تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری بهمن 23, 1399 0 5113 تبریک خدمت آقای دکتر مرتضی کشمیری جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی، نایل شدن به دکتری تخصصی روانشناسی بالینی را خدمتتان تبریک عرض مینماید.
پیام تسلیت خرداد 22, 1399 0 10678 پیام تسلیت مرکز مشاوره ی زندگی با نهایت تاسف و تاثر درگذشت برادر گرامی جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری را خدمت ایشان و خانوادهی محترمشان تسلیت عرض نموده و صبر جزیل برای ایشان آرزومند است.
ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹ اردیبهشت 03, 1399 0 6785 ساعت کاری مرکز مشاوره زندگی در خرداد ۱۳۹۹
پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. فروردین 20, 1399 0 7710 پیامی کوتاه به مراجعان: مشاورههای غیرحضوری هم اثربخش هستند. دکتر حمید پورشریفی - روانشناس سلامت - مدیر مسئول مرکز مشاوره زندگی
اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری اسفند 05, 1398 0 5611 اطلاعیه مرکز مشاوره زندگی در مورد مشاوره غیرحضوری
کارگاه های عموم مهر 19, 1396 0 21497 کارگاه های عموم فرزند پرورری - مقابله با اهمالکاری - مدیریت خشم - ارتباط موثر بین فردی - تربیت جنسی - آموزش جراتمندی - مهارت های ارتباط موثر زناشویی
Anonym / شنبه, 17 خرداد,1393 / دسته بندی ها: مطالعه برای متخصصان مقدمه ای بر درمان فراتشخیصی برای اختلالهای هیجانی (بخش دوم) مقدمه ای بر درمان فراتشخیصی برای اختلالهای هیجانی (بخش دوم) ترجمه از دکتر ابوالفضل محمدی (روانشناس بالینی) این مطالب ترجمه بخش هایی از کتاب درمانگرِ پروتکل یکپارچه برای درمان فراتشخیصی اختلالهای هیجانی اثر بارلو و همکاران است. توصیف مدول های درمانی بر اساس پنج مهارت اصلی که در بالا توصیف شد، UP شامل پنج مدول درمانی اصلی است که جنبه¬های کلیدی پردازش و تنظیم هیجانی تجربه-های هیجانی را هدف قرار می دهد: 1) آگاهی هیجانی مبتنی بر حال، 2) انعطاف پذیری شناختی، 3) اجتناب هیجانی و رفتارهای ناشی از هیجان، 4) آگاهی و تحمل احساس¬های بدنی و 5) مواجهه هیجانی درونزاد و مبتنی بر موقیعت. زبق رویکرد سنتی CBT، این مدول ها بر اساس سه مفهوم طرح ریزی شده اند. مدول کیفی هیجان (افکار، احساس¬ها و رفتار) که بر افزایش آگاهی بیمار نسبت به هر یک از این مولفه ها و کارکرد هیجان ها و رفتار در بافت تجربه کنونی تاکید دارد. قرار گرفتن تجربه های هیجانی در تجربه لحظه به بیمار این امکان را می-دهد تا الگوهای پاسخ و راهبرد های تنظیم هیجانی ناهمخوان و نامتناسب خود را در موقیعت شناسایی کند. بنابراین، UP از هدف قرار دادن علایم اختصاصی اختلال فراتر می¬رود و مکانیسم¬های زیربنایی “پیوستار نوروز” را هدف قرار می¬دهد (بارلو، 2002؛ واتسن و بارلو، 2005؛ براون و بارلو، 2009). قبل از پنج مدول اصلی یک مدول دیگر وجود دارد که بر افزایش انگیزه و اشتیاق بر تغییر و مشارکت در درمان تاکید دارد. همچنین، این مدول بعنوان یک مدول مقدماتی ماهیت هیجان¬ها را به بیمار آموزش می¬دهد و چهارچوبی برای فهم تجربیات هیجانی فراهم می¬سازد. مدل نهایی نیز شامل مرور پیشرفت درمانی و راهبردهای پیشگیری از عود است. با پیشرفت درمان حوزه افکار، احساس¬ها و رفتار به تفصیل شناسایی می¬شود، به طور اختصاصی راهبردهای تنظیم هیجانی ناکارآمدی که بیمار در هریک از این حوزه-ها کسب کرده است تصریح می¬شود و مهارتهای تنظیم هیجانی سازگارانه به بیمار آموزش داده می شود برای جزییات بیشتر در مورد تهیه راهنمای درمانی و اصلاحات انجام شده نسبت به نسخه¬های اولیه به الارد و همکاران (2010) مراجعه کنید. مدول ها یکی پس از دیگری و بصورت متوالی اجرا می¬شوند. البته، انعطاف پذیری در اجرای UP این امکان را می دهد تا هر یک از مدول ها بر اساس نیاز جلسات درمانی اجرا شوند. بنابراین، تفاوت های فردی در نحوه ارایه لحاظ شده است. برای مثال، افرادی که نگرانی های افراطی و کنترل ناپذیر دارند از افزایش آگاهی غیرقضاوتی مبتنی بر حال (مدول 3) بیشتر بهره می برند، در حالی که افرادی که رفتارهای وسواسی و تکرار شونده دارند از تمرین و توجه به اجتناب هیجانی و رفتارهای ناشی از هیجان (مدول 5) بیشتر فایده می برند. در ادامه توصیفی از مدول های درمانی UP و راهنمای کلی جلسات در مورد نقش درمانگر در هر مدول آمده است. همانطور که قبلاً اشاره شد تعداد جلسات هر مدول از بیماری به بیمار دیگر متفاوت است و بستگی به این دارد که از نظر بالینیهر مدول چقدر برای بیمار سودمند باشد. بر این اساس درمانگر طبق نیاز خود آنرا تعدیل می¬کند. ما قویاً توصیه می¬کنیم که در مورد همه بیمارها کل مدول درمانی اجرا شود، حتی اگر در ابتدا به نظر برسد که مدولی به طور مستقیم در مورد مشکل بیمار تناسب ندارد. برای مثال، برخی از بیماران حساسیت جدی نسبت به احساس های بدنی را گزارش نمی کنند، پس در ظاهر مواجهه درونزاد در مورد آنها صدق نمی¬کند. اما تجربه نشان می¬دهد که بسیاری از بیماران از این روش سود می برند و این امکان را برای آنها فراهم می¬آورد تا احساس¬های بدنی خود را بعنوان مولفه اصلی تجربه های هیجانی بشناسند. علاوه براین، انعطاف پذیری در تعدا جلسات هر مدول به درمانگر این امکان را می¬دهد تا روش های درمانی را متناسب با بیمار خاص خود اجرا کنند. توصیف مدول های درمانی مدول 1: افزایش انگیزه برای شرکت در درمان مدت: 1 جلسه فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 5 فصل مربوطه در کتاب کار: 4 این مدول بر افزایش آمادگی و انگیزه بیماران برای تغییر رفتاری و تقویت خودکارآمدی یا باور به توانایی شخصی برای دستیابی موفقیت-آمیز به تغییر مورد نظر تاکید دارد. بیماران فرصتی به دست می-آورند تا مزایا و معایب تغییر را در مقابل روش قبلی خود بسنجند. آنها همچنین اهداف درمانی را ارزیابی کرده و اهداف عینی¬تری را برنامه¬ریزی می¬کنند و گام¬های احتمالی را برای دستیابی به اهداف درمانی شناسایی می¬کنند. علاوه بر این، فصل منطبق با این مدول در فصل 5 کتاب راهنما مجموعه¬ای از اصول درمانی را برای درمانگران فراهم کرده است. این اصول برای افزایش میزان مشارکت درمانی و حفظ انگیزه بیمار برای تغییر رفتاری کاربرد دارند. این مدول بر اساس پژوهش¬های انجام شده توسط وسترا و همکارانش در UP قرار داده شده است. این پژوهش¬ها نشان دهنده کارایی این تکنیک¬ها در درمان اختلال-های اضطرابی است (وسترا و دوزوآ، 2001؛ وسترا، آرکوویتز و دوزوآ، 2009). همچنین این مدول مبتنی بر اصول و تکنیک¬های به کار برده شده در مصاحبه انگیزشی است (میلر و رولینگ، 2002). مدول 2: آموزش روانشناختی و جستجوی تجربه هیجانی مدت: 2-1 جلسه فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 7-6 فصل مربوطه در کتاب کار: 6-5 محتوای اصلی این مدول آموزش روانی در مورد ماهیت هیجان¬ها، مولفه-های اصلی تجربه هیجانی و مفهوم پاسخ¬های آموخته شده است. در طول این مدول انتظار می¬رود تا بیماران با پایش و جستجوی تجربه¬های هیجانی خود عوامل نگهدارنده (مثل، ماشه چکان¬های معمول و یا وابستگی¬های محیطی)، آگاهی بیشتری نسبت به الگوهای پاسخدهی هیجانی خود کسب کنند. مدول 3: آموزش آگاهی هیجانی مدت: 2-1 جلسه فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 8 فصل مربوطه در کتاب کار: 7 مدول آگاهی هیجانی برای کمک به بیماران طراحی شده است تا نحوه واکنش و پاسخ خود را به هیجان¬ها شناسایی کنند و آگاهی غیرقضاوتی و متمرکز بر حال را در تجربه هیجانی خود تمرین کنند. در این مدول از بیماران انتظار می¬رود تا مهارتهای مشاهده عینی تجربه های هیجانی خود را در هنگام وقوع و در لحظه کسب کنند. این مهارتها به آنها اجازه می¬دهد تا افکار، احساس¬های جسمی و رفتارهایی را که در ناراحتی آنها نقش دارند بهتر بشناسند. این مهارتها با تمرین ذهن-آگاهی و القای هیجانی همراه است. مدول 4: ارزیابی و ارزیابی مجدد شناختی مدت: 2-1 فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 9 فصل مربوطه در کتاب کار: 8 در مدول 4، به یکی از سه مولفه ارایه شده در مدول 2 پرداخته می-شود. به بیماران آموزش داده می¬شود تا نقش ارزیابی¬های خودکار ناسازگارانه را در ایجاد تجربه¬های هیجانی بشناسند. در این مدول، بیماران یاد می¬گیرند تا الگوهای تفکر خود را شناسایی کنند و روش-های اصلاح تفکر ناسازگارانه را تمرین کنند و انعطاف¬پذیری در ارزیابی¬های خود را در موقعیت¬های مختلف افزایش دهند. مدول 5: اجتناب هیجانی و رفتارهای ناشی از هیجان مدت: 2-1 جلسه فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 11-10 فصل مربوطه در کتاب کار: 10-9 این مدول بر مولفه¬های رفتاری تجربه هیجانی تاکید دارد. در این بخش از درمان، درمانگر به بیمار کمک می¬کند تا الگوهای هیجانی و رفتارهای ناسازگارانه ناشی از هیجان (EDB) را شناسایی کند. بعد از آنکه بیمار شناخت بیشتری از نحوه تاثیر این رفتارها در تداوم ناراحتی کسب کرد بر روی تغییر الگوهای فعلی پاسخ¬های هیجانی کار می¬کند. مدول 6: آگاهی به احساس¬های بدنی و تحمل آنها مدت: 1 جلسه فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 12 فصل مربوطه در کتاب کار: 11 این مدول بر افزایش آگاهی نسبت به نقش احساس های بدنی در تجربه هیجانی تاکید دارد. درمانگر تمرین¬های مواجهه¬ی درونزاد را با هدف برانگیختن احساس های بدنی مشابه با احساس و ناراحتی بیمار اجرا می¬کند. هدف این تمرین¬ها شناسایی نقش احساس¬های بدنی در افکار و رفتارها و تاثیر متقابل آنها در احساس¬های بدنی است. در جریان مواجهه¬های درونزاد بیمار تحمل خود را نسبت به این احساس ها افزایش می دهد. مدول 7: مواجهه های هیجانی درونزاد و مبتنی بر موقعیت مدت: 6-4 فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 13 فصل مربوطه در کتاب کار: 12 این مدول بر ماشه چکان های درونی (شامل احساس های بدنی) و بیرونی هیجان تمرکز دارد و به بیماران کمک می¬کند تا تحمل خود را نسبت به هیجانها افزایش دهند و یادگیری های بافتاری جدیدی ایجاد کنند. تاکید مواجهه ها بر تجربه هیجانی است که در موقعیت ایجاد می¬شوند و به اشکال تصوری، در جلسه و زنده انجام می شوند. در این مدول، درمانگر به بیمار کمک می کند تا سلسله مراتب اجتناب هیجانی را طرح¬ریزی کند که شامل مجموعه ای از موقعیت هاست و مواجهه ها بصورت سلسله مراتبی در ادامه درمان اجرا می شوند. مدول 8: پیشگیری از عود مدت: 1 جلسه فصل مربوطه در کتاب راهنمای درمانگر: 15 فصل مربوطه در کتاب کار: 14 درمان دربردارنده مرور کلی مفاهیم درمانی و بحث در مورد پیشرفت درمان است. درمانگر به بیمار کمک می¬کند تا راههای تداوم نتایج درمانی را شناسایی کرده و مشکلات احتمالی آتی را پیش¬بینی کند. بیمار تشویق می¬شود تا از تکنیک¬های درمانی برای بهبود پیشرفت در دستیابی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت استفاده کند. طرح کلی روش درمانی درمان به نحوی طرح¬ریزی شده است که بین 12-8 جلسه و تقریباً بین 50 تا 60 دقیقه به طول می¬انجامد. جلسات بصورت هفتگی اجرا می¬شوند و در جلسه¬های پایانی درمان جلسات با فاصله 2 هفته برگزار می¬شوند تا به بیمار این امکان را بدهد که زمان بیشتری برای غلبه بر مشکلات باقی مانده خود داشته باشند. چهار فصل این راهنما اطلاعات مقدماتی و زمینه ای را در مورد برنامه درمانی فراهم می کند. فصل بعدی نیز دستوالعمل¬های مرحله به مرحله برای تسهیل درمان و اجرای جلسات ارایه کرده است. هر یک از فصل¬ها منطبق با یک فصل از کتاب کار بیمار است و به شکل زیر طراحی شده است. فهرست وسایل و فرم ها اهداف خلاصه ای از اطلاعات منطبق با فصول کتاب کار خلاصه ای از مفاهیم کلیدی توصیف اصول زیربنایی روش¬های درمانی نمونه¬های موردی درباره پرسش¬های معمول یا مشکلات متدوال بیماران و مثال¬هایی از پاسخ درمانگر پیشنهادهایی درباره مدیریت پاسخ¬های مشکل¬ساز یا غیر معمول بیماران توصیف تکالیف منزل مرور روش ها و شکل کلی درمان معرفی برنامه درمانی به بیمار کمک به بیمار برای شناخت بهتر تجربه های هیجانی، تجربه رویدادها در بافت بلافصل و مقابله با راهبردهای ناسازگارانه در مدیریت تجربه¬های هیجانی ناخوشایند جزو اهداف این برنامه درمانی است و همگی برای تحمل بهتر هیجانهای ناخوشایند استفاده می¬شوند. زمانی که برنامه¬ درمانی به بیماران معرفی می شود، لازم است به آنها تشریح شود که حذف هیجانهای ترس، اضطراب، غم، خشم و غیره هدف درمان نیست. در واقع، حذف این هیجانها خیلی کمک کننده نیست، زیرا در صورتی که هیجانها به طور مناسب رخ و کارکردی رخ دهند اطلاعات مهمی به دست می دهند. در عوض این روش درمانی آگاهی و شناخت بیشتر تجربه¬های هیجانی و نحوه پاسخ به هیجان¬ها را در تداوم علایم سهیم می¬داند. این شیوه درمانی به بیمار کمک کمک می¬کند تا به تجربیاتی که باعث ایجاد هیجانهای ناخوشایند می¬شوند آشنا شوند، این تجربیات می توانند رویدادهای مثبت و یا منفی باشند. همچنین روش¬های سازگارانه برای پاسخ به ماشه چکان¬های هیجانی آموزش داده می¬شود. لازم به یادآوری است که برای بسیاری از افرادی که مبتلا به اختلال های خلقی و اضطرابی هستند هیجان¬های ناخوشایند محدود به هیجان های منفی نمی شوند، بلکه هیجان های مثبت نیز می توانند ناخوشایند باشند. زمانی که بیمار احساس “بی پناهی” می کند یا فاجعه ای را پیش بینی می-کند هیجان های مثبت نیز می توانند تهدیدکننده باشند. برای مثال، برخی از افراد زمانی که اتفاق خوشایندی برای آنها رخ می¬دهد نمی-توانند نگرانی¬های خود را پشت سر بگذرانند و احساس خوشحالی بکنند، زیرا آنها در انتظار اتفاق دیگری هستند. گذر از این نگرانی¬ها و تجربه شادمانی مانع از ایجاد مشکل می¬شود. برخی دیگر ممکن است بخاطر داشتن احساس بی¬ارزشی خوشحال نباشند و احساس خوشایندی نسبت به شادمانی نداشته باشند. بنابراین این روش درمانی به بیماران کمک می¬کند تا با دامنه گسترده¬ای از تجربیات هیجانی آشنا شوند و روش مقابله و تجربه انواع احساس¬های، چه مثبت و چه منفی را یاد بگیرند و به سبک سازگارانه¬تری به هیجان¬های خود پاسخ دهند. این درمان به بیماران کمک می¬کند تا راهبردهای ناسازگارانه¬ای که برای اجتناب از هیجان¬های شدید یا ناخوشایند به کار می¬برند غلبه کنند. این راهبردها غالباً نتیجه عکس داشته و باعث تداوم و تشدید هیجانهای ناخوشایند شده و نهایتاً به تداوم علایم منجر می¬شوند. در نهایت، از بیماران انتظار می¬رود تا کنترل بیشتری نسبت به پاسخ¬های خود داشته باشند و از افراط و اغراق آنها پیشگیری کنند. بهتر است به بیماران توضیح داده شود که تغییر پاسخ¬ها در ابتدای درمان می¬تواند سخت باشد، اما پیشرفت یک فرایند خطی نیست. نوسان علایم در جریان درمان یک امر طبیعی است، بویژه مواقعی که از بیمار خواسته می¬شود تا در تکالیف چالش¬انگیز درگیر شوند. البته، نتیجه پایانی بهبودی اساسی در کارکرد کلی و پاسخ به هیجان است. بیماران می¬آموزند که در چند جلسه اول منظور هیجانها و مولفه¬های مختلف هیجانی را کشف کنند. شما همچنین می¬توانید روش¬های پایش تجربه¬های هیجانی و نحوه پاسخ به آنها را به بیماران معرفی کنید. با پیشرفت درمان بیماران تجربه¬های هیجانی و واکنش به آنها را کشف خواهند کرد و بر شناخت پاسخ¬ها ناکارآمد تاکید خواهند کرد و آنها را با پاسخ¬های سازگارانه¬تری جایگزین خواهند کرد. نقش شما به عنوان درمانگر به طور ایده آل، نقش شما یک همکار است تا پایگاه قدرت . شما و بیمارتان در کنار هم در جریان درمان برای طرح¬ریزی برنامه¬های درمانی اثربخش همکاری خواهید کرد. تغییر الگوهای رفتاری مشکل است و لازم است بیماران در مورد برنامه¬های مفید و غیرمفید بازخورد دهند تا طرح درمانی اثربخش شناسایی و به کار برده شود. لازم است تا شناخت جامعی از موضوعات مورد نظر بیمار در جلسات داشته باشید و رابطه خوبی با بیمار برقرار کنید. هر دوی این موضوعات زیربنای معرفی و مفاهیم درمانی و اجرای موفق تمرین¬های چالش¬انگیز در آینده خواهد بود. ساختار جلسات همانند اغلب پروتکل های درمان شناختی- رفتاری، جلسات درمان با مرور تکالیف ارایه شده در جلسات قبلی آغاز می¬شوند. مرور تکالیف فرصتی را فراهم می¬کند تا محتوای جلسه گذشته به اختصار برای بیمار شرح داده شود و به تجربیات بیمار در طی هفته گذشته ربط داده شود. همچنین لازم است از مرور تکالیف برای ارزیابی پیشرفت درمانی استفاده شود و اطلاعات لازم در اختیار بیمار قرار بگیرد. پس از مرور تکالیف مفاهیم کلیدی و قابل اجرا در جلسه ارایه می¬شود تا بیمار نسبت به مهارتهای درمانی شناخت داشته باشد. آموزش مستقیم و مهارت افزایی تعاملی قسمت اصلی جلسه درمان را تشکیل می¬دهد. در پایان هر جلسه درمانی به بیمار کمک می¬شود تا مطالب آموخته شده خود را تحکیم کند. از بیمار خواسته می¬شود تا اطلاعات جلسات و تکالیف درخواستی خود را خلاصه کند و هر نوع بازخورد منفی نسبت به جلسات سوال می¬شود. در پایان، در مورد تکالیفی که لازم است تا جلسه بعدی تکمیل شود بحث می شود. تکلیف و تمرین خارج از جلسه ارایه تکلیف و تمرین برای تحکیم مفاهیم جلسه و تمرین مهارتهای جدید هر هفته انجام می¬شود. پژوهش¬ها نشان می¬دهند که تکمیل تکالیف به تسهیل یادگیری مهارتهای آموخته شده در درمان کمک می¬کند و برای بهبود اثربخش درمان لازم است. بنابراین، لازم است به بیمار تاکید شود که: 1. شرکت در جلسات و گوش دادن به مفاهیم یکی از گام¬های تغییر است. 2. کاربست و تمرین مفاهیم در دنیای واقعی لازم است به تداوم تغییر می¬انجامد. 3. هر هفته، برگه هایی به بیمار ارایه می¬شود تا تکالیف را ثبت کنند و لازم است تا در جلسات بعدی همراه بیمار باشد تا در مورد مشکلات، موانع و شکست ها صحبت شود. 4. پایش پیشرفت با ثبت در مقیاس شدت و مداخله کلی اضطراب و مقیاس شدت و مداخله کلی افسردگی و ثبت پیشرفت به بیمار کمک می کند تا میزان پیشرفت خود را در درمان پیگیری کند. پایش گزاش¬های ثبت شده انگیزه و منبع مهمی برای بحث جلسات است. برای مثال، نرمال سازی احساس بیمار در مورد برگشت بیماری با یادآوری این نکته به بیمار که پیشرفت به صورت خطی اتفاق نمی¬افتد. ما در پایان هر جلسه به بیماران پیشنهاد می¬کنیم که فصل¬های مرتبط با هر جلسه را در کتاب کار مطالعه کنند. مرور پایانی برای تحکیم مطالب آموخته شده در جلسات سودمند است. علاوه براین، ضمن کار با مدول¬های درمانی بیمار می¬تواند در صورت نیاز تکالیف مدول قبلی را در کتاب کار پیگیری کند. برای مثال، زمانی که آگاهی متمرکز بر حال در مدول 3 به بیمار معرفی می¬شود او می¬تواند این مهارتها را در ادامه جلسات نیز تمرین کنند. مرور تکلیف شروع جلسه دوم (یا بعد از ارایه تکلیف پایش اولیه)، هر جلسه با مرور تکلیف بیمار شروع می¬شود. شروع جلسه با مرور تکلیف سه کارکرد مهم دارد: 1. شروع هر جلسه با مرور تکلیف بیانگر اهمیت تکلیف در موفقیت برنامه است. اگر بیمار در اجرای تکالیف دچار مشکل باشد، توجه به آن می تواند به شناسایی موانع اجرای آن و رفع آنها کمک کننده باشد. 2. مرور تکالیف به شما کمک می¬کند تا بدفهمی¬ها یا فهم غلط از مفاهیم جلسه قبلی را اصلاح کنید . فرصتی برای طرح سوال¬ها و دغدغه¬های بیمار فراهم کنید. 3. مرور تکالیف منبع اطلاعات بسیار مهمی درباره تجربه¬های سپری شده بیمار است و می¬تواند در طرح¬ریزی مفاهیم آتی کمک کننده باشد. تعهد بیمار برای افزایش اثربخشی درمان از بیمار انتظار می رود، نسبت به شرکت هفتگی در جلسات تعهد داشته باشد. تشویق بیمار به شرکت در جلسات و انجام تکالیف بسیار مهم است. به بیمار یادآوری کنید که در درمان در دوره زمانی نسبتاً کوتاهی انجام خواهد شد و مشارکت آنها منجر به موفقیت و دستیابی به اهداف درمانی خواهد بود. پرداخت به تعارض و مقاوت بیمار یکی از معمول ترین مشکلات کار با بیماران تعارض آنها در انجام روش های درمانی و انجام تکالیف است. زمانی که بیمار آماده انجام روش¬های درمانی نیست، لازم است به انگیزه ناکافی بیمار برای تغییر توجه شود. البته، لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که ما در درمان از بیماران که تکالیفی درخواست می¬کنیم که در گذشته برای آنها مساله ساز بوده است و مواجهه با احساس¬های جسمی و موقعیت¬ها برای آنها احساس¬های ناخوشایند و شدیدی ایجاد می¬کند. این مساله می¬تواند مساله ساز باشد. همانطور که اشاره شد، حل تعارض و تقویت تعهد به تغییر به تفصیل در فصل 5 این کتاب آمده است. مرور شکایت فعلی بیمار لازم است قبل از شروع درمان ارزیابی کارکردی جامعی از ماهیت شکایت فعلی بیمار به عمل آید. این کار یک فرایند پیوسته است و مستمر است. این ارزیابی با درخواست از بیمار برای توصیف نگرانی¬های فعلی آغاز می¬شود. در صورت امکان استفاده از مصاحبه تشخیصی برای مرور حوزه¬های اختصاصی مشکلات، مشابه آنچه در فصل 1 توصیف شد توصیه می-شود. در صورت اجرای ارزیابی کارکردی، شناسایی مولفه¬های کلیدی زیر لازم است: 1. تجربه های هیجانی اصلی که بیمار بطور روزانه تجربه می کند (برای مثال، ترس، اضطراب، غم، خشم، گناه، شرم، حقارت و غیره) و نحوه تاثیر آنها در زندگی. 2. تاثیر هیجان ها در کارکرد بیمار (برای مثال، محدودیت¬های بیمار بخاطر تجربه هیجانهای ناخوشایند یا غیر قابل کنترل). 3. هر گونه پیامدهای جسمی مرتبط با تشدید هیجانها (برای مثال، خستگی، مشکلات خواب، مشکلات گوارشی و غیره). 4. هر گونه تکنیک یا راهبردهایی که بیمار برای مدیریت هیجانهای ناخوشایند یا شدید استفاده می کند. طی چند جلسه اول درمان، کسب شناخت روشنی از شکایت¬های فعلی و حوزه¬های اصلی مشکل، معرفی مدل درمانی به بیمار و ایجاد اتحاد درمانی محکم بسیار اهمیت دارد. علاوه بر این، کمک به بیمار برای شناخت ماشه چکان های عمومی و عوامل تداوم بخش الگوهای پاسخ هیجانی در جلسات اولیه انجام می شود. لازم نیست بحث در مورد این تکنیک ها بصورت نقادانه انجام شود، بلکه کافی است برای بیمار توضیح داده دهید که استفاده از این راهبردها از بروز هیجانهای شدید جلوگیری می کند. احتمالاً گفتن این مطالب که تکنیک¬ها خیلی اثربخش نیست باعث مخالفت بیمار خواهد شد، برای مثال، شما می پرسید: “چقدر آن راهبرد اثربخش بود؟” یا “چقدر این راهبرد برای شما نتیجه بخش بود” با پیشرفت درمان و شناخت تجربه های هیجانی می¬توانید نمونه¬های اختصاصی¬تر از درگیری بیمار در پاسخ های ناسازگارنه بیمار به تجربه های هیجانی ارایه بدهید. حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بلامانع است : ابوالفضل محمدی. (1393). مقدمه ای بر درمان فراتشخیصی برای اختلالهای هیجانی. برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR مطلب قبلی مقدمه ای بر درمان فراتشخیصی برای اختلالهای هیجانی (بخش دوم) مطلب بعدی مقدمه ای بر درمان فراتشخیصی برای اختلالهای هیجانی (بخش دوم) چاپ 2757 به این مطلب امتیاز دهید: 3/0 لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید