متخصصان آموزش دهنده به عموم

خانم عاطفه محمدصادق
0 18806

شقایق جلالی

کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی

RSS
متخصصان آموزش دهنده به عموم
بازگشت ازیادرفته: داستان رکود و رنسانس تحلیل رفتار بالینی
Anonym
/ دسته بندی ها: موج سوم رفتار درمانی

بازگشت ازیادرفته: داستان رکود و رنسانس تحلیل رفتار بالینی


رابرت کوهلنبرگ
ترجمه و تلخیص : علی فیضی

این متن به سفارش مرکز خدمات روان‌شناسی و مشاوره زندگی ترجمه‌شده است.

تحلیل رفتار بالینی کاربرد رفتارگرایی رادیکال برای پاسخ به بنیادی‌ترین سؤال درباره رفتاردرمانی بیمار سرپایی بزرگ‌سال است. ازآنجاکه درمان بیمار سرپایی شامل تبادل کلامی بین درمانگر و بیمار می‌شود سؤال این است: کدام سازوکار تبیین‌کننده فایده این گفتگو برای مراجع در زندگی روزمره او در خارج از اتاق درمانگر است؟
اما CBA کی و چگونه متولد شد؟ اسکینر در کتاب علم و رفتار انسان (1953) تحلیل نویی از روان‌درمانی ارائه داد. تحلیل او مخصوصاً شامل تفسیر رفتاری مفاهیمی نظیر مقاومت، سرکوبی و تداعی آزاد بود. بعدازاین کار متون بسیار کمی درباره تحلیل رفتار بالینی منتشر شد. البته نویسندگان این متون و اسکینر به دنبال آن نبودند که رویکرد درمانی جدیدی را تدوین کنند بلکه می‌خواستند با نوشتن به زبان رفتاری راه مفیدی برای توصیف، فهم و آموزش فرایند درمانی نشان بدهند؛ پس با این حساب CBA در 1953 متولد شد اما بعد به‌کلی ناپدید شد تا اینکه خود را دوباره در کتابی که توسط نیل جیکوبسن ویرایش شده بود نشان داد. کتاب جیکوبسن شامل دو فصل بود که یکی را هِیز و دیگری را کوهلنبرگ و سای نوشته و در آن‌ها به‌تفصیل رویکرد خود را با استفاده از اصول اسکینری برای کمک به بیماران سرپایی شرح داده بودند. از این شکاف زمانی با عنوان دوران خاموشی و رکود تحلیل رفتار بالینی یاد می‎شود و دلایل عدم پیگیری تحلیل رفتار بالینی از سوی تحلیل‌گران رفتاری در فهم ماهیت رنسانس این رویکرد نقش مهمی دارد.

دوره رکود و خاموشی تحلیل رفتار بالینی

در تبیین تاریخی تحلیل رفتار بالینی می‌توان به تعامل سه موج در کاربرد بالینی رفتارگرایی اشاره کرد. این سه موج عبارتند از  رفتاردرمانی، تحلیل رفتار کاربردی (APPLIED BEHAVIOR ANALYSIS) یا ABA و رشد و توسعه انجمنی برای پیشرفت رفتاردرمانی (ASSOCIATION FOR ADVANCEMENT OF BEHAVIOR THERAPY) یا AABT .
رفتاردرمانی (در سال‌های آغازین تدوین آن) عبارت بود از کاربست اصول آزمایشگاهی یادگیری برای مشکلات انسانی و تعهد به تجربه‌گرایی در ارزیابی اثرات درمان. تحلیل رفتار کاربردی تعریف محدودتری داشت و به معنای کاربست اصول آزمایشگاهی شرطی‌سازی عامل برای درمان و حل مشکلات انسان یا به بیانی دیگر رویکرد درمانی اسکینری بود. هرچند CBA و تحلیل رفتار کاربردی هردو کاربست اصول شرطی‌سازی اسکینری برای مشکلات انسانی بود اما CBA ازاین‌جهت با تحلیل رفتار کاربردی متفاوت بود که روی درمان گفتاری بیمار سرپایی متمرکز بود درحالی‌که در تحلیل رفتار کاربردی توجه کمی به چنان درمانی وجود داشت. AABT هم سازمان مسلط علمی/حرفه‌ای رفتاردرمان‌گران و با مجله رفتاردرمانی‌اش صدای اولیه رفتاردرمانی بود.
در سال 1966 و در طول دوره رکود و خاموشی تحلیل رفتار بالینی، AABT تأسیس و مجله رفتاردرمانی هم از سال 1969 منتشر شد. هرچند در این دوران صدایی از CBA شنیده نمی‌شد اما این وضعیت درباره تحلیل رفتار کاربردی صادق نبود. درواقع ABA در رشد و توسعه رفتاردرمانی در سال‌های آغازین آن نقش بسیار بزرگی بازی کرد. دو ستون رفتاردرمانی یکی ABA و دیگری حساسیت‌زدایی و درمان‌های مبتنی بر شرطی‌سازی کلاسیک بود.
در طول این دوران تحلیل رفتاری در مسیر اصلی رفتاردرمانی قرار داشت و شاهد انفجار پژوهشی درباره تکنیک‌های تغییر رفتار بر اساس اصول شرطی‌سازی عامل بودیم. در بین سال‌های 1970 تا 1980 بررسی گاه‌به‌گاه مقالات منتشرشده در رفتاردرمانی نشان داد که چهل درصد مقاله‌های تجربی و درمانی به مفاهیم عاملی نظیر همایندی، تقویت، خاموشی یا محرک افتراقی اشاره دارند. در این مقالات از نمودارهای نشان دهنده وضعیت خط پایه، تقویت و خاموشی رفتارهای هدف استفاده می‌شد و با نگاه به آن‌ها می‌شد متوجه شد که اقدامات درون جلسه درمانگر (مثلاً تقویت، تنبیه، شکل‌دهی به رفتار و مواجهه با محرک ترسناک) منجر به تغییر رفتار می‌شود.
ازآن‌جهت که تحلیل رفتار کاربردی بنیاد رفتاردرمانی بود و تاکنون (منظور تا سال 2002) حضور قدرتمندی در AABT و مجله آن دارد همچنان نقش بزرگی را در این حوزه بازی می‌کند. در دهه هشتاد و نود میلادی طی دوره‌ای از چرخش جالب و غیرمنتظره رویدادها حضور ABA در صفحات مجله رفتاردرمانی کم شد (البته استثنایی قابل‌توجه در این میان وجود داشت که بعداً به آن اشاره خواهم کرد) اما AABT با بیش از چهار هزار عضو رشد پیداکرده و محبوبیت زیادی کسب کرده بود. بسیاری تحلیل گران رفتاری اکنون عضو انجمن تحلیل رفتاری بودند و کارهای خود را در مجله تحلیل رفتار کاربردی منتشر می‌کردند. تبیین کوهلنبرگ و همکارانش از این چرخش روزگار ارتباط نزدیکی با رکود و خاموشی و رنسانس نهایی CBA دارد.
نکته اول در تبیین تاریخی این نویسندگان عبارت است از اینکه رفتاردرمان‌گران به‌طور فزاینده‌ای به کار با بزرگ‌سالان در محیط‌های روان‌درمانی سرپایی علاقه‌مند شدند. تحلیل‌گران رفتار بالینی از دیگر سو بیشتر در محیط‌هایی کار می‌کردند که با اتاق معمولی روان‌درمانی تفاوت‌هایی داشت؛ به‌علاوه نوع مشکلاتی که ABA با آن سروکار داشت همان مشکلات رایج بیماران سرپایی بزرگ‌سال نظیر افسردگی، مشکلات مربوط به خویشتن، مشکلات مربوط به روابط صمیمی و اضطراب وجودی نبود؛ بلکه تحلیل گران رفتاری در درمان مشکلاتی نظیر کوبیدن سر به دیوار، عملکرد ریاضی ضعیف، بیش فعالی کودکان، تیک‌ها، خاموشی انتخابی، احتکار چیزها و مهارت‌های مراقبت از خود اولیه در بیماران بستری‌شده مبتلابه اسکیزوفرنی موفق بودند. به همین دلیل و با توجه به علاقه‌مندی فزاینده به مشکلات بیماران سرپایی بزرگ‌سال و عدم تناسب ظاهری ABA، علاقه رفتاردرمان‌گران به ABA کمتر شد. حتی بسیاری از تحلیل‌گران رفتار کاربردی برای راهنمایی در انجام روان‌درمانی روبه درمان شناختی آوردند.
رها کردن رویکرد اسکینری در جریان اصلی رفتاردرمانی حاصل بدشانسی و نیز باور کردن مفروضه‌ای گمراه‌کننده بود. فرایندی که انجام پذیرفت این‌گونه بود که اول به‌درستی نتیجه گرفته‌شده بود که تحلیل رفتار بالینی برای دامنه گسترده‌ای از مشکلات نظیر رفتار خود تخریب‌گر در کودکان به‌شدت پریشان تا مشکلات یادگیری کودکان در کلاس درس مؤثر بود. دوم اینکه روشن بود که کاربست تحلیل رفتار بالینی برای انواع مشکلاتی مورد مداخله یک ویژگی مشترک داشت و آن ویژگی تمرکز روی وقوع عینی رفتار مشکل‌ساز مراجع و بهبود آن درون جلسه بود؛ به همین خاطر به‌منظور استفاده از تکنیک‌های عامل، درمانگر بایستی که رفتار مشکل‌ساز را به‌طور مستقیم مشاهده کند، آن را تنبیه و تشویق و به‌طور عینی تغییر رفتار را مشاهده کند. دلیل سوم اینکه فرض شد بسیاری از مشکلات بیماران سرپایی بزرگ‌سال نظیر دشواری در برقراری رابطه صمیمانه یا افسردگی یا خشم تنها در بیرون از جلسه درمان و در زندگی روزمره آن‌ها رخ می‌دهد و نمی‌توان که این مشکلات را درون اتاق درمان مشاهده و به‌طور مستقیم تقویت کرد. اتفاقات بعدی در تاریخ تحول رفتاردرمانی نشان داد که این فرض دوم اشتباه است.
علاوه بر این نتیجه‌گیری اشتباه، موانع دیگری نیز بود که موجب انصراف رفتار درمانگران از کاربرد شیوه‌های اسکینری برای بیماران سرپایی بزرگ‌سال‌ شد. برخی تحلیل‌گران رفتار کاربردی خود نتیجه‌گیری اشتباه مذکور را پذیرفته و درمانگر شناختی شدند. دیگران به‌طور نامناسبی تکنیک‌های عاملی را با بزرگ‌سالان به کاربردند و به قدرت این سوءتفاهم دامن زدند که درصحنه درمان بزرگ‌سالان تحلیل رفتاری حرف کمی برای گفتن دارد. مثلاً از ابزاری نظیر قرارداد این‌گونه استفاده می‌شد که درمانگر می‌گفت اگر این کار را انجام ندهی و با همسرت مهربان باشی من هم این یا آن پاداش را به تو خواهم داد یا درمان‌گر فقط وقتی به بیمار افسرده توجه نشان می‎‌داد که او لبخند می‌زد؛ پس در طی سال‌های آغازین رفتاردرمانی و تا زمان پدیدارشدن رفتاردرمانی‌های نو، تحلیل رفتار کاربردی در طراحی درمان‌های مناسب برای مشکلات روزمره بیماران بزرگ‌سال حرف چندانی برای گفتن نداشت.
این شکست و آن نتیجه‌گیری غلط و نیز انقلاب شناختی فضا را برای درمان شناختی آماده کرد تا به‌راحتی صاحب اتاق‌های روان‌درمانی بشود؛ اما این پایان کار نشد چون رنسانس تحلیل رفتار بالینی درراه بود.

رنسانس تحلیل رفتار بالینی

متاسفانه این واقعیت که رفتارهای مشکل‌ساز درمانجو در اتاق درمان هم اتفاق می‌افتد از سوی بسیاری از تحلیل‌گران رفتاری نادیده گرفته شد. یک دلیل برای این نادیده‌گیری این بود که نقطه تمرکز فعالیت آن‌ها در محیط دیگری بود. آن‌ها با جمعیت‌های حاضر در کلاس‌های درس، تیمارستان‌ها و حتی کل اجتماعات خیلی خوب کار می‌کردند اما مجله رفتاردرمانی چاپ این گونه کارها را متوقف کرد چون خوانندگان به درمان کلینیکی علاقه بیشتر ی نشان می‌دادند. به همین دلیل درمان شناختی با بسامد فزاینده‌ای خود را در این مجله نشان داد. به نظر می‌رسد ان تحلیل‌گران رفتاری که درمان شناختی را قبول نکردند AABT را ترک کرده و به انجمن تحلیل رفتار ملحق شدند که مجله خودش به نام مجله تحلیل رفتار کاربردی را منتشر می‌کرد. این افراد کم و بیش نقش خود در درمان بیمار سرپایی را به درمانگران شناختی واگذار کردند. اما بعدها اتفاقی در دهه هشتاد میلادی اتفاق افتاد که کل حوزه تحلیل رفتار بالینی را متحول کرد: استیون هِیز اصول رفتار کلامی اسکینر را در مورد بیماران سرپایی به کار برد. رابرت کوهلنبرگ مبدع درمان تحلیلی کارکردی می‌نویسد که کار هِیز چشمان او را باز کرد:
"من از همان آغاز کارم یک رفتارگرای رادیکال بودم اما نتوانسته بودم که اصول اسکینری را برای درمان بیماران سرپایی به کار ببندم. در آن زمان‌ها ضابطه‌بندی درمان بیمار سرپایی بر اساس مفاهیم اسکینری سخت بود چون چهارچوبی برای این کار وجود نداشت. کار هِیز این وضعیت را تغییر داد. البته بسیاری از افراد در این تغییر فضا نقش داشتند اما تغییر اساسی ماحصل کار و تلاش او بود."
قبلا گفته شد که رفتاردرمانگران به خاطر این ایده اشتباه که مشکلات اصلی بیمار سرپایی در جلسه درمان رخ نمی‌دهد اصول تحلیل رفتار کاربردی و استفاده از رویکرد اسکینری را رها کردند. در حالی که از دید کوهلنبرگ و همکارانش محیط اتاق درمان تفاوت زیادی با محیط زندگی روزمره درمانجو ندارد بلکه بسیاری از مشکلات روزمره او همان‌هایی هستند که در طول درمان اتفاق می‌افتد. در زندگی روزمره مشکلات ما مربوط به ارتباط با دیگران است و درمان هم مستلزم ارتباط درمانجو و درمانگر است. اگر بخواهیم به صورت کارکردی صحبت کنیم، برای رسیدن به جواب این سوال که آیا محیط درمان همان محیط زندگی روزمره درمانجو است باید مشخص کنیم که آیا محیط درمان باعث فراخوانی همان مشکلات روزمره زندگی مراجع می‌شود؟ در واقع اگر درمانگر نگاهی کارکردی به رفتار مراجع داشته باشد خواهد دید همان مشکلات زندگی روزمره درمانجو در اتاق درمان هم اتفاق می‌افتد چون وضعیت درمانی هم بخشی از زندگی مراجع است و جدا از دنیای او نیست.
کوهلنبرگ و همکارانش ادعا می‌کنند که رفتاردرمانی به CBA نیازمند است چون در طول دوران رشد سریع رفتاردرمانی هیچ علاقه‌ای به نظریه وجود نداشت! در غیاب یک مبنای نظری منسجم رفتاردرمانگران با این سوال مهم روبه‌رو هستند که یک تکنیک خاص چه زمانی برای یک فرد خاص کاربرد دارد؟
در واقع این سوال بزرگی است که پیشاروی تمام درمان‌ها قرار دارد و از دید کوهلنبرگ و همکارانش:
تحلیل‌گران رفتاری در موقعیت خوبی برای جواب دادن به این سوال قرار دارند. هیچ چیزی در رویکرد تحلیل رفتاری وجود ندارد که لزوم عدم استفاده از روش‌های دیگر را برساند. ما البته برای ضابطه‌بندی مشکل بالینی از مفاهیمی متفاوت از مفاهیم درمانگران شناختی استفاده می‌کنیم اما به لحاظ نظری هیچ مانعی برای استفاده از روش‌های درمانی دیگر وجود ندارد. ما می‌توانیم روش‌های درمانی دیگر را با ساختار نظری مطلوب خود انطباق داده و به سوالی که قبلا پرسیده شد جواب بدهیم. در واقع هیچ نظریه یا رویکرد نظری دیگری به غیر از تحلیل رفتار بالینی وجود ندارد که بتوان در آن از هر روشی، از مداخله شناختی گرفته تا تداعی آزاد استفاده کرد. کوهلنبرگ و سای در مقاله خود با عنوان رواندرمانی تحلیلی کارکردی: رویکردی رفتاری برای درمان و یکپارچه‌سازی (1994) تحلیل رفتار بالینی را برای استفاده از روش‌های درمان شناختی و روان‌تحلیلی به کار برده و توان یکپارچه‌سازی این رویکرد را نشان داده‌اند.

حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب‌شناسی زیر بلامانع است:
کوهلنبرگ، رابرت . (1394). بازگشت ازیادرفته: داستان رکود و رنسانس تحلیل رفتار بالینی. علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز ؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR 
 

مطلب قبلی راهنمای خلاصه ACT
مطلب بعدی نکاتی کوتاه درباره رابطه درمانی و گرفتن تاریخچه در ACT
چاپ
5859 به این مطلب امتیاز دهید:
5/0

لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید

x
پیوستن به دریافت کنندگان پیامک های مرکز

  

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های تخصصی 

جهت دریافت اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی

 

 

 

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های ویژه عموم

جهت دریافت اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی