تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری بهمن 23, 1399 0 5113 تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی، نایل شدن به دکتری تخصصی روانشناسی بالینی را خدمتتان تبریک عرض مینماید.
پیام تسلیت خرداد 22, 1399 0 10678 پیام تسلیت مرکز مشاوره ی زندگی با نهایت تاسف و تاثر درگذشت برادر گرامی جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری را خدمت ایشان و خانوادهی محترمشان تسلیت عرض نموده و صبر جزیل برای ایشان آرزومند است.
ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹ اردیبهشت 03, 1399 0 6785 ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹
پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. فروردین 20, 1399 0 7710 پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. دکتر حمید پورشریفی - روانشناس سلامت - مدیر مسئول مرکز مشاوره زندگی
اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری اسفند 05, 1398 0 5611 اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری
کارگاه های عموم مهر 19, 1396 0 21497 کارگاه های عموم فرزند پرورری - مقابله با اهمالکاری - مدیریت خشم - ارتباط موثر بین فردی - تربیت جنسی - آموزش جراتمندی - مهارت های ارتباط موثر زناشویی
Anonym / یکشنبه, 05 مرداد,1393 / دسته بندی ها: مطالعه برای عموم وقتی مشکلگشایی مشکلساز میشود. وقتی مشکلگشایی مشکلساز میشود. جیووان کاراسکو مترجم: علی فیضی خیلی از افرادی که برای رواندرمانی میآیند میخواهند بدانند چرا این یا آن مشکل خاص را دارند. آنها با این مشکلات خیلی وقت است که دستوپنجه نرم میکنند و میخواهند بدانند چرا اینطور است، چون فکر میکنند اگر دلیل مشکل خود را بدانند آنوقت میتوانند حلش بکنند. آنها ممکن است اینجور صحبت کنند: من همیشه دراینباره نگران بودهام که دیگر افراد درباره من چطور قضاوت میکنند و چطور از من انتقاد میکنند و حتی بااینکه میدانم این فکرها احتمالاً درست نیست اما نمیتوانم در این مورد به خودم کمکی بکنم. دیگر نمیخواهم درباره اینکه دیگران به من چطور نگاه میکنند نگران باشم. آخر من چرا اینطور هستم؟ دلیل پابرجا ماندن مشکل این نیست که دلیل آن را نمیدانیم. مشکل این باور است که اگر دلیل مشکل خود را بدانید مشکل شما رفع میشود یا حداقل بالاخره میتوانید راهحلی برای آن پیدا کنید. اگر ماشین شما مشکلی پیدا کند مکانیک باید مشکل را تشخیص بدهد و از این طریق آن را حل کند. او خواهد گفت: موتور ماشین شما مشکل پیداکرده، باید آن را درست کنم. اینطوری مشکل حل میشود، درست است؟ در این مورد دانستن دلیل مشکل برای حل آن ضروری است. اما اینیک مشکل بیرونی (یعنی بیرون از ذهن) است و اینطور مشکلگشایی کردن برای مسائل درونی(درون ذهن) مناسب نیست. اگر کشف کنید که دلیل اینکه شما درباره قضاوت دیگران نگرانید این است که مادرتان از شما خیلی انتقاد میکرده شما دلیل نگران بودن خودتان را پیداکردهاید، اما خوب که چه؟ آیا پیدا کردن این دلیل شمارا به حل مشکلتان نزدیکتر میکند؟ مشکل دوم تشخیص دقیق مشکل در گام اول است. در مورد شخصی که درباره قضاوت دیگران نگران است، او تشخیص داده که چنان مشکلی دارد و راهحل او برای این مشکل پیدا کردن دلیل نگرانی خودش بوده تا از این طریق افکار نگرانکنندهاش را متوقف کند. او ممکن است برای فرار از دست این افکار حواسش را پرت کند. او ممکن است برای فرار از این افکار به پرخوری یا مصرف مواد روی بیاورد یا اینکه به خودش بگوید این افکار درست نیستند. اما هرچه قدر که خودش را متقاعد کند که آن افکار حقیقت ندارند باز اهمیتی ندارد و آن افکار سر جای خودشان خواهند ایستاد. او مدتها برای پاک کردن این افکار دردسرساز از ذهنش تلاش کرده و الان پیش رواندرمانگر آمده تا به او کمک کند که از دست افکارش خلاص بشود. مشکلی که تحلیل کردن و تلاش برای پاک کردن افکار یا اجتناب از آنها دارد این است که در هرکدام از این نوع تلاشها شما مجبورید به فکر خود دقت کنید. برای اینکه چیزی را هل بدهیم یا از سر جایش بلند کنیم مجبوریم اول آن را محکم بگیریم؛ پس مبارزه با فکر کردن به معنی محکمتر گرفتن افکار است. با این حساب آیا میشود فکری را نادیده گرفت؟ نه چون نادیده گرفتن فکر هم نوعی اجتناب است. اگر بخواهید فکر خود را نادیده بگیرید، مجبورید بدانید که چه چیزی را عمداً میخواهید نادیده بگیرید و بنابراین همچنان آن را در ذهن خود حاضر و آماده باقی نگه خواهید داشت. کاری که الآن میخواهم بگویم را امتحان کنید. به یک فیل چاق صورتیرنگ فکر نکنید. چطور شد؟ غیرممکن است. راهحل نهایی رها کردن تمایل به کنترل کردن است. شما ممکن نیست که بتوانید افکار خودتان را کنترل کنید اما میتوانید رابطه خودتان را با آنها عوض کنید. ذهن خود را یک انسان یا یک ربات در نظر بگیرید. اسم را او حامد یا مریم یا شیلا بگذارید و وقتی افکار ناخوشایندی به ذهنتان آمد به خودتان بگویید: اوهووم. شیلا چه فکر جالبی ایجاد کرد. ممنونم شیلا. میدانم که این به نظر احمقانه میآید اما چه اهمیتی دارد؟ اگر این کار به نظرتان احمقانه میآید وقتی فکرهای ناخوشایند به سراغتان آمدند به خود بگویید: ذهنم به من میگوید دیگر افراد درباره من بد قضاوت میکنند. اتفاقی که میافتد این است که شما بین خودتان و افکارتان فاصله ایجاد میکنید. شما فکرهای خودتان نیستید. شما فردی هستید که این فکرها را تجربه میکند عین وقتیکه گرسنگی را تجربه میکنید. در زبان اسپانیایی وقتی فردی گرسنه است میگوید: تناگو هامبره (Tengo hambre) که معنی تحتاللفظیاش میشود: من گرسنگی دارم. در فارسی ما میگوییم من گرسنهام اما منظورمان این نیست که تمام هویت ما با حالت گرسنگی یکی شده است. پس زبان ما منجر به این میشود که وقتی میگوییم افسردهام گیج بشویم چون انگار داریم میگوییم ما افسردگی هستیم! وقتی دنیا را از عینک افکار خود نگاه میکنیم با آنها آمیخته میشویم یا هویت خودمان را با آنها یکی میپنداریم. وقتی شما افکار خودتان را بدون آمیخته شدن با آنها مشاهده میکنید نفوذ آنها را روی خودتان را کم میکنید و مجبور نیستید که حتماً در مقابل آنها واکنشی از خود نشان بدهید. افکار شما فقط اطلاعات هستند. فکر کنید افکار شما روی بیلبورد نوشتهشدهاند و شما موقع رانندگی از جلوی آنها میگذرید. آیا شما مقابل هر بیلبورد میایستید و روی آن را میخوانید؟ نه. میتوانید با افکار خودتان هم اینطور رفتار کنید. این کار بهراحتی ممکن نیست و احتیاج به تمرین دارد. حالا اگر مجبور نباشید تا تمام انرژی خودتان را برای مبارزه با افکار یا فرار از دست آنها مصرف کنید، چه چیزی ارزش نیرو و وقت شما را دارد؟ میخواهید در زندگی خودتان به کجا برسید و چطور باشید؟ این مشکلی است که ارزش حل کردن دارد. منبع: HTTP://WWW.GOODTHERAPY.ORG حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بلامانع است: جیووا کراسکو. (1393). وقتی مشکلگشایی مشکلساز میشود. . علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR مطلب قبلی وقتی مشکلگشایی مشکلساز میشود. مطلب بعدی پنجاه ویژگی یک رابطه سالم چاپ 4154 به این مطلب امتیاز دهید: 3/4 لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید