عشق: یک رفتار ارزشمند!
جسیکا دور
مترجم: علی
فیضی
این متن به
سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است.
عشق رمانتیک
تجربهای معنیدار برای تعداد بیشماری از
انسانها است. این تجربه میتواند لذت بزرگی به ارمغان بیاورد اما میتواند موجب
درد و رنج عظیمی هم بشود. با توجه به اهمیت عشق برای بسیاری از افراد، ضرورت دارد
تا جنبههای مثبت و منفی آن را تا بیشترین حد ممکن بشناسیم. جوان دال، جان
استوارد، روبین والسر، کریستوفر مارتل و جاناتان کاپلان در کتاب اخیرشان ACT
and RFT in Relationships با توضیح و تفسیر مقدماتی خود از جنبههای
مختلف عشق، عمق مسئله را کاویدهاند.
از دیدگاه
مرسوم عشق تجربهای هیجانی است. این دیدگاه در سرتاسر دنیا رایج است و بهخصوص در
جامعه غربی مدرن بهخوبی تثبیتشده است. در بسیاری از فرهنگها عشق به معنایی که
ذکر شد در قیاس با وظیفه یا جایگاه اجتماعی، دلیل غالب افراد برای برقراری و تداوم
رابطه طولانیمدت و متعهدانه است.
پژوهشهای
روانشناختی تا به امروز معمولاً روی جنبههای هیجانی عشق تمرکز کردهاند که برخی
اوقات با شناختها و رفتارها تلفیق میشود. با توجه به اینکه ایده تمرکز روی عشق بهعنوان
هیجان در حوزه روانشناسی مسلط است ما چشمانداز متفاوتی را ارائه میکنیم. ازنقطهنظر
تحلیل رفتاری مدرن و بهخصوص نظریه چهارچوب ارتباطی (RFT)
و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) پیشنهاد ما
این است که در نظر گرفتن عشق بهعنوان اقدام متعهدانه چشمانداز جدیدی ارائه میدهد.
به نظر میرسد نگریستن به عشق از این چشمانداز میتواند منجر به روابط پرطراوت و
رضایتمندانه شود.
در طول سالیان دراز، عشق موردتوجه و تأمل
فیلسوفان، شاعران، ترانهسرایان، نویسندگان، هنرمندان و چهرههای معنوی بوده است.
در روزگار مدرن نیز عشق رمانتیک در ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی و فیلمها ستوده
شده و برای بسیاری از تخیلات و برنامههای گفتگو موضوع و محتوی فراهم کرده است.
بااینحال در دوران معاصر بود که عشق درون روانشناسی معاصر موردبررسی و موشکافی
قرار گرفت.
در سال 1975
الِین هتفیلد یکی از پژوهشگران پیشرو درباره عشق به خاطر یکی از مطالعاتش مشهور
شد. مطالعه او درباره نقش انصاف در روابط رمانتیک جایزه پشم زرین را برد. این
جایزه را سناتور ویلیام پروکسمیر ابداع کرده بود و به کسی داده میشد که از دید
جایزهدهنده پول مالیاتدهندگان را تلف میکرد. پروکسمیر آشکارا از پژوهش هتفیلد
انتقاد کرد و گفت که مطالعه علمی عشق کاری ناشایست است. بسیاری از افراد هم از
دیدگاه او به دلایل رمانتیک، مذهبی و مالی حمایت کردند. بااینحال و علیرغم
برخورد یاس آور برخی از منتقدان، پژوهش درباره عشق تداومیافته و رشد کرده است.
یکی از یافتههای
جدید این است که اگر تکیه زدن بر احساس عاشقی راهنمای ما به سمت روابط رمانتیک
باشد یکی از بزرگترین مشکلاتی که پیش خواهد آمد تغییرپذیری احساسات است. بسیاری
از افراد بهسادگی عاشق میشوند و هنگامیکه مورد جذابتری پیش میآید به همان سادگی
از عشق قبلی فارغ میشوند. این طبیعت ناپایدار احساسات بوده که باعث شده در بخش زیادی
از تاریخ بشر عشق توجیه خوبی برای ازدواج نباشد. افراد حتی اگر عاشق سینهچاک
محبوب خود باشند باز این معنی را نمیرساند که حال آنها همیشه خوب است؛ خیلی از اوقات
حس شک، رنجش، آسیبدیدگی و خشم روان این عشاق سینهچاک را میخراشد. وقتی احساسات
آزارنده بر ما مسلط است انگار که دیگر عاشق نیستیم. یکی ممکن است این احساس را
نشانهای دال بر این بداند که دیگر نباید با شریک عاطفیاش بماند و پدیدار شدن
دوباره احساسات عاشقانه هم جلوی او را نگیرد.
منظورم این
نیست که افراد باید در روابط ناخوشایند باقی بمانند بلکه میخواهم به این نکته
بپردازم که بهتر است در روابط رمانتیک بهجای تمرکز روی احساسات به چیز دیگری
بپردازیم.
بااینکه خیلیها
موافقاند عاشق بودن خیلی خوب است اما بهتر است این را هم بدانیم که جستجوی بیپایان
لذت و حال خوب -مخصوصاً در روابط صمیمانه- درنهایت و بهطور متناقضی منجر به
ناشادی میشود. افراد اغلب به نیازهای خود در روابط عاشقانه اشاره میکنند و تناقض
در اینجاست که اگر انگیزه اصلی ما برای رفتار در چنین روابطی ارضای نیاز باشد
نتیجه کار شادمانی کمتر خواهد بود. حتی برخی پژوهشها نشان میدهد که جستجوی
شادمانی بهعنوان یک هدف منجر به احساس تنهایی بیشتر میشود.
بااینکه تعریف
روشنی از عشق وجود ندارد به نظر میرسد که عاشق بودن تا حدودی به معنای لذت بردن
از احساس بودن با یک فرد دیگر است. هر فرد تااندازهای عاشق حسی است که نسبت به
دیگری دارد اما این احساسات بر خود متمرکزند. با توجه به این موضوع وقتی عشق بهعنوان
احساسی جدا از اقدامات متناسب با ارزشهای شخصی و مشترک تجربه میشود، رابطه ممکن
است ضعیفتر هم بشود.
به خاطر اینکه
احساسات در طول زمان تغییر میکنند فارغ شدن نسبتاً بهاندازه عاشق شدن آسان است.
از طرف دیگر اگر زوجها بر اساس ارزشهای شخصی و همینطور ارزشهای مشترکی که با
یکدیگر دارند دست به اقدام عاشقانه بزنند آنوقت موقع در دوران سختی و ناامیدی
بهتر میتوانند باهم گفتگو و مذاکره بکنند.
جوان دال و
همکارانش در کتاب ACT and RFT in Relationships
فرایندهایی را در عشق رمانتیک توصیف میکنند هم منجر به شناخت آنچه در عشق مهم است
منجر میشود و هم افراد را راهنمایی میکند که چطور رابطه عاشقانه رضایتمندی
داشته باشند. جایگزینهایی که دال و همکارانش پیشنهاد میکنند ریشه در خاک تحلیل
رفتار دارد.
تحلیل رفتار
از دیدگاه علمی به تجربه انسانی میپردازد و از طریق مطالعه علمی روابط بین شرایط
محیطی و رفتار برآیند در جستجوی کشف عواملی که روی رفتار اثر میگذارند. دال و
همکارانش روی اهمیت مفهومپردازی روابط رمانتیک بر اساس کنش واکنشهای محیط و
رفتار تأکید میکنند. این کار موجب تسهیل شناخت این کنش واکنشها ازنقطهنظر علمی
میشود.
در دو دهه
گذشته یک مفهومپردازی تحلیل رفتاری امیدبخش درباره زبان و شناخت آدمی از حمایت
پژوهشی برخوردار شده است. این مفهومپردازی نو که RFT
نامیده میشود در قیاس با مدلهای پیشین تحلیل رفتاری شناخت و احساسات پیشرفت
بزرگی به شمار میآید. این فهم از رفتار انسان هم از جنبه نظری و هم از جنبه
کاربرد عملی اثرگذار بوده است.
اگر بخواهیم
مثالی ارائه کنیم مشهورترین مثال یک مدل جدید رواندرمانی است که به نام درمان
مبتنی بر پذیرش و تعهد شناخته میشود و در تطابق با بینشهای ارائهشده از طرف RFT تدوینشده و توسعهیافته است. چشمانداز خاصی که این مدل درباره رضایتمندی
روانشناختی ارائه میدهد برای حوزه روابط رمانتیک هم مناسب است؛ پس نظر پردازیهای
نویسندگان کتاب درباره کارکرد عشق بر اساس شناخت علمی جدید از فکر و هیجان انسان
قرار دارد. دال و همکارانش امیدوارند که با برساختن این مبنا راهنمایی برای ایجاد
رابطه رمانتیک رضایتبخش و نیرومند فراهم کنند.
برای دال و
همکارانش تعریف عشق بهعنوان اقدام ارزشمند معنادارتر از تعریف عشق بهعنوان یک
حالت احساسی است. آنها بهعنوان روانشناسان رفتاری بر این باورند که علم تحلیل
رفتار حرفهای زیادی درباره بررسی عشق بهعنوان اقدام ارزشمند دارد و آنچه ارائه
میکند میتواند منجر به ایجاد رابطه بهتر در همه انواع آن بشود. از دیدگاه تحلیل
رفتار یا بافتارگرایی کارکردی همه اقدامات رویدادهایی هستند که در یک بافتار خاص
رخ میدهند؛ بنابراین برای شناخت رفتار عاشقانه بهتر است که آن را بهعنوان اقدام
در بافتار (نوعی رویداد در بافتار) ارزیابی کنیم. بافتار در اینجا شامل این
چیزهاست: عوامل فرهنگی-اجتماعی، تاریخچه یادگیری فرد، رویدادهایی که به رفتار یا
واکنشهای هیجانی کنونی او شکل بخشیدهاند و بافتار کنونی که موجب تداوم رفتار میشود.
احساس عشق و
شور و شوق درباره یک فرد دیگر چون او دلایلی برای احساس خوب فراهم میآورد منبع
قدرتمند تقویت است. این تقویتکنندگی عموماً بهعنوان مهمترین جنبه رابطه صمیمانه
در نظر گرفته میشود. فارغ از عشق یک فرد شدن اغلب وقتی اتفاق میافتد که عاشق
دیگر با اعمال متقابل محبوب تقویت نمیشود. در این زمان به نظر عاقلانه میرسد که
وقت مراجعه به درمان –معمولاً با هدف تغییر جنبههایی از
محبوب- یا ترک رابطه رسیده است. بااینحال بهغیراز اعمال متقابل منابع مهم دیگری
هم برای تقویت وجود دارد. مثلاً رفتار بر اساس ارزشهای شخصی تقویتکننده است.
بر اساس ACT
افراد دارای سلسلهمراتب ارزشها هستند. ارزش صمیمیت با یک فرد دیگر ممکن است در
بالای سلسلهمراتب ارزشهای یک فرد باشد. تجسم این ارزش صمیمت جسمانی، گفتگوی صریح
و صادقانه، پیگیری فعالیتهای مشترک و بسیاری از دیگر امکانات موجود در تعاملات
روزانه است. اشتغال بیشتر به این اقدامات ارزشمند در قیاس با جستجوی مستقیم
شادمانی یا رضایتمندی باعث خواهد شد که احتمال شادی و رضایتمندی افراد در روابطی
که دارند بیشتر بشود.
حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بلامانع
است:
دور، جسیکا.
(1394). عشق: یک رفتار ارزشمند! علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی http://www.mrmz.ir