تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری بهمن 23, 1399 0 5196 تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی، نایل شدن به دکتری تخصصی روانشناسی بالینی را خدمتتان تبریک عرض مینماید.
پیام تسلیت خرداد 22, 1399 0 10788 پیام تسلیت مرکز مشاوره ی زندگی با نهایت تاسف و تاثر درگذشت برادر گرامی جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری را خدمت ایشان و خانوادهی محترمشان تسلیت عرض نموده و صبر جزیل برای ایشان آرزومند است.
ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹ اردیبهشت 03, 1399 0 6857 ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹
پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. فروردین 20, 1399 0 7791 پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. دکتر حمید پورشریفی - روانشناس سلامت - مدیر مسئول مرکز مشاوره زندگی
اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری اسفند 05, 1398 0 5670 اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری
کارگاه های عموم مهر 19, 1396 0 21560 کارگاه های عموم فرزند پرورری - مقابله با اهمالکاری - مدیریت خشم - ارتباط موثر بین فردی - تربیت جنسی - آموزش جراتمندی - مهارت های ارتباط موثر زناشویی
Anonym / جمعه, 15 خرداد,1394 / دسته بندی ها: مطالعه برای عموم تله شادمانی (قسمت اول) دکتر راس هریس مترجم: علی فیضی این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است. لحظهای خیال کنید که تقریباً هر باوری که درباره پیدا کردن شادمانی داشتید نادرست، گمراهکننده یا اشتباه باشد و همینطور فرض کنید همه باورهایی که شمارا بدبخت کردهاند نیز همین وضعیت را پیدا کنند. چه میشود اگر هر تلاشی که برای پیدا کردن شادمانی کردهاید درواقع از دستیابی شما به آن جلوگیری کرده باشد؟ و چه میشود اگر هرکسی که میشناسید همین اشتباه را بکند؟ منظورم همه روانشناسها، روانپزشکها و دیگرانی است که ادعا میکنند راز شادمانی در مشت آنها است؟ من این سؤالها را بیان نکردم تا صرفاً توجه شمارا جلب کنم. آنچه برای شما دراینباره خواهم گفت بر اساس شواهد روزافزونی از پژوهشهای علمی است که نشان میدهد همه ما در یک تله روانشناختی قوی گیر افتادهایم. ما زندگی خودمان را با باورهای نادرست و بیفایدهای درباره شادمانی پیش میبریم- باورهایی که جامعه بهطور گستردهای آنها را پذیرفته چون هرکسی میداند که آنها باورها عین واقعیتاند. در ظاهر این باورها انگار بامعنیاند و به همین دلیل است که سروکله آنها بارها و بارها تقریباً در همه کتابهای خودیاری پیدا میشود؛ اما این باورهای اشتباه هم دلیل و منبع نیروی دور باطلی هستند که همه ما در آن سعی میکنیم تا شادمانی را پیدا کنیم. این تله روانشناختی بهخوبی پنهانشده و ما حتی روحمان هم خبردار نیست که در آن گیر افتادهایم و توسط آن کنترل میشویم. اینها خبرهای بد بود! خبرهای خوب این است که امیدی برای رهایی از این مخمصه وجود دارد. شما میتوانید یاد بگیرید تا این تله شادمانی را بشناسید و مهمتر اینکه یاد بگیرید تا از آن دربیایید و بیرون بمانید. در این سلسله مقالهها سعی میکنم تا مهارتها و دانش موردنیاز برای این کار را به شما عرض کنم. این مهارتها و دانش بر اساس رشد و توسعهای نو و انقلابی در روانشناسی انسان است، منظورم یک الگوی قدرتمند به نام درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) است. ACT (که بهصورت اَکت تلفظ میشود) توسط روانشناسی به نام استیون هِیز ابداع و توسط تعدادی از همکاران او بسط و گسترش پیداکرده است. این درمان بهطور شگفتانگیزی در کمک به دسته گستردهای از بیماران موفق بوده است: از افسردگی بگیرید تا اضطراب از درد مزمن تا حتی اعتیاد به مواد؛ مثلاً در یک مطالعه جالبتوجه استیون هِیز و یکی از همکارانش در کار با بیماران مبتلابه اسکیزوفرنی از ACT استفاده کرده و متوجه شدند که فقط چهار ساعت کاربرد این درمان میتواند میزان بستری مجدد بیماران را نصف کند! ACT همچنین میتواند برای بسیاری از مشکلات خفیفتری که میلیونها نفر از ما را درگیر خودکرده هم مؤثر باشد؛ پژوهشها نشان میدهد که این درمان مثلاً برای ترک سیگار، کاهش استرس در محیط و کاهش وزن مفید است. ACT برخلاف بسیاری از دیگر درمانها مبنای محکمی در پژوهشهای علمی دارد و محبوبیت آن در میان روانشناسان تمامی دنیا بهسرعت بیشتر میشود. هدف این درمان این است که به شما کمک کند تا زندگی غنی، کامل و معناداری داشته باشید و درعینحال درد و زحمتی را که بهناچار در مقابل شما قد علم میکنند بهطور مؤثری اداره کنید. ACT از طریق استفاده از شش اصل قدرتمند به این هدف میرسد؛ این اصول با بسیاری از راهبردهای مبتنی بر عقل سلیمی که در اکثر کتابهای خودیاری وجود دارد تفاوت زیادی دارند. آیا شادمانی یک پدیده بهنجار و عادی است؟ در بسیاری از نقاط دنیا انسانها بالاترین معیارهای زندگی را از آغاز تاریخ تا به الآن دارند. در این مناطق انسانها درمان پزشکی بهتر، غذای بیشتر و بهتر، خانههای بزرگتر و راحتتر، سامانه فاضلاب بهتر، پول بیشتر، خدمات اجتماعی بیشتر و بهتر و دسترسی بیشتری به آموزشوپرورش، عدالت، مسافرت، تفریح و فرصتهای شغلی دارند. درواقع امروزه زندگیهای طبقه متوسط جوامع بهتر از زندگی شاهانه افراد درزمانی نهچندان دور است اما بااینحال بدبختی و تیرهروزی در همهجا دیده میشود. بخشهای روانشناسی و رشد فردی کتابفروشیها به میزانی رشد میکنند که تاکنون دیده نشده و قفسههای کتاب پرتر و پرتر میشوند. عناوین کتابها مربوط به افسردگی، اضطراب، کماشتهایی عصبی، پرخوری، مدیریت خشم، طلاق، مشکلات ارتباطی، اعتیاد به مواد، عزتنفس پایین، تنهایی، سوگواری و خیلی مشکلات دیگر است؛ در ضمن در تلویزیون و رادیو و در مجلهها و روزنامهها متخصصان ما را با توصیههایی درباره بهبود زندگی بمباران میکنند. به همین دلیل است که تعداد روانشناسان، روانپزشکان، مشاوران خانواده و ازدواج، مددکاران اجتماعی و مربیان زندگی هرسال بیشتر و بیشتر میشود و بااینوجود –حالا به این موضوع هم فکر کنید- با همه این کمکها و توصیهها و خردمندی جهانی بدبختی انسان نهتنها از بین نمیرود بلکه بیشتر هم میشود! به نظر شما این وسط یک جای کار نمیلنگد؟ آمارها سرسامآور هستند: در هرسال تقریبا بیش از بیستوپنج درصد جمعیت بزرگسال به یک اختلال شناختهشده روانپزشکی مبتلا است. سازمان بهداشت جهانی تخمین میزند که افسردگی الآن چهارمین بیماری بزرگ، هزینه زا و ناتوانکننده دنیا است و در سال 2020 دومین بیماری بزرگ خواهد شد. در هر هفته یکدهم از جمعیت بزرگسال از افسردگی بالینی رنج میبرد و یک پنج مردم در نقطهای از عمر خود به آن مبتلا میشوند. اما از همه آمارهای گفته شده تعجبآورتر و توجه برانگیز تر اینکه نصف جمعیت مردم در طی مرحلهای از زندگی خود بهطورجدی به خودکشی فکر میکند و با این فکر به مدت دو هفته یا بیشتر درگیر میشود. ترسناکتر اینکه از هر ده نفر یک نفر در نقطهای از زندگی خودش واقعاً اقدام به خودکشی میکند. به این عددها لحظهای فکر کنید. به افرادی که در زندگی شما حضور دارند فکر کنید: به دوستان، خانواده و همکارانتان. توجه کنید که این آمارها چه چیزی درباره آنها میگوید: نصف افرادی که میشناسید در نقطهای از زندگی خود از دست بدبختی جان به لب میشوند و بهطورجدی به خودکشی فکر میکنند و از هر ده تای آنها یکی دست به خودکشی میزند! در طی دو قرن گذشته ما توانستهایم میانگین طول عمر انسان را دو برابر کنیم اما آیا توانستهایم غنا، خوشی و رضایت و شادمانی آن را هم دو برابر کنیم؟ این آمارها با صدای بلند و واضح جواب میدهند: شادمانی یک پدیده بهنجار و عادی نیست! حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بلامانع است: هریس، راس. (1394). تله شادمانی (قسمت اول). علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR مطلب قبلی مداخلات روانشناختی در محل کار: چرا ACT؟ مطلب بعدی تله شادمانی (قسمت دوم) چاپ 4033 به این مطلب امتیاز دهید: 5/0 لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید