متخصصان آموزش دهنده به عموم

آقای دکتر کمیل زاهدی تجریشی
0 18806

شقایق جلالی

کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی

RSS
متخصصان آموزش دهنده به عموم
درآمدی بر علم رفتاری بافتاری و مفروضه‌های آن (بخش دوم)
Anonym
/ دسته بندی ها: موج سوم رفتار درمانی

درآمدی بر علم رفتاری بافتاری و مفروضه‌های آن (بخش دوم)

دکتر استیون هِیز
دکتر درموت بارون هولمز
دکتر کلی ویلسون
مترجم: علی فیضی

این متن به سفارش مرکز خدمات روان‌شناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است.

روشن‌سازی مفروضه‌های علم رفتاری بافتاری

برای دانشمندان جنبه اساسی فلسفه علم فرایند تبیین و پذیرفتن مسئولیت مفروضه‌های علمی است. برای اطمینان یافتن از این موضوع که نظریه، داده‌ها و روش در طول زمان باهم جور هستند، مفروضه‌ها نیازمند روشنی و انسجام‌اند. اگر یک برنامه پژوهشی از مفروضه‌هایش تخطی کند، کار و تلاش بر اساس آن پوچ و ناپایدار خواهد شد و به‌زودی دیگر یک "برنامه" نخواهد بود. وقتی نظریه‌های عمده یادگیری در دهه‌های سی و چهل میلادی برافتادند، برنامه‌های پژوهشی انفرادی به‌سرعت رخ نموده و شیوه‌های محدودی برای گفتگو تدوین کردند که برای حوزه کاری‌شان کاربرد داشت اما فاقد ارتباط با هر نظریه یکپارچه‌ای بود. برای پاسخ‌گویی به سؤالاتی نظیر هدف دانش چیست یا چگونه می‌دانیم که چیزی صحیح است به مفروضه‌های فرا نظری نیازمندیم چون این سؤالات تجربی نیستند؛ بلکه پاسخ به چنین سؤالاتی است که مجوز انجام هماهنگ پژوهش تجربی را صادر می‌کند.
شروع کار با مفروضه‌ها در تبیین CBS خطرناک است چون انتزاعی و بریده از زندگی روزمره به نظر می‌آیند. بااین‌وجود چنین کاری ضروری است چون مفروضه‌ها شکل و هدف رویکرد را تعریف می‌کنند. ما سعی می‌کنیم تا با ارائه مثال‌های عینی درباره اینکه این مفروضه‌ها چگونه شیوه‌های کار را تغییر می‌دهند از خطرات یادشده دوری‌کنیم.
فلسفه CBS بافتارگرایی کارکردی است که ریشه در سنت کارکردی پساداروینی پراگماتیسم آمریکایی و توسعه بیشتر آن در تحلیل رفتاری دارد. بافتارگرایی کارکردی نوع خاصی از بافتارگرایی علمی است که مفروضه‌های روشنی درباره واحد‌ تحلیل، هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و معیار صدق دارد.

واحد تحلیل: اقدام در بافتار

دیدگاه بافتارگرای کارکردی روی رفتار جانداران در دو حالت تمرکز دارد:
1. وقتی‌که در یک بافتار در حال تعامل با همدیگرند
2. و یا وقتی‌که در حال تعامل با یک بافتار‌ هستند

این دیدگاه هردوی این حالت‌ها را به‌صورت تاریخی و موقعیتی موردتوجه قرار می‌دهد؛ به‌عبارت‌دیگر نقطه تمرکز این دیدگاه عمل در بافتار واقع‌شده مداوم است. از این نقطه تمرکز به اجزای پیش‌ رو به‌صورت جامع نگریسته می‌شود؛ یعنی اقدام و بافتار آن را نمی‌توان به‌طور کامل از یکدیگر جدا کرد. به‌عنوان‌مثال اقدام رفتن به مغازه را در نظر بگیرید. چنین اقدامی به این نکته‌ها اشاره دارد:
1. به‌جایی برای بیرون شدن (مثلاً خانه) و به‌جایی برای رفتن (فروشگاه)
2. به شرایطی که اهمیت رفتن به فروشگاه (کمبود غذا در یخچال) و پیامدهای اهمیت‌ دادن به آنجا (تهیه غذا برای شام) را می‌رساند.

هر میزانی از اطلاعات درباره اقدام که به بافتار اقدام نامربوط باشد (مثلاً نحوه حرکت پاها در طول راه رفتن) از معنا بخشی به چنان اقدامی ناتوان است. پیشینه، شرایط و پیامدها جنبه‌هایی از اقدام در معنای کارکردی آن هستند. فردی که دستش را بالا می‌برد تا تکانی به شانه‌اش بدهد اقدامی کاملاً متفاوت از آن فردی انجام می‌دهد که دستش را برای سلام کردن بالا می‌برد؛ این تفاوت علی‌رغم مشابهت کامل حرکت عضلانی هردو اقدام پابرجا است. واحد تحلیل کامل است اما می‌توان جنبه‌های این واحد کامل را بررسی کرد. مثلاً می‌توان کناره‌های یک کنده درخت را وارسی کرد و این فرض را نداشت که کنده درخت مثل یک صندلی دست‌ساز مجموعه‌ای از اجزای به‌هم‌پیوسته است.
اقدام در بافتار نه‌تنها در سطح فردی بلکه در سطح گروهی هم رخ می‌دهد. همچنان که وسعت واحد تحلیل به سمت جنبه‌های اجتماعی، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی گسترش می‌یابد بافتار اجتماعی و اقدامات روان‌شناختی در اقدامات گروهی ترکیب می‌شوند. تقریباً به همان شیوه واحد‌های ریزی که به‌عنوان اقدامات گسترش‌یافته پدیدار می‌شوند به شیوه‌ ظریف‌تری موردبررسی قرار می‌گیرد؛ یا اینکه اقدامات کلیت یک موجود یا موجودات با جزئیات خرد زیستی بررسی می‌شود. بررسی ساختار موجودات با توجه به سهم جریان‌های ارثی خاص اعم از ژنتیکی، اپی‌ژنتکی، رفتاری و نمادین در یک پدیده روان‌شناختی، تحلیل روان‌شناختی را تا قلمرو زیست‌شناسی و علوم زیستی پیش می‌راند.
اگر همین ضابطه‌بندی بنیادی حفظ شود، آن‌وقت می‌توان بدون مشکل با دیدگاهی بافتاری کارکردی به واحدهای همپوش چندگانه نگریست. کاهش گرایی و بسط گرایی {صرفاً به‌صورت استنتاجی} مردود است چون سودمندی هر تبیینی در هر سطحی از تحلیل بایستی به‌صورت تجربی تائید شود. سطح روان‌شناختی {تحلیل} بر اقدامات انجام‌شده کلیت موجود یا موجودات متمرکز است. این سطح را نمی‌توان با تحلیل‌های ارائه‌شده در سطوح دیگر نظیر علوم اعصاب یا انسان‌شناسی تبیین کرد اما با توضیحاتی که بعداً خواهیم داد معلوم می‌شود می‌توان با کمک آن‌ها تحلیل روان‌شناختی را غنی‌تر کرد. انسجام ضابطه‌بندی واحدهای تحلیل (اقدام انجام‌شده) و هدف رسیدن به یک تحلیل عمیق ، تحلیل‎گران را تشویق می‌کند تا هر چیز مفیدی در سرتاسر سطوح تحلیل را درون کلیت یکپارچه‌ای به هم پیوند بدهند. CBS با همکاری رویکردهای خواهرش در دیگر حوزه‌های علمی در تلاش است تا همین کار را انجام بدهد.

معرفت‌شناسی تکاملی

انگاره اقدام در بافتار مداوم در حال تکامل وقتی درباره خود دانشمندان یا متخصصان به‌کاربرده می‌شود پیچیدگی بیشتری پیدا می‌کند. ما یک اقدام را چگونه می‌فهمیم؟ با فهم بافتار اقدام و هدف و کارکرد آن‌که در حصار پیشینه و شرایط است؛ اما خود فهمیدن نیز یک اقدام است و هدف و کارکرد و بافتار دارد. به یک معنا علم رفتاری بافتاری وقتی پدیدار شد که رویکردهای تکاملی و انتخاب گرا درزمینهٔ خود مقوله توسعه دانش به‌طور دقیقی به کار بسته شد.
این واحد بافتاری مکرر منعطف چالش‌ها و فرصت‌هایی را در معنای علمی آن پدید می‌آورد. موجودات زنده دنیا را به‌واسطه تعاملاتی که با آن و با یکدیگر دارند تقسیم و طبقه‌بندی می‌کنند. این تعاملات هم در سطح رشد و سازش فردی و در سطح رشد و سازش نسلی یا تباری اتفاق می‌افتد. انسان‌ها این تقسیمات را به‌صورت کلامی هم انجام می‌دهند و همین تقسیمات کلامی جوهر خود علم را می‌سازد. هر شاخه رفتاری ممکن است به طرق نامحدودی تقسیم و تنها به‌واسطه میزان خلاقیت تحلیل‌گر محدود شود. همچون هر اقدام واقع‌شده‌ای آنچه موجب انتخاب هر تحلیلی می‌شود اثرات آن‌ است. بااین‌حال اثربخشی هر تحلیلی مبنای محکمی بر این ادعا نمی‌سازد که اثربخشی تحلیل به خاطر آن است که دسته‌بندی یا تقسیمات درون آن تحلیل از پیش وجود داشتند. چنان ادعایی چیزی به کارآمدی تحلیل نمی‌افزاید و هیچ ارزش حقیقت شناخته‌شده‌ای در آن نیست. برخی از هستی‌شناسی برای اشاره صرف به مشخصات و مفهوم‌پردازی‌ها استفاده می‌کنند و اشکالی به این موضع نمی‌توان گرفت؛ اما اگر مراد کسی از هستی‌شناسی معنای فلسفی سنتی آن یعنی چیستی طبقه‌های موجود یا احتمالاً موجود در جهان و تطابق بین تحلیل و آن طبقه‎ها باشد، انتخاب‌گرایی دقیق یا معرفت‌شناسی تکاملی نمی‌تواند چنان گزاره‌هایی را بپذیرد. بافتارگرایی کارکردی اصولاً به هستی‌شناسی در این معنا بی‌علاقه است و در عوض علاقه شدیدی به معرفت‌شناسی تلویحی پراگماتیسم رفتاری دارد.
علوم طبیعی بر عادت‌های زبان‌شناختی مبتنی بر عقل سلیم تکیه کرده است که روی "چه هست" و نه روی "چه چیزی مؤثر است" تمرکز دارد ؛ اما همین عادت هم به‌صورت بافتاری موردبررسی قرارگرفته: اگر فعالیت علمی یک عمل‌گرای رفتاری نتیجه یک تاریخچه رفتاری است او هیچ‌گاه نمی‌تواند ادعا کند که به حقیقتی هستی‌شناختی دست پیداکرده است چون تاریخچه‌ای متفاوت ممکن است به حقیقت متفاوتی منجر شود. بافتارگرایی کارکردی بر اساس ایده‌ اسکینر دراین‌باره بنانهاده شده است: برای ایجاد علم بافتارگرای استوار بایستی که تاریخچه و بافتار دانش علمی را نیز تحلیل کنیم. تحلیل‌های ما نمی‌تواند صرفاً از بیرون متمرکز بر دیگران باشد چون نباید فراموش کنیم که ما خود نیز رفتار می‌کنیم. وقتی خود دانشمند نیز شامل تحلیل قرار می‌گیرد ما نیز بایستی فروتنی بیشتری داشته باشیم. زبان نیز یک ابزار رفتاری اجتماعی است نه گذرگاهی به سمت واقعیت از پیش سازمان‌یافته: دانش علمی مجموعه‌ای از قواعد برای اقدام مؤثر است و اگر منجر به مؤثرترین اقدام ممکن شود به یک معنا ممکن است صادق باشد. یک گزاره به میزانی صادق است که به شنونده کمک کند تا به موقعیتی که آن گزاره توصیف می‌کند به‌طور مؤثری پاسخ دهد. ما بایستی چنان نوعی از حقیقت را این‌گونه آزمون کنیم که نشان دهیم اصول کلامی موصوف به حقیقی بودن به افرادی که از آن استفاده می‌کنند کمک می‌کند تا به دنیا و با دنیا پاسخ مؤثری نشان بدهند. چنین رویکردی با معیار صدق اولیه پراگماتیسم –همان‌گونه ویلیام جیمز گفته بود- سازگار است: صدق ایده‌های ما به معنای قدرت اثر آن‌ها است.
علم رفتاری بافتاری به‌شدت به معیار صدق پراگماتیک مرتبط با اهداف ابرازشده‌ و نه چیز دیگری علاقه‌مند است. عدم علاقه اصولی به صدق وجود شناختی و علاقه مشتاقانه به صدق پراگماتیک را می‌توان در روش‌های بالینی رفتاری بافتاری نظیر ACT به‌روشنی دید که مثلاً که روی گسلش و کارآمدی تأکید می‌شود.

معیار صدق

اگر سخن را اینجا تمام کنیم طبیعت گوناگون و پراکنده اهداف فردی باعث خواهد شد که به‌سختی بتوانیم از بافتارگرایی به‌عنوان یک فلسفه علم منسجم استفاده کنیم. به‌عبارت‌دیگر در این صورت بایستی منتظر باشیم که یک فرد به دنبال نوعی از دانش و فرد دیگری به دنبال نوع بسیار متفاوتی از دانش باشد. علم یک ‌نهاد اجتماعی است و بااین‌حال بیان روشن و عمومی اهداف علمی به علم اجازه می‌دهد تا با همکاری و به شیوه‌ای دور از اجبار و مبتنی بر تعهد اجتماعی به‌پیش برود. علم رفتار بافتاری تصدیق می‌کند دیگران نیز این شایستگی را دارند اهداف علمی خود را مبتنی بر ارزش‌های خویش انتخاب کنند و از دیگران دعوت می‌کند تا با آن افرادی که اهداف مشابهی دارند همکاری کنند.
چون اهداف با معیار صدق پراگماتیک سنجیده می‌شوند به لحاظ منطقی نمی‌توان ادعا کرد که درنهایت درست، صحیح یا واقعی هستند. می‌توان اهداف را تودرتو بیان کرد (کوچک‌تر را در بزرگ‌تر، اهداف فرایندی را در اهداف نهایی) اما درنهایت نمی‌توان آن‌ها را توجیه کرد. اگر صدق را بر مبنای کارآمدی قرار بدهیم، دفاع از اعتبار و صحت اهداف نهایی عاقلانه نیست. توجیه یک هدف کاربردی نیازمند بیان اهداف کاربردی‌تر است و این فرایند پایانی نخواهد داشت. بنابراین اهداف نهایی و ارزش‌ها را بایستی به‌روشنی بیان کرد. اهمیت این ایده را می‌توان در روش‌های بالینی رفتار بافتاری دید نظیر ACT دید که –با تأکید- ارزش‌ها را انتخاب و نه عمل معقول می‌بیند. استفاده از این نگرش است که به فرد اجازه بررسی کارآمدی رفتار را می‌دهد. برخی اهداف صرفاً اهداف فرایندی (ابزاری برای رسیدن به مقصود نهایی) هستند و می‌توان به‌صورت با ارجاع به نتایج مطلوب آن‌ها را به‌صورت تجربی توجیه کرد. در ACT این فرایند می‌توان در برقراری رابطه بین اهداف رفتاری و ارزش‌ها مشاهده کرد (اگر الف یک ارزش است آنگاه ممکن است اقدام متعهدانه بودن ب یک واقعیت تجربی باشد).
هدف بافتارگرایی کارکردی اِعمال پیش‌بینی-و- اثرگذاری عمیق، وسیع و دقیق در مورد تعاملات کلیت ارگانیسم‌ها در بافتار تاریخی و موقعیتی است. این هدف تعاریف علم و روانشناسی را با هدف واحدی به نام پیش‌بینی-و-اثرگذاری مرتبط می‌کند. این هدف متفاوت از اهداف رویکردهایی مثل واقع‌گرایی بنیادی (ماشین‌انگاری) است که بر تائید پیش‌بینی تأکید می‌کند و اثرگذاری را به‌عنوان فایده جانبی و نه آزمون اولیه دانش می‌داند.
همچنان که CBS به‌عنوان یک حوزه علمی و کاربردی گرد هم آمد هدفی اضافی را هم اختیار کرد که تبدیل به شعار انجمن علم رفتاری بافتاری (ACBS) شد که در عنوان این مقاله هم آمده است: ایجاد علمی رفتاری که تناسب بیشتری با چالش‌های پیشاروی انسان دارد. این هدف به‌عنوان توافقی اجتماعی پدید آمد و ما دلیلی برای زیر سؤال بردن آن ندیدیم. ادعا نمی‌کنیم که این هدف منحصر به CBS است بلکه بر این باوریم که خصوصیتی است که ماحصل منطقی راهبرد CBS است. همان‌طور که در آغاز متن اعلام شد دانشمندان رفتاری بافتاری به دنبال تغییر دنیا به شیوه‌های مثبت و عمدی هستند و پیش‌بینی-و-اثرگذاری به خاطر رسیدن به همین هدف است. بیان این شعار برای الهام‌بخشی است و نه به معنای اعلام موفقیت دررسیدن به چنان هدفی. بیان این رؤیا که علم رفتاری تناسب بیشتری با چالش‌های انسانی دارد به این معناست که CBS یکی از بال‌های علم است که آشکارا رفتار مفید و رشد انسانی را به‌عنوان هدف توسعه علمی و حرفه‌ای خود انتخاب کرده است. به‌علاوه انتخاب چنان هدفی به این معناست که در رویکرد CBS کاهش‌گرایی کاملاً مردود است. منظور از کاهش‌گرایی –گرایش دانشمندان به این است که پیچیدگی انسان را بدون اینکه شواهد گسترده‌ای برای ادعای خود داشته باشند فقط به این عامل یا آن عامل فرو بکاهند. کاهش‌گرایی نوعی ادعای نادرست روشنفکرانه است که مانع از پرسش و پیشروی بیشتر می‌شود. پیشگیری از پاسخ‌های پیش رس و نابهنگام به سؤالات مهم همان گرایش متخصصان ACT است که درمان‌جویان خود را تشویق می‌کنند که پرسش‌های برجسته را در زندگی به آغوش بکشند اما هر پاسخی را به‌آرامی و راحت نگه‌دارند.

وحدت‌گرایی

اقدام واقع‌شده بافتارگرایی طبیعی و واحد است: واژه رفتار اشاره به هر اقدام کلیت یک ارگانیسم دارد که شامل اقدامات درونی هم است. وحدت‌گرایی علم بافتاری کارکردی به این معنا نیست که رفتار دارای خاصیت مادی و نه غیر مادی است بلکه به این معنا است که رفتار را به عنوان پدیداری یگانه نگاه کنیم. به عبارت دیگر به رفتار و کارکردهای آن در بافتار به‌عنوان نماینده‌های فرایندهای درونی یا متغیرهای فرضی نگریسته نمی‌شود و برای تبیین این سطوح تحلیلی نیازی به آن فرایندهای درونی نیست.
یکی از فواید این رویکرد این است که فاصله بین مفاهیم و شرایطی که آن مفاهیم به کار بسته می‌شوند در سطح حداقل نگه‌داشته می‌شود. همه مفاهیم برای آزمون شدن نیازمند فرض‌ها و شرایط کمکی هستند (مثلاً نیازمند سنجش و در نتیجه ابزارهای اندازه‌گیری‌اند). وقتی مفاهیم نابسنده و شکست‌خورده از آب درمی‌آیند این گرایش وجود دارد که مفروضه‌ها و شرایط کمکی مقصر دانسته شود و چنین گرایشی بلای جان ابطال نظریه است. شکاف کوچک بین مفاهیم و شرایط مزیت عمده یک مدل علمی است که به رفتار و بافتار به‌عنوان اهداف کافی و درست تحلیل و نه نماینده دیگر چیزها می‌نگرد. شرایطی که در آن از پیامد به‌عنوان تقویت‌کننده نام‌برده می‌شود یا درباره مجموعه‌ای از اقدامات به‌عنوان یک "واکنش‌ ارتباطی به‌طور اختیاری قابل کاربرد" صحبت می‌شود دارای خصوصیات پیش رو است: به‌شدت اختصاصی است، بافتارمند است و قابل‌دسترسی است. به خاطر همین خصوصیات وقتی مدل توسط شواهد پژوهشی حمایت نمی‌شود احتمال مقصر دانستن مفروضه‌های کمکی و شرایط کم است. درباره مفاهیم رایج‌تر روان‌شناختی مثل عزت‌نفس یا طرح‌واره‌ها یا شخصیت چنین شرایطی برقرار نیست. درنهایت CBS وحدت‌گرایی را نه به‌عنوان یک فرضیه هستی‌شناختی که به‌عنوان مفروضه راهبردی انتخاب کرده است. عدم علاقه به هستی‌شناسی به CBS این امکان را می‌دهد که مشکلات کاربردی دوگانه‌گرایی –مثلاً تبیین شیوه‌های تعامل و ارتباط ذهن و بدن- پشت سر گذاشته شود.

حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب‌شناسی زیر بلامانع است:
هِیز، استیون؛ بارون هولمز، درموت؛ ویلسون، کلی. (1394). درآمدی بر علم رفتاری بافتاری و مفروضه‌های آن (بخش دوم). علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR 

مطلب قبلی درآمدی بر علم رفتاری بافتاری و مفروضه‌های آن (بخش اول)
مطلب بعدی چرا اتکای صرف به تکنیک کافی نیست؟
چاپ
3581 به این مطلب امتیاز دهید:
5/0

لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید

x
پیوستن به دریافت کنندگان پیامک های مرکز

  

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های تخصصی 

جهت دریافت اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی

 

 

 

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های ویژه عموم

جهت دریافت اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی