدگاه خود را درج فرمایید نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. پست الکترونیک: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید دیدگاه: لطفا یک نظر وارد نمایید افزودن دیدگاه