متخصصان آموزش دهنده به عموم

آقای دکتر کمیل زاهدی تجریشی
0 18806

شقایق جلالی

کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی

RSS
متخصصان آموزش دهنده به عموم
روابط بین فردی، دلبستگی و توجه‌آگاهی
Anonym
/ دسته بندی ها: مطالعه برای عموم

روابط بین فردی، دلبستگی و توجه‌آگاهی

باب استال، الیشیا گولداشتاین

مترجم: علی فیضی

این متن به سفارش مرکز خدمات روان‌شناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است.

انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستند و بسیاری از ما بخش زیادی از وقت خود را صرف تعامل با دیگران با تمامی پیچیدگی‌ و یگانگی که دارند می‌کنیم. هر فردی که شما با او تعامل دارید اعم از کودکان، والدین، روسا، دوستان، همکاران، همسایه‌ها و حتی افراد مشکل‌دار مردمی هستند که مثل شما تعارض‌ها و چالش‌های متفاوتی دارند و دری به‌سوی دنیاهایی جدید باز می‌کنند. به همان اندازه‌ای که از دیگران احساس جدایی کنیم به همان اندازه تجربه انسان بودن را با آن‌ها شریک هستیم. هرکدام از ما در این دنیا متولد شده و داستان‌ها زیادی درباره شجاعت و ترس، لذت و حسرت، خشنودی و درد، نعمت‌ها و خسران‌ها را تجربه کرده و از سر گذرانده است. بااین‌حال و علی‌رغم این نکات مشترک دیگران می‌توانند منبع نیرومند استرس در زندگی ما باشند. آن‌ها می‌توانند پرتوقع، تحمیل‌کننده، تهدید‌کننده، بی‌مسئولیت، خودخواه و همکاری نکننده و بی‌احساس باشند. بعضی‌اوقات نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین فرد زندگی آدم می‌تواند بزرگ‌ترین منبع استرس باشد شاید به این خاطر که شما احساس مسئولیت بیشتری درباره زندگی آن‌ها دارید یا آن‌ها می‌دانند که چطور شما را تحت‌فشار قرار بدهند.

جایی که الگوهای روابط شروع می‌شوند

همان‌طور که می‌توانیم به سبک‌های تفکری مثل فاجعه‌سازی، مبالغه‌کردن در مورد افکار و احساسات منفی یا سرزنشگری که ما را در تله استرس گیر می‌اندازند عادت کنیم می‌توانیم به شیوه‌های نامفید خاصی از ارتباط با دیگران عادت کنیم. بسیاری از این رفتارها در واکنش به ارتباطاتی که در دوران کودکی با والدین و مراقبین خودتان داشتید ایجاد شده است. بدبختانه اگر این الگوهای رفتاری بر اساس رابطه ناموثر کودک-والد شکل بگیرند منجر به روابط ناموثر و بدحال‌کننده با خانواده، دوستان و همکاران می‌شود.

مثلاً اگر پدر و مادرتان الگوی مناسبی برای حل تعارض نباشند شما هم بعداً در زندگی خودتان نمی‌توانید در حل تعارض خیلی خوب عمل کنید. وقتی تعارض به وجود می‌آید ممکن است هر کاری که از دستتان برمی‌آید انجام بدهید تا از هیجانات ناخوشایندی که در قلب این تعارض هست دوری‌کنید. شاید به سبک منفعلانه‌ای با تعارض برخورد کنید یا نیازهای دیگران را مقدم بر نیازهای خودتان بگذارید یا از گفتن نه ناتوان باشید و خودتان را با تعهد و استرس زیاد از پا بیندازید. شاید هم در خانه با دیگران تعارض داشته باشید یا مدام آن را ایجاد کنید چون این‌طوری در کودکی یاد گرفته‌اید که با دیگران ارتباط هیجانی برقرار کنید یا این کار به شما احساس قدرت می‌دهد. مشکل این است که رفتار پرخاشگرانه مخصوصاً اگر از دیگران سوءاستفاده کنید یا به دیگران زور بگویید یا آن‌ها را تحقیر کنید بعد از خودش کلی احساس آسیب‌دیدگی به جا می‌گذارد. گیر افتادن در چرخه واکنش‌پذیری و بدرفتاری با دیگران و درنتیجه بدتر و بدتر شدن اوضاع خیلی آسان است.

تعارض در روابط کنونی به احساسات ناخوشایندی منجر می‌شود و احتمال زیادی وجود دارد که یک موقعیت باعث بشود زخم‌های قدیمی ناشی از ارتباط بد دوران کودکی دوباره باز بشوند. وقتی احساس گیر افتادن یا خطر کردید احتمال دارد در الگوهای قدیمی واکنش نشان دادن که بارها و بارها از دوران کودکی تا الآن تمرین کرده‌اید گیر بیفتید. همچنان که به دنبال عشق و محبت در روابط هستیم بهتر است که از یک دسته ویژگی‌های درونی که ظاهراً به ما احساس ثبات و امنیت می‌دهند اما همیشه نیازهای ما را برآورده نمی‌کنند آگاه باشیم.

الگوهای روابطی که از آن صحبت می‌کنیم ریشه در روان‌شناسی زرد و عامه‌پسند ندارد بلکه بر اساس پژوهش و نظریه علمی قرار دارند. روان‌پزشک و روانکاوی به نام جان باولبی وقتی اولین بار از واژه دلبستگی استفاده کرد که داشت درباره این قضیه نظریه‌پردازی می‌کرد که کودکان وقتی بیشتر احساس دوست‌داشتنی بودن، ارتباط داشتن و ایمن بودن می‌کنند که والدین بتوانند در لحظه حال با نیازها و دنیای درونی هیجانات کودک هماهنگ باشند. در دهه‌های بعدی روان‌شناسان درباره نوزادان مطالعه کرده و کشف کردند که سبک دلبستگی ممکن است از کودکی به کودک دیگر فرق بکند و بااینکه بعضی سبک‌های دلبستگی ممکن است با احساس امنیت و اطمینان همراه باشد بعضی سبک‌های دلبستگی دیگر وجود دارد که ممکن است به‌طور متناقضی با عدم احساس امنیت و اضطراب همراه بشود. دانشمندان علوم اعصاب دریافته‌اند که این سبک‌های دلبستگی روی مغز نیز اثر می‌گذارند. دکتر آلن اسکور که روان‌شناس و دانشمند علوم اعصاب است  در کتاب خود با عنوان ”بدتنظیمی عاطفه و اختلالات خویشتن“ روی نشان دادن این نکته تمرکز کرده است که چطور دلبستگی در دو سال اول زندگی تغییرات ساختاری در مغز ایجاد می‌کند. او می‌گوید فرزندپروری بی‌عاطفه روی توانایی کودکان برای تنظیم عواطفشان اثر می‌گذارد و به همین دلیل ممکن است آن‌ها این بدکارکردی را در طول عمر خود داشته باشند. دکتر دان سیگل در کتاب مغز توجه‌آگاه می‌نویسد که وقتی والد و کودک با یکدیگر  هماهنگ هستند این وضعیت به کودک اجازه می‌دهد که احساس کند از طرف والد احساس می‌شود. این هماهنگی عمیق به ساخته‌شدن مدارهای تنظیم عواطف در مغز کمک کرده و تاب‌آوری کودک و توانایی او برای ورود و اشتغال به روابط معنی‌دار و همدلانه در آینده را افزایش می‌دهد.

اما بزرگ‌سالان چطور؟ پژوهش‌های اخیر نشان داده است که سبک دلبستگی والدین سبک دلبستگی کودکان را با دقت بالایی پیش‌بینی می‌کند؛ و آن‌هایی که در کودکی سبک دلبستگی ناایمن داشتند در بزرگ‌سالی نیز در تنظیم هیجانات خود و مقابله با چالش‌های زندگی  مشکلات بیشتری دارند. بااین‌حال مهم است تذکر بدهیم که داشتن سبک دلبستگی ناایمن در کودکی شما را به داشتن روابط بد در بزرگ‌سالی محکوم نمی‌کند. حتی اگر در کودکی سبک دلبستگی ناایمن را تجربه کرده باشید در بزرگ‌سالی می‌توانید این الگو را تغییر بدهید.

بااینکه اغلب والدین تلاش می‌کنند تا به بهترین شکل برای تربیت کودک خود تلاش بکنند اما اغلب مواقع کمبود هماهنگی با کودک باعث شکل‌گیری احساس ناایمنی در او می‌شود. مثلاً اگر والدین شما به خاطر مشغله کاری یا اختلاف در روابط دیگر به لحاظ هیجانی در دسترس شما نباشند شما ممکن است با این شرایط (نادیده‌گیری اهمیت هیجان‌ها و روابط) منطبق شده و تلاش کنید تا به آن‌ها وابسته نباشید و این داستان را برای خودتان بسازید که نیازی به تکیه کردن به دیگران ندارید؛ یا اگر هماهنگی و توجه در دوران کودکی برای شما به‌طور باثبات فراهم نباشد شما ممکن است درنهایت به احساس گیجی و شکاکیت نسبت به روابط برسید. شما درنتیجه به‌عنوان یک فرد بالغ درگیر نگرانی مداوم دراین‌باره می‌شوید که آیا همسر/نامزد شما احساسات شما را می‌فهمد یا این‌که ممکن است نسبت به صمیمی شدن با او بی‌تمایل باشید. اگر والدین شما رفتار ترسناک یا پرخاشگرانه‌ای با شما داشته باشد شما بااینکه می‌خواهید والدینتان شما را آرام بکنند اما در وضعیت ترس یا اجبار به فرار بزرگ می‌شوید. در این مورد شما ممکن است احساس سردرگمی نسبت به هیجانات و روابط خود داشته باشید و حتی ممکن است به‌عنوان یک همسر یا شریک عاطفی بخواهید که با نادیده گرفتن نیازهای خودتان به ارضای نیاز همسرتان بپردازید.

خبر خوب این است که هر شرایطی را در کودکی تجربه کرده باشید توجه‌آگاهی به شما این توانایی را می‌دهد که با تصدیق و تائید تجربه خودتان توانایی  گذشته خود بفهمید و درک کنید. این همسویی درونی هماهنگی با خودتان- به شما اجازه می‌دهد احساس امنیت کرده و نسبت به افکار، احساسات و هیجانات خود گشوده باشید. این آگاهی و هماهنگی درونی به شما نیرو بخشیده و کمکتان می‌کند آن‌قدری احساس امنیت داشته باشی که نسبت به احساسات دیگران با صبر، همدلی و خردمندی پاسخ بدهید. هماهنگی درون فردی به این شیوه در هماهنگی بین فردی را به روی شما می‌گشاید و همه روابط شما را بهبود می‌بخشد.

ویژگی‌های توجه‌آگاهی بین‌فردی

حتی در دشوارترین تعاملات که شما احساس تهدیدشدن، عصبانیت و ترس دارید می‌توانید با استفاده از توجه‌اگاهی بین فردی تا حد زیادی رابطه خود را بهتر کنید. همانطور که قبلا گفتیم این کار شبیه باغبانی است و ویژگی‌ها و شرایط خاصی باید باشد تا توجه‌آگاهی رشد کند. قبلا چند نگرش اساسی برای تمرین توجه‌آگاهی را معرفی کردیم. به همان شکل لازم است با ویژگی‌های خاصی وارد روابط بشویم تا سرزنده و شکوفا بشوند. وقتی روابط دشوار یا پرتنش بشوند توجه‌آگاهی بین‌فردی در این شرایط می‌تواند از بدترشدن اوضاع جلوگیری کند.

به گمان ما شش ویژگی وجود دارد که برای کسب توجه‌آگاهی بین فردی لازم هستند و به طور چشمگیری روابط شما را بهتر می‌کنند:

  • گشودگی. مشابه ذهن کنجکاو این ویژگی به معنای آن است که بتوانید با دیدگاهی باز دیگران را نو و تازه ببینید و نسبت به دیدگاه آن‌ها نگرشی باز داشته باشید. بسته یا دفاعی بودن مطمئنا مانعی در برابر قلب و ذهن باز است. برای کسب این مهارت، فکر یا قضاوت اول خود در برابر رفتار و گفتار دیگران را ملاحظه کرده و بعد آن را صرفا به عنوان یک نگرش بخشی از نمودار دایره‌ای و نه تمامی دایره- تصور کنید. تصور کنید که این نمودار با دیدگاه‌های دیگری پر می‌شود که همه ارزش برابری دارند.

  • همدلی. این ویژگی یعنی شناسایی واقعی احساسات دیگران؛ یعنی بتوانید به لحاظ هیجانی از دید آن‌ها به ماجرا نگاه کنید. اولین قدم برای همدلی تصدیق و تجربه احساسات خودتان است؛ تنها بعد از این کار می‌توانید احساسات دیگران را بفهمید. برای کسب این ویژگی توجه‌آگاهی از هیجانات خود را تمرین کنید، با آن‌ها تماس پیدا کنید و وقتی حس کردید که دیگران هم چنان احساسی دارند آن احساسات در خودتان را تجربه کنید. خیلی از وقت‌ها ما به طور شهودی می‌فهمیم که دیگران چه احساسی دارند اما اگر کاملا نامطمئن بودیم بهتر است که بپرسید. اگر همدلی را تمرین کنید این کار احتمالا به شما کمک خواهد کرد که از صمیم قلب بفهمید همه ما انسان‌ها چیزهای خاصی را می‌خواهیم: پذیرفته شدن، محبت دیدن و احساس امنیت داشتن.

  • شفقت. این ویژگی ترکیبی از همدلی به علاوه فهم موقعیتی است که فرد دیگری در آن قرار دارد و نیز تمایل به کاهش رنج آن فرد است. برای کسب این ویژگی به خودتان اجازه بدهید تا تاسف و دردی که دیگران تجربه می‌کنند را تصور کنید. آن‌ها در طول این زندگی  ناکامی، شکست و فقدان را تجربه کرده‌اند و بعضی از این زخم‌ها شاید آن‌قدری عمیق است که نمی‌خواهند در موردشان صحبت کنند. این فرد را به عنوان کودک خود تصور کنید که احساس ترس و درد می‌کند و تصور کنید که دارید او را آرام می‌کنید.

  • عشق‌ورزی-مهربانی. این ویژگی به معنای آن است که از صمیم قلب آرزو کنید دیگران خوب و سالم باشند، از آسیب به دور و از ترس رها باشند. البته که انجام این کار برای افراد ناراحت و بدخلقی که دور وبرتان هستند سخت است. برای کسب عشق‌ورزی-مهربانی دوباره آن فرد یا افراد یا کودک خود تصور کنید و تصور کنید که دارید این آرزوهای خوب را برای او هم دارید.

  • شادی مشفقانه. این ویژگی به معنای آن است که از شادی و لذت دیگران صادقانه خوش باشید. این ویژگی متضاد حسادت و رنجش است. برای کسب این ویژگی یک فرد دیگر را تصور کنید که دارد رشد می‌کند و در مورد لذت و ماجرایی که تجربه می‌کند و شجاعت و قدرتی که برای غلبه بر مشکلات زندگی‌اش به خرج می‌دهد تامل کنید. شادی مشفقانه صرف نظر از شرایط فرد دیگر امکان‌پذیر است. صرفا این نکته را در یاد داشته باشید که منابع درونی شادی درون هر فرد وجود دارد و آرزو کنید که آن فرد هم به این شادی دست پیدا کند.

  • متانت. این ویژگی به معنای خردمندی و حالتی از ثبات و تغییرناپذیری علی‌رغم تغییرات ذهنی است. متانت باعث می‌شود با فهمیدن ارتباط همه بخش‌های زندگی به آرامش و تعادل برسید. شما هم مثل اغلب افراد ممکن است بر اساس ادراکی که از دیگران دارید با آن‌ها متفاوت رفتار کنید. ممکن است با مهربانی با یک همکار رفتار کنید و با مامور پست خوب رفتار نکنید چون عجله دارید. بدانید که همه رابطه‌ها ارزش درونی دارند و همه انسان‌ها شایسته رفتار بر اساس پنج ویژگی ذکر شده هستند. برای کسب متانت فرد دیگر را به شکل یک والد، یک دوست، یک محبوب، یک کودک یا یک دانش‌آموز تصورکنید. این کار به شما کمک می‌کند تا فرد مقابل را فردی ببینید که مثل همه ما خواستار و نیازمند مهربانی و عشق است.

حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب‌شناسی زیر بلامانع است:

استال، باب؛ گلدشتاین، الیشا. (1395). روابط بین فردی، دلبستگی و توجه‌آگاهی.  علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی http://mrmz.ir/

 

 

مطلب قبلی سه شیوه استفاده از منظر گزینی در روان‌درمانی
مطلب بعدی پنج اصل فرزندپروری با توجه‌آگاهی
چاپ
5609 به این مطلب امتیاز دهید:
2/0

لطفا برای ارسال نظر وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید

x
پیوستن به دریافت کنندگان پیامک های مرکز

  

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های تخصصی 

جهت دریافت اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار و کارگاه های مرکز مشاوره زندگی

 

 

 

قابل توجه علاقمندان دریافت اخبار کارگاه های ویژه عموم

جهت دریافت اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی به آدرس زیر مراجعه نمایید.

لینک سامانه پیامکی اخبار کلاس های مرکز مشاوره زندگی