تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری بهمن 23, 1399 0 5212 تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی، نایل شدن به دکتری تخصصی روانشناسی بالینی را خدمتتان تبریک عرض مینماید.
پیام تسلیت خرداد 22, 1399 0 10801 پیام تسلیت مرکز مشاوره ی زندگی با نهایت تاسف و تاثر درگذشت برادر گرامی جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری را خدمت ایشان و خانوادهی محترمشان تسلیت عرض نموده و صبر جزیل برای ایشان آرزومند است.
ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹ اردیبهشت 03, 1399 0 6868 ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹
پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. فروردین 20, 1399 0 7807 پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. دکتر حمید پورشریفی - روانشناس سلامت - مدیر مسئول مرکز مشاوره زندگی
اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری اسفند 05, 1398 0 5684 اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری
کارگاه های عموم مهر 19, 1396 0 21571 کارگاه های عموم فرزند پرورری - مقابله با اهمالکاری - مدیریت خشم - ارتباط موثر بین فردی - تربیت جنسی - آموزش جراتمندی - مهارت های ارتباط موثر زناشویی
Anonym / جمعه, 19 دی,1393 / دسته بندی ها: موج سوم رفتار درمانی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد: از نظریه تا درمان (قسمت دوم) دکتر کرک استروساهل مترجم: علی فیضی این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است. برای نشان دادن اینکه چگونه اصول بنیادین RFT مستقیماً به مشکل بالینی تبدیل میشود مثال بالینی خلاصهای را ارائه میکنم: یک زن که در کودکی آزاردیده است گزارش میدهد که در هر نوع رفتار صمیمانه با نامزدش دچار ترس فوقالعادهای میشود. او گزارش میدهد که در این مواقع به یادش میآید که چطور مورد آزار قرارگرفته است (این به یادآوری بر اساس "چهارچوب تناسب" بین دو رویداد است). او گزارش میدهد بااینکه میداند نامزدش با پدر آزارگرش متفاوت است اما نمیتواند به او اعتماد کند (نوعی انتقال کارکرد از طریق چهارچوب تناسب). این زن فکر میکند که کلید یک زندگی رضایتبخش شکل دادن به یک رابطه صمیمانه است و به ادامه رابطه با نامزدش ادامه داده تا مادرش را ناراحت نکند (خوشایندی اجتماعی). او از دست خودش عصبانی و ناامید است چون اعتقاد دارد که به خاطر آزاردیدگی در دوران کودکی عیب و ایرادی دارد. دلیل او برای معیوب دانستن خودش این است که افراد سالم در روابط صمیمانه میتوانند به دیگران اعتماد کنند و او نمیتواند (معنا دهی). او تصمیم گرفته تا رابطهاش را با محبوبش قطع کند چون فکر میکند ترس، عدم اعتماد و ناامیدیاش بدتر خواهد شد (تشدید ارزش). وقتی فرد با رویدادهایی منفی به شکل آزاردیدگی جنسی روبهرو میشود، واکنشهای کلامی و انتقالیافته فرهنگی فعالشده و پیامد تجربه این رویداد و فرایندهای رسیدن به آن پیامد را تعیین میکند. فرهنگ به ما میآموزد که سلامتی به معنای فقدان محتوی روانشناختی منفی است. در بسیاری از فرهنگها به آسیبشناسی روانی و رنج بردن بهعنوان انحراف از وضعیت طبیعی سلامت روانشناختی نگریسته میشود. در مواجهه با تجارب شخصی منفی، واکنش به لحاظ فرهنگی تائید شدهای که از سوی افراد دیده میشود مشابه همان سلسله اقداماتی است که برای مقابله با چالشهای دنیای بیرون به کار بسته میشود؛ یعنی افراد اول سعی میکنند علت مشکل را بشناسند و سپس از راهبردهایی برای از بین بردن علت مشکل و درنتیجه خود مشکل استفاده میکنند. در رویکرد ACT برخلاف آنچه گفته شد بر این باوریم که رنج بردن و بدکارکردی حاصل پیروی از این قواعد تائید شده فرهنگی اما ناموثر برای مقابله با تجارب ناراحتکننده است. استفاده از راهبردهای نابود کردن و کنترل بهطور متناقضی منجر به رنج بردن بیشتر و از دست رفتن کنترل روی نشانههایی میشود که میخواهیم از بین بروند. در ACT این فرایند را قانون رویدادهای ذهنی مینامیم. هرچه یک فرد به داشتن یک تجربه مشکلساز کمتر متمایل باشد، آن تجربه را بیشتر خواهد داشت. شواهد پژوهشی بسیاری از وجود این وِیژگی اساسی تجربه انسانی حمایت میکنند؛ مثلاً مرور ادبیات پژوهشی مربوط به سرکوب تفکر نشان میدهد که راهبردهای سرکوب و کنترل منجر به فوران افکار نامطلوب و افزایش ناراحتی میشود. نکته جالب ماجرا این است که موفقترین راهبردهای انسان برای موفقیت در دنیای خارج از ذهن وقتی برای مقابله با رویدادهای داخل سر به کار میروند منجر به رنج بردن و آسیب روانی میشود. کارهای منطقی، عادی و عقلانی که افراد برای کاهش رنج و ناراحتی خود به کار میبرند خود رنج و ناراحتی تولید میکند. در ACT به این وضعیت مشکل بهنجاری ناسالم گفته میشود. مراجعین چون درهمشکستهاند وارد جلسه درمان نمیشوند بلکه چون در دام دستور کار تغییر فرهنگی نا مؤثری افتادهاند به درمانگر مراجعه میکنند. دستور کار تغییر فرهنگی توسط رفتارهای مبتنی بر قاعدهای حمایت میشود که معمولاً مراجع از آنها آگاه نیست. در ACT این واکنشهای ناکارآمد بنیادین در الگوی FEAR رنج بردن توصیف میشود (آمیختگی، ارزیابی، اجتناب تجربهای و دلیل یابی). آمیختگی (FUSION): این خصوصیت به معنای تمایل انسان به یکی شدن با محتوی تجارب درونی خودش است. واقعیت پنداری به معنای آن است که فرد تفاوت بین فکر یا تصویر یک رویداد و خود آن رویدادی را یاز یاد ببرد. در مثال بالایی آن زن نشانههای جسمانی و هیجانی (ریشه گرفته از سانحه اولیه) را با رویدادی کنونی که به لحاظ مفهومی با آن سانحه مشابهت دارد آمیخته است و همان واکنشهای اولیه را به این رویداد کنونی نشان میدهد. بهطور خلاصه او خصوصیات هیجانی و جسمانی رویداد قبلی را با رویداد کنونی آمیخته است. او فکر میکند مشکل اعتماد دارد اما مشکل اساسی او آمیختگی با واکنشهای شرطی شده در طول زندگیاش است. ارزیابی (EVALUATION): انسانها تمایل دارند چیزها را طبقهبندی کرده و کیفیتهایی را به آنها منتسب کنند که انگار خصوصیتهای اصلی آن چیزها هستند. چند نمونه از ارزیابیهایی که نقش عمدهای در آسیبشناسی انسان و رنج بردن او دارد عبارتاند از خوب-بد، درست-نادرست، منصفانه-نامنصفانه. بهواسطه فرایند آمیختگی، ارزیابیها با رویدادهایی که ارزیابی میشوند یکی میشوند. در مثال بالا مراجع میگوید که معیوب است، انگار که نقص خاصیت اساسی وجود او است؛ در حالی او انسانی است که فکر خودارزیابی کنندهای با محتوای من معیوب هستم دارد. او اشاره میکند که افراد سالم مشکلات او را ندارند که نوعی اسناد خوب-بد است. او میگوید مستحق آزارشدن نبود. خود این فکر در این باور ریشه داردکه زندگی دارای خصوصیتی به نام منصفانه بودن است. اجتناب (AVOIDANCE): به خاطر اثر دوسویگی و رفتار مبتنی بر قاعده، انسانها به اجتناب از بر انگیزانندههای موقعیتی یا بازنمودی پیامدهای ناخوشایند تمایل پیدا میکنند. این نوع اجتناب تجربهای بهطور متناقضی منجر به افکار، احساسات، خاطرات یا حسهای بدنی ترسناک یا نامطلوب میشود. در مثال بالا مراجع اشاره کرد که میخواهد ارتباطش را قطع کند چون از تجربه مداوم ترس، عدم اعتماد و شکست ارتباط میترسد. متأسفانه چنین اقدامی اثر منفی سانحه دوران کودکی او را بر زندگیاش افزایش میدهد. هرروزی که این چنین زندگی کند این باور که معیوب است اعتبار بیشتری پیدا میکند؛ ترس او را از روابط صمیم افزایش میدهد و دست او را از فرصتهای تمرین صمیمیت در عین تجربه ترس کوتاه میکند. دلیل یابی (REASON GIVING): وقتی فرد برای تبیین علت انواع خاصی از تجارب درونی یا رفتار خود استدلال میکند در حال دلیل یابی است. درواقع بافتار فرهنگی زبان و تفکر به انسانها یاد میدهد برای رفتار خود مخصوصاً آنهایی که از هنجارهای اجتماعی فاصله زیادی دارند دلایل به لحاظ اجتماعی مقبولی ارائه بدهند. شایعترین راهبرد دلیل یابی فرایندی دومرحلهای دارد: مرحله اول شامل توصیف مجموعهای از شرایط و تجربههای گذشته زندگی است که فرض میشود منجر به تجربههایی درونی نظیر مثل افکار، احساسات، خاطرات یا حسهای بدنی خاصی شدهاند. در مرحله دوم آن تجربههای درونی بهعنوان علت رفتار کنونی توصیف میشوند. در مثال بالایی مراجع مشکل خود را به آزاردیدگی جنسی در دوران کودکیاش مربوط کرد. او از آزار جنسی استفاده کرد تا ترسش را به وقت تجربههای صمیمانه تبیین کند و سپس کمبود رفتار صمیمانه خود را اینطور توجیه کرد که تجربه درونی خود را در مقابل نتیجه مطلوب قرار داد (کسی نمیتواند درحالیکه میترسد صمیمی باشد؛ ترس باعث فقدان صمیمیت میشود). درنهایت او توجیه کرد چرا صمیمیت برای او ناممکن است و چرا میخواهد دست از تلاش برای رسیدن به رابطه صمیمانه بردارد. ACT به دنبال دستیابی به چند هدف عمده است. اولی کمک به مراجع است تا بهجای پیروی از قواعد از تجربه مستقیم استفاده بکند تا در مقابل چالشهای زندگی واکنشهای مؤثرتری را کشف کند. دومی کشف این نکته است که راهبردهای محو و کنترل دلیل رنج هستند نه درمان آن. سومین هدف تشخیص این نکته است که پذیرش و تمایل جایگزین مناسبی برای کنترل و محو تجارب درونی یا مبارزه آنها است. چهارمی فهم این نکته است که با آموختن گسلش از اثرات استبدادی زبان و تفکر میتوان به پذیرش رسید. پنجمی رسیدن به این دانش است که خویشتن آگاه، غیرقابل تغییر و بنیادین، جایگاهی است که پذیرش و اقدام متعهدانه در آن رخ میدهد. آخرین هدف فهمیدن این نکته است که برای سرزندگی و هدفمندی و معنا بایستی اقدامات ارزشمند منتخبی انجام داد که در جهت رسیدن به اهداف ارزشمند زندگی قرار دارند. در این درمان مراجعین یاد میگیرند تا به اثرات رنج بار آمیختگی و اجتناب با پذیرش و گزینش و اقدام کردن پاسخ بدهند. برای بسیاری از مراجعین ایده در آغوش کشیدن خاطرات ترسناک، احساسهای گنهان ناایمنی، کمبودهای خیالی و پیشینه شخصی منفی، ترسناک است. واکنشهای محدودکننده و مبتنی بر قاعده آنقدری قدرتمندند که مراجعین حتی نمیتوانند ببینند در چه سیستمی به دام افتادهاند. بسیاری از مراجعین میدانند که رنج میبرند اما بهکلی در منطق درونی شرطی شدگی کلامی خود غرقه شدهاند. برای حمله به این مشکل بنیادی در ACT تلاش میکنیم تا شکی سالم نسبت به نقش زبان و تفکر در مدیریت تجربههای شخصی منفی به وجود بیاوریم. رواندرمانی فرایندی است که درون بافتار جامعه کلامی جریان پیدا میکند. اگر با استفاده از مفاهیم کلامی نظیر باور، فهمیدن و بینش برای تخریب رفتارهای مبتنی بر قاعده ناکارآمد تلاش کنیم انگار که میخواهیم آتش کوچکی را با بنزین خاموشکنیم. درمانگر ACT بایستی از کلمات، تصاویر، استعارهها و تمرینات تجربی طوری استفاده کند که اعتماد مراجع به مفید بودن استفاده از زبان و تفکر را تضعیف کند. این کار بایستی بدون حل شدن مفاهیم ACT در سیستم دانش مراجع اتفاق بیفتد. برای یک درمانگر ACT عجیب نیست که چنین چیزهایی بگوید: اگر این جملات معنی دارند پس معنی ندارند یا یک کلمه از حرفهای مرا باور نکنید. درمانگر از طریق استفاده نا واقعگرایانه از مفاهیم زبانی به استیلای زبان و تفکر حمله میکند. او با آتش به جنگ آتش میرود و باید مواظب باشد که نسوزد. استروساهل، کرک . (1393). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد: از نظریه تا درمان (قسمت دوم). علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR مطلب قبلی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد: از نظریه تا درمان (قسمت اول) مطلب بعدی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد: از نظریه تا درمان (قسمت سوم) چاپ 2508 به این مطلب امتیاز دهید: هیچ امتیازی موجود نیست لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید