متخصصان آموزش به روانشناسان و مشاوران

متخصصان آموزش به روانشناسان و مشاوران

 

 

 آموزش تخصصی به روانشناسان و مشاوران

 

همکاران فعلی مرکز مشاوره زندگی

دکتر حمید پورشریفی

لینک رزومه

دکتر جمیله زارعی

لینک رزومه

دکتر مهرنوش اثباتی

لینک رزومه

دکتر کمیل زاهدی تجریشی

لینک رزومه

 

 

 

همکاران قدیمی مرکز مشاوره زندگی)

 

نام همکار

برای آشنایی بیشتر

دکتر عبداله امیدی

متخصص روانشناسی بالینی

لینک رزومه

دکتر عباس بخشی پور

متخصص روانشناسی بالینی

لینک رزومه

دکتر حمید پورشریفی

متخصص روانشناسی سلامت

لینک رزومه

دکتر حمیدرضا حسن آبادی

متخصص روانشناسی تربیتی

لینک رزومه

 

 دکتر  جعفر حسنی

متخصص روانشناسی

 لینک رزومه

دکتر فریبا زرانی

متخصص روانشناسی سلامت

لینک رزومه

دکتر ناصر صبحی قراملکی

متخصص روانشناسی

لینک رزومه

دکتر کارینه طهماسیان

متخصص روانشناسی بالینی

لینک رزومه

دکتر شهرام محمدخانی

متخصص روانشناسی بالینی

لینک رزومه

دکتر مجید محمود علیلو

متخصص روانشناسی بالینی

لینک رزومه 

   دکتر نادر منیرپور

متخصص روانشناسی سلامت

    لینک رزومه

 

دکتر محمدعلی نظری
متخصص نوروساینس 

 لینک رزومه

دکتر مصطفی نوکنی

متخصص روانشناسی بالینی

لینک رزومه

دکتر حمید یعقوبی

متخصص روانشناسی بالینی

لینک رزومه

 

 

 

 

 

متخصصان ارایه دهنده خدمات مشاوره ای و رواندرمانی

متخصصان ارایه دهنده آموزش به سازمان ها


متخصصان آموزش دهنده به عموم

اخبار و رویدادهای جدید
0 10725

پیام تسلیت

 

مرکز مشاوره ی زندگی با نهایت تاسف و تاثر درگذشت برادر گرامی جناب آقای دکتر مرتضی کشمیری را خدمت ایشان و خانواده‌ی محترمشان تسلیت عرض نموده و صبر جزیل  ‎برای ایشان آرزومند است.

0 21520

کارگاه های عموم

فرزند پرورری - مقابله با اهمالکاری - مدیریت خشم - ارتباط موثر بین فردی - تربیت جنسی - آموزش جراتمندی - مهارت های ارتباط موثر زناشویی

RSS
EasyDNNNews
پذیرش: مفهوم و کاربرد در رواندرمانی
Anonym
/ دسته بندی ها: موج سوم رفتار درمانی

پذیرش: مفهوم و کاربرد در رواندرمانی

پذیرش: مفهوم و کاربرد در رواندرمانی

استیون هِیز، جولین پنکی
مترجم: علی فیضی، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی از دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
این مطلب به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است.
 
پذیرشِ روانشناختی به طور متنوعی با عناوینی چون اجازه دادن، تحمل کردن، پذیرفتن و تجربه کردن توصیف‌شده است. پذیرش همچنین به معنای برقراری ارتباط با یک منبع برانگیزاننده {درونی یا بیرونی} و مخصوصاً آن تجربه های خصوصی{درونی} است که سابق بر این رفتارهای گریز، اجتناب، یا پرخاشگری را فرا میخواند. تمام رویکردهای درمانی، تا اندازه ای، اهمیت پذیرشِ درمانیِ مراجع و کمک به وی در جهت پذیرش خویشتن را مورد تاکید قرار داده اند . پذیرش در نگاهی گسترده تر، مؤلفۀ مهمی است که راهبردهای تغییر بر اساس آن وارد صحنه درمان می شوند. البته خود پذیرش نیز سازوکار مهمی برای تغییر محسوب می شود. با این وجود، تفاوت های گسترده ای در تعاریف مفهومی پذیرش، فنون به کار گرفته‌شده برای فراخوانی پذیرش، سازوکار تغییری که به نظر مهم می آید (مراجع محور یا درمانگر محور)، و تمرکز بر پذیرش به عنوان یک فرآیند و یک پیامد، وجود دارد.
پذیرش در حوزه های مربوط به سلامت رفتاری، تاریخی طولانی دارد. فروید فرآیندهای آسیب شناسی روانی را بر اساس سرکوب گری ناهشیار و اجتناب از افکار و هیجان های نامطلوب تبیین کرد. تمرکز راجرز بر پذیرش، بر حسب رابطۀ درمانگر با مراجع بود. از دیدگاه راجرز، پذیرش هم هدفی برای درمانگر است تا از این طریق یک بافتار روان-درمانیِ نامشروط، همدل، اصیل، و بدونِ انتقاد فراهم کند، و هم هدف درمانی مراجع برای پذیرش خود بود. راجرز معتقد بود موضع درمانیِ اصیل و مدارا آمیز- که با عنوان توجه مثبت نامشروط شناخته می-شود-عنصر مهمی در فرآیند درمانی است. درمانگر، با تدارک دیدنِ مکانی عاری از انتقاد، بافتار درمان را تنظیم می¬کند. در چنین مکانی است که مراجع ممکن است هیجان هایش را شناسایی کند، توضیح دهد، و پس از آن خویشتن را از طریق باز بودن به تجربه و بازشناسی"خویشتنِ خودانگیخته"اش، بپذیرد. پذیرش همچنین بخشی از روان¬درمانی اگزیستانسیال/ انسان¬گرای سنتی بوده است. فریتز پرلز بر حسب این که فرد اجازه آگاهی و باز بودن به تجربۀ هیجان، آن هم به طور اصیل را به خود بدهد، سازۀ پذیرش را مطرح کرد.
مسائل جدیدی که در باب رویکردهای پذیرش وجود دارند، عبارت‌اند از: دستورالعمل سازی، مفهوم پردازی نظام مند، و قرار گرفتن در ردۀ درمان هایی که به لحاظ تجربی مورد حمایت‌اند. به طور اخص، پژوهشگران و متخصصان بالینیِ رفتاری و رفتاری شناختی در این تغییر از جایگاه ویژه ای برخوردارند. پذیرش از نظرگاه رفتاری، یک کارکرد روانشناختی و یک عمل است تا این که محتوای شناخت واره یا هیجان باشد. پژوهش های جدید با این موضوع موافق‌اند که پذیرش عمدتاً برای رویدادها و تجربه های ذهنیِ خصوصی کاربرد دارد. به عنوان مثال، کوردوا و کولبرگ پذیرش را به این صورت تعریف کرده-اند: تحمل کردن هیجانهایی که محرک های آزارنده فراخوانده اند به اعتقاد آنها، اجتناب تجربی نقطۀ مقابل پذیرش است. به عنوان مثال، رفتارهایی که برای روابط بین فردی محدود جنبه کارکردی دارد، اغلب به تداوم اجتناب دامن می‌زند؛ بنابراین، تحمل موقعیت-های آزارنده¬-که با عدم درگیری با رفتارهای اجتناب، گریز، یا تماس بین فردی محدود مشخص میشود- پذیرش نام دارد.
لینهان معتقد است پذیرش و تغییر، دو قطب رواندرمانی اند. مؤلفۀ کلیدی رفتاردرمانی دیالکتیکی تعادل بین پذیرش و تغییر در درمان اختلال روانی است. لینهان، پذیرش را به این صورت تعریف کرده است: فرآیند فعال جهت‌گیری به سمت تجربۀ خصوصیِ که در فرایندی لحظه به لحظه اتفاق می‌افتد. پذیرش، ورود لحظه به لحظۀ واقعیت به حیطه آگاهی است. واقعیتی که از این طریق وارد حیطۀ آگاهی می¬شود، بدون اینکه مورد قضاوت قرار گیرد، مورد توجه قرارگرفته و توصیف می¬شود. چنین پذیرش فعالی که به دفعات در هر لحظه روی می دهد با عنوان پذیرشِ محض شناخته می شود.
هِیز پذیرش روانشناختی را به عنوان یکی از مهم‌ترین راهبردهای تغییرِ بافتار معرفی می کند. هیز می گوید پذیرش به معنای رها کردن ایده تغییرِ مستقیم است؛ ایده‌ای که محتوای سنتی دستور جلسۀ درمان را تشکیل می دهد. او همچنین می افزاید پذیرش به معنای گشودگی نسبت به تجربۀ افکار و هیجان ها،آن گونه که وجود دارد و نه آن گونه که ابراز میشود است . در دیدگاهی مشابه، دوگر می‌گوید مؤلفۀ کلیدی پذیرش، رها شدن از بندهای دستور جلسات متمرکز بر کنترل و جهت گیری به سمت فعالیت های ارزشمند{از دیدگاه مراجع} است. بر اساس چنین تعریفی، پذیرش نه تنها فی¬نفسه یک هدف است بلکه شیوه ای است که از طریق کاربرد آن فرد برای رسیدن به هدف های زندگی اش توانا می شود.

فواید و مضرات پذیرش

پذیرش برای مراجعانی که مشکلاتشان (از قبیل کودکیِ مشکل دار، افکار خودآیند، یا هیجان های شرطی شده) به راهبردهای ابزاریِ تغییر پاسخ نمی دهد، سودمند است. در برخی از حوزه ها (به عنوان مثال، پذیرش پیوستار هشیاری یا خود)، پذیرش تنها راهبرد درمانی است.
با این حال، هنگامی که فرآیندهای پذیرش برای موقعیت ها یا رفتارهای بیرونی- که می توان و باید آن‌ها را کنترل کرد- مورد استفاده قرار می گیرند، نتیجه عکس حاصل می شود. به عنوان مثال، اگر چه کسی که نسبت به کودکان گرایش جنسی دارد ممکن است ترغیب شود تا وجود انگیزۀ تجاوز به بچه ها را بپذیرد، نباید ترغیب شود که رفتارهای تجاوزگرایانه را بپذیرد؛ اگر چه همسری که مورد سوءاستفاده واقع‌شده، ممکن است ترغیب شود تا واکنش خشم یا احساس شرمساری را بپذیرد، نباید ترغیب شود که رفتار یا محیط سوءاستفاده¬ کننده را بپذیرد؛ اگر چه فرد مبتلا به وسواس مو کنی ممکن است ترغیب شود تا افکار مربوط به کندن مو یا انگیزۀ انجام این رفتار را بپذیرد، نباید ترغیب شود که رفتار کندن مو را بپذیرد؛ اگر چه فردی که افکاری با محتوای انزجار از خویشتن دارد ترغیب می شود تا این افکار را به عنوان فرآیندی تکرارشونده بپذیرد (به عنوان مثال، "اکنون فکری با این محتوا دارم که می-گوید من بد هستم") ، ترغیب نمی شود که محتوای افکارش (به عنوان مثال، "در واقع من بد هستم") را بپذیرد. با این حال، شواهد پژوهشی هنوز پرده از راز چنین تمایزی که در برخی حوزه ها وجود دارد، بر نداشته است. به عنوان مثال، این مسئله همچنان نامشخص باقی‌مانده که آیا پذیرش افکار به عنوان افکار بهتر است یا تغییر دادن محتوای آن‌ها.

فناوری پذیرش

پذیرش در مقایسه با سایر فنون یا فناوری‌های درمانی، فن ویژه ای محسوب نمی شود، اما موضعی است که درمان بر اساس آن اجرا می شود و مراجع می تواند بر اساس آن زندگی کند. پذیرش یک بافتار است. 

فنونی که به این بافتار شکل می دهند، عبارت‌اند از:

1. شناسایی و نبرد با اجتناب تجربه ای

2. ترغیب مراجع به رویارویی آگاهانه، منعطف، و باز به رویدادهایی که سابقاً از آن‌ها اجتناب می شده است.

3. ترغیب مراجع به ایجاد کارکردهای واکنشی جدید نسبت به رویدادهایی که سابقاً از آن‌ها اجتناب می شده است.

4. استفاده از فنون گسلش، هنگام رویارویی با رویدادهای کلامی خصوصی که به گرفتاری های کلامی دامن می زنند. 

شناسایی و نبرد با اجتناب تجربه ای

شکل گیری پذیرش، بدون وجود موضعی منطقی که مورد چالش قرارگرفته و از قدرت آن کاسته شود، امکان پذیر نیست. مراجعانی که پا به جلسه درمان می گذارند متقاعد شده اند که به منظور داشتن یک زندگی رضایت بخش باید رویدادهای مختلف درونی شان (به عنوان مثال، ترس، غمگینی، تردید از خویشتن، و نظیر این‌ها) را کاهش داده یا از بین ببرند. موضع فوق معمولاً این گونه فرض می شود: این مسئله بیش از آنکه شناخت باشد، فراشناخت است. اگر این موضع کنترل مدار مورد چالش قرار نگرفته باشد، مراجع نظرگاه پذیرش را فن جدیدی تلقی خواهد کرد، یعنی انگار این شیوۀ پیچیده تری برای دست‌کاری یا کنترل تجربه خصوصیِ منفی است (به عنوان مثال، "اگر تلاش در جهت کنترل ترسم را کنار بگذارم، ترسم ناپدید خواهد شد"). شواهد پژوهشی محدودی وجود دارد که می گوید این شیوه مفید است. البته این شیوه بر حسب کارکرد، چیز جدیدی را عرضه نمی کند.
در یک دستور جلسه متمرکز بر کنترل و اجتناب دامنه گسترده‌ای از فنون برای چالش مفید خواهد بود. تلاش‌های درونی گذشته را می‌توان عمیق‌تر کاوش کرد و از مراجع می‌توان پرسید که آیا یکی از آن‌ها راه‌حلی قطعی، نهایی و کاملاً رضایت بخشی بوده است. جواب همیشه "نه" است و یا اینکه مراجع به دنبال انجام دوباره آن‌ها نیست. وقتی که مراجع مجموعه کاملی از تلاش‌های کنترل گرانه را امتحان کرده است،درمان گر می‌تواند نکته بدیهی را در میان بگذارد : تجارب شخصی مراجع نشان می‌دهد که تلاش‌های درونی او برای تغییر هیچ راه حل قطعی، نهایی و کاملاً رضایت بخشی را به دنبال نداشته است. از مراجع پرسیده می‌شود : کدام یک را می‌خواهید باور کنید : ذهنیتتان را یا تجربیاتتان را؟
برای آنکه نشان بدهیم بعضی اوقات تلاش‌های عمدی برای تغییر محکوم به شکست هستند،استعاره‌های ساده فهم اختصاصی را می‌توان به کاربرد. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد استعاره پیش رو را -که یکی از چندین استعاره طراحی‌شده برای چنان منظوری است- به کارمی برد:
این موقعیت شبیه بازی یک بچه گربه با یک بسته کاموا است. بزودی او در میان رشته‌های کاموا گرفتارمی شود و هرچه قدر بیشتر دست و پا بزند بیشتر در میان رشته‌های کاموا گرفتارمی شود. شاید این موقعیتی که شما در آن هستید شبیه همین چیزی باشد که گفتم. شاید رشته‌های کاموا شبیه خود زندگی هست. شاید هیچ راه سالمی برای خروج عمدی از جنبه‌های مهم زندگی‌تان وجود نداشته باشد، جنبه‌هایی نظیر گذشته‌تان،خاطراتتان و احساسات غیرارادی‌تان. هر تلاشی که انجام می‌دهید باعث می‌شود تا فضایی که می‌خواهید از آن خارج شوید تنگ‌تر و کوچک‌تر شود. در چنان شرایطی بهتر است که دست نگه‌دارید و به گره‌ها نگاه کنید که چطور در هم فرورفته‌اند و یواش‌یواش آن‌ها را شل‌تر بکنید. چنین کاری در آغاز خیلی سخت است چون ذهنتان دارد به شما می‌گوید گیر افتاده‌ای،فرار کن ! نه اینکه آرام باش و به گره‌ها دقت کن. ولی تجربیاتتان به شما می‌گوید که اگر بر اساس گیر افتادن و فرار کردن فکر و عمل کنید گره‌های زندگی‌تان هم سفت‌تر و سفت‌تر می‌شود، این‌طور نیست؟آیا این قسمتی از همان مشکلی نیست که به خاطرش پیش من آمده‌اید؟ خوب،شاید ما احتیاج داریم تا به این موقعیت از نقطه‌نظری کاملاً متفاوت از آنچه ذهنتان برای تعامل با تجربیات دردناکتان توصیه می‌کند نگاه کنیم.
دسته‌ای از تمثیل‌های مشابه برای منظور مشابه این موقعیت را می‌توان به کاربرد (نظیر: چالش با اضطراب شبیه چالش با شن‌های روان است؛ تلاش برای اجتناب شبیه فرار کردن مگس از تار عنکبوتی است که در آن گرفتارشده و نظیر این‌ها.)

ترغیب مراجع به مواجهه آگاهانه، منعطف و گشوده با رویدادهایی که از آن‌ها اجتناب میکند.

پذیرش صرفاً منفعلانه نیست-بلکه شامل ارتباط مستقیم با رویدادها و فعالیت‌هایی است که قبلاً از آن‌ها اجتناب شده است. به عنوان مثال پذیرش اضطراب شامل کشف حضور آن و کاوش عمدی درباره چگونگی مضطرب بودن است. روش‌های مواجهه درونی را می‌توان به این شیوه به کاربرد؛ همچنان که شیوه‌های زیادی در سنت‌های تجربه گرایانه تر و گشتالتی وجود دارد.
یک مثال برای چنان فن پذیرشی، فن "هیولای ساخته‌شده از قوطی حلبی" است که درACT به کارمی رود. ایده اصلی این فن از این قرار است که بسیاری از تجارب به سختی تجربه می‌شوند چون پیچیده هستند، نظیر هیولای بزرگی که از قطعات بی‌خطری تشکیل شده است (طناب پلاستیکی،قوطی حلبی و چسب ). نگاه کردن به قطعات تشکیل‌دهنده هیولا باعث می‌شود تا آن ترسی که در مواجهه ناگهانی با آن داشتیم بریزد. از مراجع خواسته می‌شود تا چشمانش را ببندد و با تجربه درونی که از آن فرارمی کند تماس پیدا کند (مثلاً اضطراب). سپس مراجع هدایت می‌شود تا به احساسات بدنی ایجادشده از طریق این تجربه کلی مدتی توجه کند. همچنان که هر احساسی شناخته می‌شود، مراجع ترغیب می‌شود تا ببیند که آن احساس از کجا شروع و در کجا تمام می‌شود، شبیه چه چیزی هست و آیا ممکن است آن احساس را بدون اجتناب تجربه کند. پس از این که احساس‌های بدنی بازرسی شدند،چنین رویکردی در قبال دیگر ابعاد واکنش هم استفاده می‌شود، ابعادی نظیر هیجانات،تمایل شدید به عمل کردن،خاطرات و افکار. در هر بعدی تجارب فرد مشخص می‌شود،بازرسی می‌شوند،به طور عمدی ایجاد می‌شوند و نهایتاً از آن‌ها اجتناب نمی‌شود.
مارلات و گوردون تمثیلی را برای این مرحله از پذیرش ارائه می‌کنند که بر اساس کارهایشان درباره اعتیاد آن را تدوین کرده‌اند : "هیجان سواری" . هوس‌ها در زندگی ما همچون موج فراز و نشیب دارند. در اوج این موج افراد بیش‌ترین آسیب‌پذیری در مقابل تمایلات رادارند چون می‌ترسند این تمایل مبدل به وضعیت بدتری بشود. تمثیل هیجان سواری به این منظور به کار گرفته می‌شود که مراجع یاد بگیرد می‌تواند بدون آنکه از حالت تعادل خارج شوند، در تجربه کردن فراز و فرود تمایلات مهارت پیدا کند.

ترغیب مراجع به تدوین کارکردهای واکنشی تازه نسبت به رویدادهایی که از آن‌ها اجتناب می‌شود.

پذیرش به مراجعان این امکان را می‌دهد که عملکردهای واکنشی اش به رویدادهایی که از آن‌ها اجتناب می‌کند تنوع بیشتری پیدا کنند. پذیرش صرفاً به معنای جذب کردن احساسات،هیجانات و افکاری که در یک موقعیت ایجاد می‌شود نیست؛ بلکه به معنای عملکردهای تازه نیز هست. روش‌های پذیرش پس شامل هر فنی است که کارکرد رویدادهای مورد اجتناب قرارگرفته را بیشتر و متنوع‌تر می‌کند. به عنوان مثال یک فرد مبتلا به اختلال آسیمگی یا پانیک را در نظر بگیرید که همراه با درمانگرش به یک تفرجگاه می‌رود. مراجع و درمانگر آگاهانه و عامدانه برای حدس زدن درباره شغل افراد درون پارک وقت صرف می‌کنند یا سعی می‌کنند زشت‌ترین تابلوی اغذیه‌فروشی‌های درون پارک را پیدا کنند و یا اینکه ببینند که طی کردن طول پارک چه قدر طول می‌کشد (اگر کسی نگران است که حمله هول منجر به تحقیر اجتماعی می‌شود مراجع و درمانگر می‌توانند به یک لباس فروشی مردانه بروند و سفارش یک همبرگر بدهند). ماهیت عملکردهای تازه‌ای که ایجاد می‌شوند به اندازه گسترش خزانه رفتاری محدود مهم نیست.

استفاده از فنون گسلش وقتی که رویدادهای کلامی خصوصی به گرفتاری کلامی تبدیل می‌شوند.

پذیرش افکار فرایند دشواری است، زیرا آنچه که پذیرفته می‌شود محتوای آن‌ها نیست بلکه فرایند فکر کردن درباره آن محتویات است. فن‌های گسلش در توانمندسازی فرد برای پذیرش رویدادهای خصوصی بسیار مفیداند.
فنون توجه آگاهی نظیر آن‌ها که در DBT استفاده می‌شود هر چهار مرحله ذکرشده را در بردارد.توجه آگاهی باکیفیت آگاهی فرد سروکار دارد؛ آگاهی که فرد به فعالیت‌هایش می‌آورد و برای تمرین پذیرش اکنون لازم است. این مهارت‌ها طراحی شده است تا به افراد در تمرکز بر فعالیت در هر زمان و اشتغال به آن با هوشیاری، آگاهی و بیداری کمک کند. رفتاردرمانی دیالکتیک همچنین مهارت‌هایی برای آموزش تحمل پریشانی ارائه می‌کند که در عوض تلاش برای چاره کردن درد، تحمل پریشانی را بهبود می‌بخشد. این مهارت‌ها شامل پرت کردن حواس، آرام کردن خود، بهتر کردن لحظه اکنون و یادگیری فواید و ضررهای تحمل در مقابل بی‌تحملی است. این مهارت‌ها در واقع فرایندی است که فرد به واسطه آن می‌تواند به صورت بنیادین بپذیرد؛ به عبارت دیگر فرد وارد واقعیت همان‌گونه که در آن لحظه که هست شده و مزایای کامل اکنون را می پذیرد.

نتیجه‌گیری
 
پذیرش یکی از قدرتمندترین شکل‌های تغییر بالینی است و این خود نوعی تناقض است. چون پذیرش به معنای تغییر در معنا و مقصود تلاش‌هایی است که برای تغییر انجام می‌شود. شواهد روزافزونی این نکته را تأیید می‌کند که مهارت‌های پذیرش برای بهزیستی روان‌شناختی اهمیت بنیادین دارند و تأثیر روان‌درمانی با دامنه گسترده‌ای از مراجعان را افزایش می‌دهد.

منبع :
HAYES, S. C. & PANKEY, J. (2003). PSYCHOLOGICAL ACCEPTANCE. IN W. T. O’DONOHUE, J. E. FISHER,
& S. C. HAYES (EDS.),
COGNITIVE BEHAVIOR THERAPY: APPLYING EMPIRICALLY SUPPORTED TECHNIQUES IN YOUR PRACTICE OF
. NEW YORK: WILEY.

حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بلامانع است:
هیز، استیون. (1392). پذیرش: مقهوم و کاربرد در رواندرمانی. علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR 
 

مطلب قبلی پذیرش: مفهوم و کاربرد در رواندرمانی
مطلب بعدی ریشه های فلسفی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)
چاپ
8663 به این مطلب امتیاز دهید:
3/4

لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید

x
پیوستن به دریافت کنندگان پیامک های مرکز

  

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های تخصصی 

جهت دریافت اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی

 

 

 

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های ویژه عموم

جهت دریافت اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی