چرا به شفقت نیازمندیم؟
دنیس تیرچ
ترجمه و
تلخیص:
علی فیضی
این متن به
سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است.
وقتی من در
دربی انگلستان برای اولین بار پیش پل گیلبرت آموزش میدیدم یکی از اولین سؤالاتی
که او از گروه روانشناسان پرسید این بود:
چرا به شفقت
نیازمندیم؟
بعد از یک
سکوت کوتاهمدت پاسخی که به آن میرسیدیم واضح بود...
ما به شفقت
نیازمندیم چون زندگی سخت است.
این پاسخ بهظاهر واضح واقعاً
ذهن را درگیر میکند. شفقت یکی از ظرفیتهای بشر است که در گونه ما تکامل یافته تا
بتوانیم رنجهایمان را تسکین داده و شجاعت لازم برای مواجهه با دشواریهای زندگی
را کسب کنیم. همانطور که خواهیم دید این شیوه توضیح من کمی سادهسازی با خود دارد
یا این حال میتوان گفت ریشههای شفقت را میتوانیم در گرایشی که به آرام شدن در حضور
دیگران داریم پیدا کنیم. همینطور میتوانیم شاخههای شفقت را در توانایی خود برای
نگهداری یک پایگاه امن ببینیم؛ پایگاهی که میتوانیم از آن با موقعیتهای دشوار
روبهرو شده و به سمت ارزشهای خود حرکت کنیم.
برای هزاران سال تلاش
عمدی برای ایجاد و توسعه شفت به همه موجودات زنده ازجمله خودمان یکی از سنتهای
بزرگ شفابخشی در سنن معنوی شرقی بوده است. بزرگان این سنن میگویند که شفقت میتواند
واقعاً ذهن ما را تغییر دهد و مطالعات رفتاری و تصویربرداری عصبی هم این از این
مشاهده حمایت میکنند.
یافتههای علمی نشان میدهد
که تجربه شفقت از سوی دیگران اثر آرامشبخشی روی ما دارد: وقتی به خاطر شرایط
ترسناک یا اندوهبار ناراحت هستیم بهسوی شریک عاطفی یا دوستان یا خانواده خود
برمیگردیم تا از آنها حمایت و توجه بگیریم. آنها بهدقت به سخنان ما گوش میدهند،
احساسات ما را تصدیق کرده و برای ما روشن میکنند که هر کاری که از دستشان برمیآید
برای کمک به ما انجام میدهند. ما در پناه این دانش که آنها مراقب ما هستند، ما
را محکوم نمیکنند و با ما مهربان هستند ایمن و راحت میشویم.
همه ما این خردمندی
شهودی را داریم که مهربانی عاشقانه، حمایت و شفقت به ما کمک میکند تا با رنج و
ناراحتی کار بیاییم و انتقاد، شرمزدگی و سرزنشگری معمولاً اوضاع را بدتر میکند.
درمان متمرکز بر شفقت و
جنبش شفقت به خود در روانشناسی این نکته را دریافته است که شفقت را میتوان از درون
تولید کرده و بهسوی خود هدایت کرد. این شفقت به خود منجر به بهبود بهزیستی شده و
در کشمکش ما با اضطراب تغییر چشمگیری ایجاد میکند.
شفقت به خود میتواند
به ما اجازه میدهد تا فضایی برای مواجهه با احساس درد و پیچیدگی هیجاناتمان ایجاد
کنیم و درنتیجه این مواجهه، بندی که اضطراب بر دستان ما انداخته است شل میشود.
این کار مکن است دردناک
و پیچیده باشد اما وقتی ما از عمق جان خواستیم و تلاش کردیم که نسبت به خود یاریبخش،
حمایتگر، مهربان و پذیرا باشیم میتوانیم این کار را انجام بدهیم و مهمتر از آن
میتوانیم که ناراحتی خود را بهتر تحمل کرده و کنترل بیشتری روی رفتار و مسیر
زندگی خود داشته باشیم.
رویکرد درمان متمرکز بر
شفقت به اضطراب بر چنین ایده بنیادینی قرارگرفته است.
شفقت چیزی بیش از
مهربانی است و شامل دستهای از نگرشها، ویژگیها و ظرفیتها است. شفقت را میتوان
اینطور تعریف کرد: حساسیت به رنج دیگران همراه با تعهد برای انجام دادن کاری
درباره آن؛ پس شفقت دو مؤلفه دارد: توجه (حساسیت) و انگیزش (تعهد).
رویکرد ما به شفقت با
این تعریف هماهنگ است؛ البته ریشههای درمان متمرکز بر شفقت (CFT) علاوه بر
حکمت شرقی در خاک علم نیز هست. این رویکرد با رویکردهای شرقی به توجهآگاهی مرتبط
است که در آنها شفقت به معنای داشتن نیرویی متحول کننده است و در آنها به افراد
آموزش داده میشود تا به شیوههای خاصی توجه، تفکر، احساس و رفتار کنند تا تجربههایی
نظیر اضطراب در آنها متحول بشود.CFT با این رویکردها تا حدودی مشابه است و در آن از روشهای علمی برای
تغییر در توجه، هیجانات و اقدام مشفقانه استفاده میشود؛ بااینحال برخلاف آن
رویکردهای معنوی CFT بنیادهایی در خاک روانشناسی تکاملی و علوم اعصاب نیز دارد.
وقتی CFT در حال
ایجاد بود، پل گیلبرت و اولین شاگردانش متوجه شدند که شرم و خودسرزنشگری اغلب
اوقات با تجربه اضطراب و ناراحتی راهاندازی میشد و جلوی بیماران آنها را برای
رسیدن به اهداف درمانی میگیرد. درنتیجه یکی از اهداف اساسی CFT این نیز هست
که افراد پاسخ شرم و سرزنش را که به اضطرابی و ناراحتی خود میدهند متوجه شده و
تغییر بدهند.
CFT تأکید میکند
که ما حاصل فرایندهای تکاملی هستیم. ما انتخاب نکردهایم تا اینجا باشیم؛ ما
خانوادههای خود و فرهنگ خود و بسیاری از عناصر تاریخچه زندگی خود را انتخاب نکردهایم.
درواقع آنچه شدهایم و آنچه تجربه کردهایم بهتمامی حاصل طراحی عمدی و تصمیمگیری
ما و درنتیجه تقصیر ما نیست؛ بااینحال چنین نگرشی به معنای افتادن در چاه ناامیدی
نیست بلکه نقطه آغاز درک کاملتر خود و بر عهده گرفتن مسئولیت زندگی است.
همانطور که میتوانیم
فکر کرده و تصمیم بگیریم که دوست داریم بدنمان را چطور پرورش بدهیم ما این توانایی
را هم داریم که دراینباره فکر کرده و تصمیم بگیریم که میخواهیم ذهن خود را چگونه
پرورش بدهیم. اگر کاری نکنیم و هرچه که دم دستمان است یا دوست داریم را بخوریم
سلامتی خود را از دست خواهیم داد؛ اما دانستن این نکته به ما این امکان را هم میدهد
که بیشتر به اهمیت رژیم غذایی و ورزش واقف بشویم. همین موضع درباره ذهن هم صادق
است: دانستن رمز و راز و حیلهگری آن و حساسیت به اضطراب به ما این امکان انتخاب
این گزینه را میدهد که چطور با اضطراب مقابله کرده و آرامتر بشویم. ما میتوانیم
مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیریم اما این را هم بایستی در ذهن داشته باشیم که رنج
بردن بخش جدانشدنی زندگی بشر است و به همین خاطر اضطراب بخش طبیعی و گریزناپذیر
تجربه انسانی است. اگر مضطرب، پریشان، وحشتزده یا ناامید میشویم میتوانیم با یادآوری
اینکه چنین حالتهایی تقصیر ما نیست تا حدودی آرام بشویم. یا این کار ما اضطراب
را بخشی طبیعی از طبیعت خود دیده و یاد میگیریم که با وضعیت ذهنی پذیرا و هشیار
به آن پاسخ بدهیم. ما در مقام مقابله میتوانیم بهجای پاسخ دادن عادتوار مثل
سرکوب تجربه، سوءمصرف مواد و الکل یا خودسرزنشگری که اوضاع را بدتر میکند میتوانیم
با هشیاری و شفقت به تجربه درونی دردناک خود پاسخ بدهیم.
حقوق معنوی محفوظ
و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بلامانع است:
تیرچ، دنیس.
(1394). چرا به شفقت نیازمندیم؟ علی فیضی (مترجم)، برگرفته
در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی http://www.mrmz.ir