تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری بهمن 23, 1399 0 5143 تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی، نایل شدن به دکتری تخصصی روانشناسی بالینی را خدمتتان تبریک عرض مینماید.
پیام تسلیت خرداد 22, 1399 0 10707 پیام تسلیت مرکز مشاوره ی زندگی با نهایت تاسف و تاثر درگذشت برادر گرامی جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری را خدمت ایشان و خانوادهی محترمشان تسلیت عرض نموده و صبر جزیل برای ایشان آرزومند است.
ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹ اردیبهشت 03, 1399 0 6805 ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹
پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. فروردین 20, 1399 0 7731 پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. دکتر حمید پورشریفی - روانشناس سلامت - مدیر مسئول مرکز مشاوره زندگی
اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری اسفند 05, 1398 0 5627 اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری
کارگاه های عموم مهر 19, 1396 0 21509 کارگاه های عموم فرزند پرورری - مقابله با اهمالکاری - مدیریت خشم - ارتباط موثر بین فردی - تربیت جنسی - آموزش جراتمندی - مهارت های ارتباط موثر زناشویی
Anonym / شنبه, 22 آذر,1393 / دسته بندی ها: موج سوم رفتار درمانی مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت اول) دکتر راس هریس مترجم: علی فیضی این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاور زندگی ترجمهشده است. چرا ACT اینقدر دیر مشهور شد؟ چرا باوجوداینکه مطالعات تصادفی شده کنترلشدهای وجود داشت که نشان میداد ACT در درمان افسردگی اثری مساوی یا برتر از CBT دارد این رویکرد درمانی اینقدر دیر مشهور شد؟ جواب استیون هِیز این است: اگر ACT بیست سال پیش محبوب میشد در برابر موشکافی دقیق تاب ایستادگی نمیداشت. الگو بهخوبی رشدنیافته بود و بنیادش ضعیف بود. ... ما میخواستیم قبل از انتشار رویکرد در شکل کتاب سالها روی فلسفه، نظریه بنیادین، ابزارهای سنجش و نظریه کاربردی کار کنیم. ... اما به خاطر اینکه منتظر ماندیم و روی بنیادها کارکردیم وقتی افراد درباره ACT موشکافی میکنند میبینند که چقدر روی بنیادهای کار تلاش و کوشش شده است. درنتیجه سالها کار روی بنیادهای ACT حالا این درمان در طبقه دوم یک عمارت زیبای سهطبقه قرار دارد. در طبقه اول نظریه چهارچوب ارتباطی (RELATIONAL FRAME THEORY) یا RFT را پیدا میکنید که نظریهای رفتاری درباره زبان و شناخت است. در طبقه همکف تحلیل رفتار کاربردی (APPLIED BEHAVIORAL ANALYSIS) یا ABA را مییابید که الگوی قدرتمندی برای پیشبینی و اثرگذاری بر رفتار است و اثر زیادی بر تقریباً هر شاخه روانشناسی مدرن گذاشته است. در پی ساختمان هم که کل بنا روی آن قرار گرفت فلسفهای به نام بافتارگرایی کارکردی (FUNCTIONAL CONTEXTUALISM) یا FC وجود دارد در این متن نگاهی به ABA، RFT و FC میاندازیم. طبیعتاً در این متن کوتاه نمیتوانیم بهخوبی و بهتفصیل به هرکدام از این مفاهیم بپردازیم پس صرفاً به این امید که اشتهای شما برای مطالعه در این زمینهها بیشتر شود آنها را مزه مزه خواهیم کرد. قبل از اینکه شروع کنید به یاد داشته باشد که ACT نظیر یک ماشین سواری است و RFT، ABA و FC توضیحاتی درباره این نکته هستند که موتور این ماشین چگونه کار میکند. میتوانید بدون اینکه چیزی درباره موتور بدانید بهخوبی رانندگی کنید پس تعداد زیادی از درمانگران ACT هستند که درباره RFT، ABA و FC یا کم میدانند یا هیچچیزی نمیدانند؛ اما بااینحال اگر چیزی درباره موتور ماشین بدانید بهوقت خرابی ماشین مجهزتر و آمادهتر خواهید بود. با این حساب تعجببرانگیز نیست که بسیاری از درمانگران ACT گزارش میدهند که هرچه بیشتر درباره RFT، ABA و FC بیشتر یاد میگیرند بهتر هم درمان میکنند؛ پس به یاد داشته باشید بااینکه هیچکدام از اینها برای انجام و کاربرد ACT ضرورت ندارند امیدوارم که این متن شما ترغیب کند تا درباره این مفاهیم بیشتر کاوش کنید. یک هشدار: در این متن واژههای قلمبهسلمبه زیادی وجود دارد؛ لطفاً اجازه ندهید که این واژهها شما را دلسرد کند. بافتارگرایی کارکردی اجازه بدهید تا از پی ساختمان یا بافتارگرایی کارکردی شروع کنیم؛ فلسفهای که بنیاد ABA، RFT و ACT را میسازد. یک صندلی چهارپایه را تصور کنید و خیال کنید که اتفاقی برای این صندلی میافتد و لحظهای که یک نفر روی آن مینشیند یکی از پایههای آن میافتد. آیا شما این صندلی را شکسته، معیوب یا آسیبدیده توصیف میکنید؟ آیا ممکن است این صندلی را ناکارآمد و یا حتی ناهنجار بنامید؟ من این سؤال را تابهحال از چندصدنفر پرسیدهام و همه آنها حداقل به یکی از سؤالات بالا جواب مثبت دادهاند. مشکل این جواب غریزی – بله این صندلی مشکلی، عیبی یا نقصی دارد- این است که در آن از بهحساب آوردن نقش بسیار مهم بافتار غفلت میشود پس از شما دعوت میکنم تا به سه یا چهار بافتاری فکر کنید که میتوانیم بگوییم این صندلی در آنها برای رسیدن به یک هدف بسیار مؤثر است. آیا چیزی به ذهنتان رسید؟ چند موردی که به ذهن من میرسد اینها است: • تعریف یک جوک که نیاز به نمایش دادن دارد • ایجاد یک اثر هنری از مبلمان شکسته • نشان دادن اشکالات طراحی در یک کلاس ساخت مبلمان • بهبود دادن قدرت ماهیچه، هماهنگی یا تعادل (مثلاً سعی میکنید بدون اینکه صندلی بیفتد روی آن بنشینید). • زخمی کردن خود در محل کار برای اینکه تاوان طلب کنید. • درست کردن آتش در همه این بافتارها، کارکردهای این صندلی بهطور مؤثری در رسیدن به اهداف موردنظر مؤثر است. این مثال نشان میدهد که بافتارگرایی کارکردی به چه معناست: این فلسفه به دنبال فهم کارکرد چیزها در بافتارهای خاص است. از دیدگاه FC هیچ فکر، احساس یا خاطرهای ذاتاً مشکلساز، ناکارآمد یا آسیبزا نیست بلکه همه اینها وابسته به بافتار است. در بافتاری که اجتناب تجربهای و آمیختگی شناختی را در بردارد، افکار، احساسات و خاطرات ما کارکردی زهرآگین و آسیبزا دارند اما در محیطی که پذیرش (مثلاً توجهآگاهی) و گسلش را در بردارد همان افکار، احساسات و خاطرات کارکرد بسیار متفاوتی دارند: آنها تأثیر و نفوذ بسیار کمتری روی ما دارند. این تجربیات درونی بااینکه همچنان دردناکاند اما دیگر زهرآگین و آسیبزا نیستند و مهمتر آنکه مانع زندگی ارزشمند ما نمیشوند. بسیاری از الگوهای روانشناسی بر بنیاد فلسفهای به نام ماشیننگری قرار دارد. مدلهای ماشیننگر ذهن را مثل ماشینی میبینند که از اجزای جداگانه بسیاری تشکیلشده است. به افکار و احساسات مشکلساز مثل اجزای معیوب یک ماشین یا خطاهایی در ساختار یک ماشین نگریسته میشود. هدف چنین مدلهایی تعمیر، جایگزینی یا زدودن این بخشهای معیوب است تا ماشین بهخوبی کار کند. الگوهای ماشیننگر روانشناسی فرض میکنند که این چیزها ذاتاً ناکارآمد یا ناهنجار یا آسیبزا هستند. بهعبارتدیگر خاطرات، افکار یا احساسات، هوسها، طرحوارهها، داستانها، حالتهای ایگو و دیگر چیزهایی نظیر اینها وجود دارد که بهطور بنیادینی مشکلساز، ناکارآمد یا آسیبزا هستند و مثل یک صندلی معیوب نیاز به تعمیر دارند یا بایستی زدوده شوند. ماشیننگری موفقترین فلسفه علم در بسیاری از رشتههای علمی بوده است پس تعجببرانگیز نیست که بسیاری از الگوهای روانشناسی بر اساس نوعی از فلسفه ماشیننگری بناشدهاند. هیچچیز اشتباه، بد یا پست یا بنیادی در مورد ماشیننگری وجود ندارد. من تنها بر این نکته تأکید میکنم که بافتارگرایی کارکردی یک رویکرد فلسفی کاملاً متفاوت است و طبیعتاً منجر به شیوه متفاوت رواندرمانی میشود. آسیب دیدگان؟ مراجعین ما با ایدههایی ماشیننگر به اتاق درمان میآیند. آنها بر این باورند که معیوب، آسیبدیده یا ناقصاند و نیاز به تعمیر یا تنظیم شدن دارند. بعضیاوقات خودشان را آسیبدیده مینامند. اغلب معتقدند که فاقد برخی مؤلفههای مهم زندگی مثل اطمینان یا عزتنفساند یا معتقدند که بخشهای معیوبی مثل احساسات اضطراب یا افکار منفی یا خاطرات دردناک در وجود آنها است که بایستی به دور انداخته شود. بسیاری از الگوهای ماشیننگر از طریق دو فرایند زیر این باورها را تقویت میکنند: 1. این الگوها از کلماتی استفاده میکنند که این نکته را میرساند که بخشهای آسیبدیده یا معیوبی در ذهن ما وجود دارد. منورم کلماتی نظیر ناکارآمد، ناهنجار، غیرمنطقی یا منفی است. 2. آنها از ابزار و تکنیکهایی استفاده میکنند که مستقیماً افکار و احساسات نامطلوب را کاهش میدهد، جایگزین میکند یا میزداید (و این کار معمولاً با این فرض انجام میشود که چنین کارهایی برای بهبود کیفیت زندگی کاملاً ضروری است). در ACT نگرش ما بسیار متفاوت است. ما برای کاهش یا از بین بردن نشانهها شروع به کار نمیکنیم بلکه در عوض این هدف را داریم که ارتباط مراجع را با افکار و احساساتش بهطور اساسی متحول کنیم و تغییر بدهیم تا او دیگر اینها را نشانه ادراک نکند. بالاخره آن لحظهای که برچسب نشانه را به افکار و احساسات خود میزنیم، این کار به معنای آن است که افکار و احساسات بد، آسیبزننده یا ناهنجار است و بنابراین ما برای بهنجار و سالم بودن محتاج خلاص شدن از دست آنها هستیم. این نگرش بهسرعت منجر به مبارزه با افکار و احساسات میشود؛ مبارزهای که نتایج فاجعهباری در پی دارد. فرض کنید گیاهی وجود دارد که آن را زشت ارزیابی میکنید و درست وسط باغچه حیاط خانه شما رشد کرده است و تصور کنید که هیچ راهی مگر خراب کردن کل باغچه برای خلاصی از این گیاه ندارید. ممکن است با خود فکر کنید بالاخره راهی برای خلاصی از دست این گیاه وجود دارد. اگر اینطور شد به عقب برگردید و به خاطر هدف این تمرین فرض کنید که راهی بهجز خراب کردن باغچه برای خلاصی از این گیاه ندارید. حالا اگر شما این گیاه را علف هرز ببینید رابطه شما با آن چطور خواهد بود؟ احتمالاً آن را دوست نخواهید داشت و نمیخواهید که جلوی چشم شما باشد و ممکن است از این بابت ناراحت یا عصبانی بشوید. ممکن است خیلی راحت وقت زیادی را صرف فکر دراینباره بکنید که اگر این گیاه در باغچه نبود، چقدر باغچه زیباتر میشد. ممکن است به خاطر اینکه میترسید مردم شمارا مسئول وجود آن بدانند نسبت به ورود آنها به باغچه بیمیل باشید. حتی ممکن است از در عقب خانه شروع به رفتوآمد کنید تا چشمتان به این علف هرز زشت نیفتد. بهعبارتدیگر این علف هرز زشت تبدیل به چیزی بسیار مهم در زندگی شما میشود تا آنجا که اثر زیادی روی رفتار شما میگذارد. اما چه اتفاقی میافتاد اگر شما بهعوض اینکه این گیاه را یک علف هرز زشت ببینید، آن را صرف یک واقعیت ناخوشایند زندگی و بخشی طبیعی از محیط میدیدید؟ حالا این همان گیاه است در همانجا اما رابطه شما با آن بهطور بنیادینی تغییر کرده است. حالا دیگر لازم نیست که با آن مبارزه کنید. حالا دیگر لازم نیست درباره آن ناراحت و خجالتزده بشوید یا وقت زیادی را صرف فکر به آن بکنید. حالا میتوانید بدون دغدغه به مردم اجازه بدهید که وارد باغچه شما بشوند و از در حیاط از خانه خارج بشوید. این گیاه تغییری نکرده اما شما دیگر اجازه نمیدهید که آن چیزی بسیار مهم در زندگی شما باشد. این گیاه الآن تأثیر یا نفوذ بسیار کمتری روی شما دارد. توجهآگاهی به ما این توان را میدهد که نگرش مشابهی نسبت به همه افکار، احساسات، حسهای بدنی و خطراتی داشته باشیم که آنها را مشکلساز میدانیم؛ این مهارت به ما کمک میکند تا انتخاب کنیم که چه نوع ارتباطی با این تجربههای درونی داشته باشیم. با تغییر بافتار از آمیختگی و فرار از تجربه به بافتار گسلش و پذیرش (همان توجهآگاهی) ما کارکرد این افکار و احساسات را طوری تغییر میدهیم که اثر و نفوذ بسیار کمتری روی ما داشته باشند. در بافتار توجهآگاهی آنها دیگر نشانه یا مشکل یا چیزی که مانع زندگی غنی و معنادار ما بشوند نیستند؛ آن چیزی بیشتر یا کمتر از افکار، احساسات، حسهای بدنی یا خاطرات نیستند. به یک معنا، توجهآگاهی یک ابزار چهارچوب دهی مطلق است: این ابزار افکار و احساسات دردناک را از چهارچوب قدیمی "نشانههای آسیبزای ناهنجار که مانع زندگی غنی و معنیدار هستند" به چهارچوب جدید "تجربیات انسانی عادی که بخشی از زندگی غنی و معنیدار هستند" انتقال میدهد. هدف بافتارگرایی کارکردی چیست؟ هدف FC پیشبینی و اثرگذاری دقیق و مؤثر بر رفتار با استفاده از اصول موردحمایت تجربی است. هدف پیشبینی و اثرگذاری بر رفتار چیست؟ در ACT این هدف اختصاصاً کمک به انسانها برای ایجاد یک زندگی غنی، کامل و معنادار است پس ACT به افراد یاد میدهد تا آگاهی خود را از رفتارهایشان (چه آشکار و چه درونی) را افزایش داده و توجه کنند که اینها در بافتار زندگی آنها چه کارکردی دارند: آیا کیفیت زندگی آنها را افزایش میدهند یا کاهش؟ ممکن است اگر به یاد داشته باشید به این مفهوم کارآمدی میگوییم. حالا بیایید تا چند لحظهای به واژه کارکرد توجه کنیم. اینیک واژه فنی است (و چیزی نیست که شما در کار با مراجعین خود از آن استفاده بکنید) که در اکثر کتابهای ACT آن را پیدا میکنید. وقتی ما میپرسیم کارکرد این رفتار چیست؟ منظورمان این است که این رفتار چه تأثیراتی دارد؟ پیامدهای آن چیست؟ به بیانی دیگر میپرسیم این رفتار چه هدفی را دنبال میکند؟ منظور از کاربرد آن دستیابی به چه چیزی بوده است؟ برای توضیح بیشتر این نکته پنج فرد متفاوت را در پنج موقعیت متفاوت در نظر بگیرید که هرکدام بازوی خود را با چاقوی تیزی میبرند. حالا به پنج کارکرد متفاوت این رفتار فکر کنید. برخی احتمالات ازاینقرارند: • جلب کردن توجه دیگران • تنبیه خود • رهایی از تنش • توجه برگردانی از هیجانات دردناک • ایجاد یک خالکوبی • تلاش برای بستری شدن در بیمارستان توجه کنید که در هریک از این سناریوها، رفتار یکی است –بریدن بازو- اما کارکرد رفتار (هدفی که دنبال میکند) متفاوت است. حالا تصور کنید که دوست یا همسر شما غرق افکارش شده و هدف شما جلبتوجه او است؛ به پنج رفتار متفاوت فکر کنید که ممکن است این هدف را برآورده کند. • دستتان را جلوی چشم او تکان بدهید. • بگویید: سلام، کسی خانه هست؟ • یک لیوان اب روی سرش بریزید. • بگویید: عزیزم میتوانی یکلحظه به من توجه کنی؟ در این مثال میبینید که شکلهای متفاوتی از رفتار کارکرد مشابهی داشتند: آنها در خدمت رسیدن به هدف جلبتوجه بودند. در بافتارگرایی کارکردی ما به کارکرد رفتار بیش از شکل آن علاقهمندیم؛ اما توجه داشته باشید که ما تنها با شناخت بافتار رفتار است که میتوانیم کارکرد آن را بدانیم. اگر کسی دستش را در هوا بلند کرد این رفتار به دنبال رسیدن به کدام هدف است؟ آیا این فرد یک جلسه سخنرانی است و دستش را برای پرسیدن یک سؤال بلند کرده است؟ آیا میخواهد به یک هواپیما در آسمان اشاره کند؟ آیا میخواهد یک تاکسی بگیرد؟ بدون شناخت بافتار ما نمیتوانیم کارکرد آن را بشناسیم و برعکس. این نکته یک سؤال دیگر را به ذهن میآورد: منظور ما از رفتار چیست؟ واژهای که بد فهمیده شد: رفتارگرایی وقتی برای اولین بار ACT را کشف کردم باورم نمیشد که این مدل از دل رفتارگرایی بیرون آمده است. گمان میکردم رفتارگراها به انسانها مثل ربات یا موش نگاه میکنند؛ علاقهای به افکار و احساسات ندارند و اینها را بیاهمیت یا بیربط میدانند؛ اما اشتباه میکردم! بهزودی فهمیدم که رفتارگرایی مکتبهای متفاوتی دارند و برخی از آنها ایدههایی دارند که در تضاد مستقیم با برخی عناصر اساسی ACT و RFT قرار دارد. مبنای ACT شاخهای از رفتارگرایی است که (تا حدودی) متأسفانه رفتارگرایی رادیکال شناخته میشود. البته اجازه ندهید که این اسم شما را دلسرد کند. رفتارگراهای رادیکال یک دسته دانشمندان بدعنق کله خراب نیستند. رفتارگراهای رادیکال اسم خود را از دیدگاه رادیکالی که درباره رفتار دارند میگیرند: آنها هرچه موجود زنده انجام میدهد را رفتار در نظر میگیرند. بله درست خواندید: هرچه موجود زنده انجام میدهد رفتار است پس رفتارگرای رادیکال فرایندهایی نظیر فکر کردن، احساس کردن و به یادآوردن را انواعی از رفتار و همه آنها را مهم میدانند. رفتارگرایان رادیکال از دو قلمرو گسترده رفتار حرف میزنند: یکی رفتار آشکار است؛ رفتاری که مستقیماً توسط دیگران قابلمشاهده است پس اگر ما ویدئویی از شما ببینیم هر رفتار قابلمشاهده و هر حرف قابلشنیدن شما رفتار آشکار است. در زبان عادی ما معمولاً به این رفتارهای آشکار "اقدام" میگوییم. دیگر قلمرو رفتار درونی است؛ یعنی رفتاری تنها توسط فردی که آن را انجام میدهد بهطور مستقیم قابلمشاهده است و احساس کردن، به یادآوردن، خیالپردازی کردن، نگرانی کردن، مزه مزه کردن، بوییدن انواع رفتار درونی هستند. رفتارگراهای رادیکال به هردو قلمرو رفتار علاقه زیادی دارند. رفتارگرایی تأثیر عمدهای روی روانشناسی بالینی داشته است. رفتارگرایان از طریق مطالعه علمی دقیق شیوههای قدرتمند زیادی برای اثرگذاری مؤثر و معتبر بر رفتار انسان (هم آشکار و هم درونی) کشف کردند. منظورم شیوههایی نظیر مواجهه، تقویت، شکلدهی، خاموشسازی و شرطیسازی کلاسیک و عامل است. برخی از الگوهای درمانی تأثیر زیادی از این ایدهها گرفتهاند؛ هرچند بسیاری از آنها در تصدیق این موضوع شکستخورده و یا حتی متوجه آن نشدهاند. ازآنجاکه مؤثر بودن این اصول در تسهیل تغییر رفتاری تائید شده تصور اینکه یک درمانگر یا مربی مؤثر حداقل برخی از آنها را به کار نبرد دشوار است. بسیاری از این ایدهها در زندگی روزمره ما اثر بسیار زیادی دارند. مثلاً در برنامههای راهبری کسبوکار، به مدیران توصیه میشود که کار صحیح همکاران خود را زود متوجه شده و مخلصانه از آنها تقدیر کنند. به همین نحو در برنامههای فرزند پروری مثبت، به والدین توصیه میشود که فعالانه رفتار خوب فرزندان خود را موردتوجه قرار داده و به آنها پاداش بدهند. این توصیه عاقلانه بر اساس اصول رفتاری قدرتمند تقویت مثبت قرار دارد. سه موج رفتاردرمانی در قرن گذشته سه موج رفتاردرمانی به وجود آمده است. موج اول که به اوج محبوبیت خود در دهه پنجاه و شصت میلادی رسید عمدتاً روی تغییر رفتار آشکار تمرکز داشت و تکنیکهایی را به کار میبست که به اصول شرطیسازی کلاسیک و عامل مرتبط بود. بسیاری از درمانگران متعلق به این موج اهمیت زیادی به افکار و احساسات نمیدادند. چنین رفتاری متأسفانه منجر به این باور غلط شد که همه رفتارگرایان اینطور هستند و انسانها را مثل ربات در نظیر میگیرند. موج دوم رفتاردرمانی که در دهه هفتاد میلادی جایگاه خود را محکم کرد شامل تکنیکهای شناختی بهعنوان راهبرد اصلی در تغییر رفتار بود. موج دوم به چالش با افکار اشتباه یا منفی؛ ناکارآمد و غیرعقلانی و جایگزین کردن آنها با افکار عقلانیتر، کارآمدتر، مثبت یا واقعیتر اهمیت زیادی داد. رفتاردرمانی شناختی (CBT) درنهایت بر این موج دوم مسلط شد و رفتاردرمانی عقلانی هیجانی با فاصله نزدیکی آن را تعقیب میکرد. ACT به همراه رفتاردرمانی دیالکتیکی، درمان شناختی مبتنی بر توجهآگاهی، رواندرمانی تحلیلی کارکردی و بسیاری رویکردهای دیگر یکی از رفتاردرمانیهای موج سوم رفتاردرمانی است. همه این رواندرمانیها تأکید زیادی روی پذیرش و توجهآگاهی دارند. حالا که گشتوگذار تاریخی ما به پایان رسید بیایید تا در طبقه همکف ساختمان ACT گردشی بکنیم. ABA: تحلیل رفتار کاربردی ABA فنّاوری قدرتمند پیشبینی و اثرگذاری بر رفتار بر اساس اصول رفتاری بنیادی و نظریه یادگیری است. در این مقاله ما فقط برای نگاه خلاصهای به یکی از ابزارهای قدرتمند ABA به نام تحلیل رفتار کارکردی وقت داریم. معنای این فنّاوری، نگاه به رفتار و تحلیل کارکرد آن است. بهعبارتدیگر پرسش ما این است که این رفتار برای رسیدن به کدام هدف انجام میشود؟ فرمول ساده پرپ به ما کمک میکند تا این فن را به کار ببریم: پیشایند، رفتار، پیامد. پ سرواژه پیشایند است: چه چیزی قبل از رفتار اتفاق افتاد که در نفوذ گذاشتن بر آن نقش زیادی داشت؟ یا به بیانی دیگر: این رفتار در حضور چه چیزی اتفاق افتاد؟ پیشایند شامل افکار، احساسات، خاطرات یا دیگر تجربیات درونی بهعلاوه وضعیتهای جسمانی نظیر بیماری، گرسنگی یا خستگی بهعلاوه عوامل محیطی نظیر در دسترس بودن الکل یا مواد است. ر سرواژه رفتار است، مخصوصاً رفتاری که تحلیل میکنیم. پ آخری سرواژه پیامد است: این رفتار چه تأثیری روی خود فرد، دیگران یا محیط گذاشت؟ نتیجه این رفتار چه شد؟ وقتی ما پ اول و سوم را بدانیم، میتوانیم کارکرد رفتار را تعیین کنیم (منظور اثر یا هدف آن رفتار است). حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بلامانع است: هریس، راس. (1393). مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت اول). علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR مطلب قبلی گیر افتاده اما درهم نشکسته! (بخش دوم) مطلب بعدی مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت دوم) چاپ 4128 به این مطلب امتیاز دهید: 2/8 لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید